تخصصگرایی یا انتظار کشتی نوح؟
احمد عظيميبلوريان*
روایت کشتی نوح از سوی قرآن مجید به ایرانیان رسیده است. اما شکلهای گوناگون و داستانهای مشابهی در ادیان و تواریخ دیگر مانند منابع زرتشتی، ادیان هندی و چینی هم ذکر شده است. اصل داستان تغییر آبوهوا و تأثیر آن بر انسان و حیاتوحش و نحوه برخورد با آن است. حضرت نوح(ع) به امر خداوند تبارک و تعالی در دورهای طولانی به ساخت کشتی برای نجات بشر و حیوانات پرداخت و این کشتی به همان روایت در بالای کوه آرارات قرار گرفت. صرفنظر از نحوه روایت و دلایلی که در فرهنگهای مختلف دراینباره نقل میشود، کل این داستان برای نسل حاضر و برای مسئولان ایران بسیار آموزنده است. نخست، برای اینکه بفهمیم چرا این رویداد پیش آمده بود. دوم اینکه چگونه برای مقابله با آن برنامهریزی شد. سوم اینکه ما چه باید بکنیم؟ تغییرات آبوهوایی کره زمین یک پدیده همیشگی است. شاید دلیل عمده آن تغییرات در تابش خورشیدی، وارونهشدن ژئومغناطیسی زمین، افزایش گازهای گلخانهای، فعالیتهای ژئوفیزیکی و اتمسفری، تغییر موقعیت کره زمین و گردش افلاک است. ما این تغییرات را حتی بهصورت فصلی شاهد هستیم. در فصل تابستانِ ما، نیمکرهشمالی بیشترین میزان تابش خورشیدی را
دریافت میکند. خورشید یک کره گداخته، سوزان و سوزاننده است و تابش نور خورشید باعث تبخیر آب در سطح زمین میشود. ما با بروز هر بحران آبوهوا یا آتشفشان، سیل و زلزله - که در همه جهان رخ میدهد- دستوپای خود را گم میکنیم و بهجای اقدام اساسی و بلندمدت، دست به اقدامات اورژانسی و واکنشی میزنیم. داد و فریاد و واویلای مردم و حملات لفظی به دولتها آغاز میشود. نفت را از زیرزمین استخراج و مصرف کرده، بر سر فروش آن جنگ راه میاندازیم. حفرههای خالی از نفت زیرزمینی را با آب پر میکنیم اما نمیدانیم که با اینکار حجم و تعادل آبهای موجود در سطح زمین متناسب با حجم نفت استحصالشده کاهش مییابد و موجب خشکسالی میشود. واژه «خشکسالی» خود یادآورنده نوسان سطح و حجم آب در طول زمان است. سیلهایی که هماکنون در سراسر جهان روی داده و میلیاردها هکتار زمین و بناهای روی آن را ویران میکنند، نمایشی از تغییر دائمی آبوهوای کره زمین هستند. مصرف بیرویه انرژی نفت و گازی فرایند تخریب کره زمین را تسریع میکند.
اکنون به نقطهای رسیدهایم که میتوان به پرسش عنوان این یادداشت پاسخ داد: با بالاآمدن سطح آب و پیشبینی تداوم آن که موجب نابودی انسان و حیاتوحش میشد، خداوند به حضرت نوح(ع) فرمان داد برای نجات بشر و نمونههای حیاتوحش یک کشتی بسازد و زوج و فرد انسان و حیوانات را در آن قرار دهد تا کشتی با قرارگرفتن روی سطح دریایی که زمین را احاطه کرده بود، وسیلهای برای نجات انسان و حیوانات باشد. ساخت این کشتی خود چندصد سال طول کشید. پس از بارگیری و حرکت به جایی رسید که امروزه کوه آرارات نامیده میشود. بشر و حیاتوحش احیا شد؛ تاجاییکه امروز فقط جمعیت انسان در کره زمین به بالای هفت میلیارد نفر رسیده است. شمار حیوانات «اهلی» آنقدر است که جمعیت عظیم انسانی را تغذیه میکند. حیاتوحش هم که جای خود دارد.
ساخت کشتی نوح آن هم در یک دوره طولانی چند نکته را به ما میآموزد: نخست اینکه با دیدن نشانههای بحران، آینده را پیشبینی کردند. دوم اینکه اقدام به برنامهریزی برای راهحل دوراندیشانه کردند. سوم اینکه در موعد معین به نتیجه رسیدند که این خود نشانی از دقت در برنامهریزی و اجرای آن بوده است.
ما امروز دچار چند مشکل اساسی هستیم. نخست اینکه ما نزدیکبین هستیم و آیندهنگری نداریم. دوم اینکه ابعاد مسئله را نمیفهمیم و با برداشتن گامهای کوچک، درحالیکه چشمان خود را با دستمال بستهایم، حتی در خطی مستقیم حرکت نمیکنیم. بهترین نمونه کوتهبینی در آیندهنگری، خروج آمریکای ترامپ از معاهده زیستمحیطی کیوتو و توافق پاریس است. انگیزه ترامپ درست برخلاف انگیزه نوح است. او برای حفظ منافع صاحبان صنعت استخراج زغالسنگ و تداوم کار نیروگاههای زغالسنگی در حلقه ایالات شرقی آمریکا دست به این حرکت زد، نه به خاطر منافع بشر.
کره زمین بار دیگر دچار تغییرات خانمانسوز شده است. آتشفشانها فعال شدهاند، زلزله و سیل همهجا به راه افتاده و جنگلها همهجا در حال سوختناند. بعید نیست که گرمای زمین یخهای سیبری را آب کند و در نتیجه سطح آب دریاها از جمله دریای خزر و خلیجفارس بالا بیاید. هماکنون شمار و شدت زلزله در ایران افزایش یافته اما برخورد ما با آنها موردی است.
سازمان ملل و سازمانهای تخصصی آن نیز نسبت به تغییرات آبوهوایی آنچنان که باید فعال نشدهاند. این کار مستلزم برنامهریزی بر مبنای آیندهنگری است؛ هم در مقیاس ملی و هم بینالمللی. ایران شاید برای اقدام بینالمللی از توان کافی برخوردار نباشد اما در مقیاس ملی باید فعالتر از این باشد که هست. متأسفانه ایران در مقیاس ملی هم در برنامهریزی و آیندهنگری در زحمت است؛ اگرچه به داشتن دم و دستگاه برنامهریزی عظیم خود مباهات میکند. تلاطم بهای ارز و طلا - با وجود حرکات عصبی مسئولان - بهترین نشاندهنده ناتوانی ما در برنامهریزی بلندمدت و حتی میانمدت است. برنامهریزی در سطح ملی نیاز به دید فراملی دارد؛ در غیر این صورت محاسبات غلط از کار درمیآیند. نظام برنامهریزی باید از خود بپرسد که اگر تلاطم جوی شدت یافت، آتشسوزی جنگلها، وقوع سیل و زلزله به یک امر عادی تبدیل شد و سدهای ساختهشده رو به تخریب نهادند، چه باید كرد؟ مکانیسمهای پیشبینی و برنامهریزی کجا هستند؟ آیا دستور خداوند به حضرت نوح امروز هم معتبر است یا باید تا نزول دستور جدید از آسمان دست روی دست نهاده و از استفاده از تخصصهایمان و برنامهریزی پرهیز کنیم؟.
* استاد پيشين دانشگاه مريلند
روایت کشتی نوح از سوی قرآن مجید به ایرانیان رسیده است. اما شکلهای گوناگون و داستانهای مشابهی در ادیان و تواریخ دیگر مانند منابع زرتشتی، ادیان هندی و چینی هم ذکر شده است. اصل داستان تغییر آبوهوا و تأثیر آن بر انسان و حیاتوحش و نحوه برخورد با آن است. حضرت نوح(ع) به امر خداوند تبارک و تعالی در دورهای طولانی به ساخت کشتی برای نجات بشر و حیوانات پرداخت و این کشتی به همان روایت در بالای کوه آرارات قرار گرفت. صرفنظر از نحوه روایت و دلایلی که در فرهنگهای مختلف دراینباره نقل میشود، کل این داستان برای نسل حاضر و برای مسئولان ایران بسیار آموزنده است. نخست، برای اینکه بفهمیم چرا این رویداد پیش آمده بود. دوم اینکه چگونه برای مقابله با آن برنامهریزی شد. سوم اینکه ما چه باید بکنیم؟ تغییرات آبوهوایی کره زمین یک پدیده همیشگی است. شاید دلیل عمده آن تغییرات در تابش خورشیدی، وارونهشدن ژئومغناطیسی زمین، افزایش گازهای گلخانهای، فعالیتهای ژئوفیزیکی و اتمسفری، تغییر موقعیت کره زمین و گردش افلاک است. ما این تغییرات را حتی بهصورت فصلی شاهد هستیم. در فصل تابستانِ ما، نیمکرهشمالی بیشترین میزان تابش خورشیدی را
دریافت میکند. خورشید یک کره گداخته، سوزان و سوزاننده است و تابش نور خورشید باعث تبخیر آب در سطح زمین میشود. ما با بروز هر بحران آبوهوا یا آتشفشان، سیل و زلزله - که در همه جهان رخ میدهد- دستوپای خود را گم میکنیم و بهجای اقدام اساسی و بلندمدت، دست به اقدامات اورژانسی و واکنشی میزنیم. داد و فریاد و واویلای مردم و حملات لفظی به دولتها آغاز میشود. نفت را از زیرزمین استخراج و مصرف کرده، بر سر فروش آن جنگ راه میاندازیم. حفرههای خالی از نفت زیرزمینی را با آب پر میکنیم اما نمیدانیم که با اینکار حجم و تعادل آبهای موجود در سطح زمین متناسب با حجم نفت استحصالشده کاهش مییابد و موجب خشکسالی میشود. واژه «خشکسالی» خود یادآورنده نوسان سطح و حجم آب در طول زمان است. سیلهایی که هماکنون در سراسر جهان روی داده و میلیاردها هکتار زمین و بناهای روی آن را ویران میکنند، نمایشی از تغییر دائمی آبوهوای کره زمین هستند. مصرف بیرویه انرژی نفت و گازی فرایند تخریب کره زمین را تسریع میکند.
اکنون به نقطهای رسیدهایم که میتوان به پرسش عنوان این یادداشت پاسخ داد: با بالاآمدن سطح آب و پیشبینی تداوم آن که موجب نابودی انسان و حیاتوحش میشد، خداوند به حضرت نوح(ع) فرمان داد برای نجات بشر و نمونههای حیاتوحش یک کشتی بسازد و زوج و فرد انسان و حیوانات را در آن قرار دهد تا کشتی با قرارگرفتن روی سطح دریایی که زمین را احاطه کرده بود، وسیلهای برای نجات انسان و حیوانات باشد. ساخت این کشتی خود چندصد سال طول کشید. پس از بارگیری و حرکت به جایی رسید که امروزه کوه آرارات نامیده میشود. بشر و حیاتوحش احیا شد؛ تاجاییکه امروز فقط جمعیت انسان در کره زمین به بالای هفت میلیارد نفر رسیده است. شمار حیوانات «اهلی» آنقدر است که جمعیت عظیم انسانی را تغذیه میکند. حیاتوحش هم که جای خود دارد.
ساخت کشتی نوح آن هم در یک دوره طولانی چند نکته را به ما میآموزد: نخست اینکه با دیدن نشانههای بحران، آینده را پیشبینی کردند. دوم اینکه اقدام به برنامهریزی برای راهحل دوراندیشانه کردند. سوم اینکه در موعد معین به نتیجه رسیدند که این خود نشانی از دقت در برنامهریزی و اجرای آن بوده است.
ما امروز دچار چند مشکل اساسی هستیم. نخست اینکه ما نزدیکبین هستیم و آیندهنگری نداریم. دوم اینکه ابعاد مسئله را نمیفهمیم و با برداشتن گامهای کوچک، درحالیکه چشمان خود را با دستمال بستهایم، حتی در خطی مستقیم حرکت نمیکنیم. بهترین نمونه کوتهبینی در آیندهنگری، خروج آمریکای ترامپ از معاهده زیستمحیطی کیوتو و توافق پاریس است. انگیزه ترامپ درست برخلاف انگیزه نوح است. او برای حفظ منافع صاحبان صنعت استخراج زغالسنگ و تداوم کار نیروگاههای زغالسنگی در حلقه ایالات شرقی آمریکا دست به این حرکت زد، نه به خاطر منافع بشر.
کره زمین بار دیگر دچار تغییرات خانمانسوز شده است. آتشفشانها فعال شدهاند، زلزله و سیل همهجا به راه افتاده و جنگلها همهجا در حال سوختناند. بعید نیست که گرمای زمین یخهای سیبری را آب کند و در نتیجه سطح آب دریاها از جمله دریای خزر و خلیجفارس بالا بیاید. هماکنون شمار و شدت زلزله در ایران افزایش یافته اما برخورد ما با آنها موردی است.
سازمان ملل و سازمانهای تخصصی آن نیز نسبت به تغییرات آبوهوایی آنچنان که باید فعال نشدهاند. این کار مستلزم برنامهریزی بر مبنای آیندهنگری است؛ هم در مقیاس ملی و هم بینالمللی. ایران شاید برای اقدام بینالمللی از توان کافی برخوردار نباشد اما در مقیاس ملی باید فعالتر از این باشد که هست. متأسفانه ایران در مقیاس ملی هم در برنامهریزی و آیندهنگری در زحمت است؛ اگرچه به داشتن دم و دستگاه برنامهریزی عظیم خود مباهات میکند. تلاطم بهای ارز و طلا - با وجود حرکات عصبی مسئولان - بهترین نشاندهنده ناتوانی ما در برنامهریزی بلندمدت و حتی میانمدت است. برنامهریزی در سطح ملی نیاز به دید فراملی دارد؛ در غیر این صورت محاسبات غلط از کار درمیآیند. نظام برنامهریزی باید از خود بپرسد که اگر تلاطم جوی شدت یافت، آتشسوزی جنگلها، وقوع سیل و زلزله به یک امر عادی تبدیل شد و سدهای ساختهشده رو به تخریب نهادند، چه باید كرد؟ مکانیسمهای پیشبینی و برنامهریزی کجا هستند؟ آیا دستور خداوند به حضرت نوح امروز هم معتبر است یا باید تا نزول دستور جدید از آسمان دست روی دست نهاده و از استفاده از تخصصهایمان و برنامهریزی پرهیز کنیم؟.
* استاد پيشين دانشگاه مريلند