|

حقوق‌دان‌ها و غيرحقوق‌دان‌ها

ناصر ذاکری- پژوهشگر

شهردار سابق تهران به‌تازگی و در آستانه اولین سالگرد تحویل‌دادن صندلی خود به تیم مدیریتی منتخب مردم، در گفت‌وگو با یک روزنامه متعلق به اصولگرایان سنتی، به دولت توصیه کرده‌ رويکردش را از مذاکره‌محوری به کارمحوری تغيير دهد. درباره این مصاحبه و حاشیه‌های آن مطالب گفتنی و ‌تأمل‌برانگیز فراوان است، به‌ویژه اینکه او برخلاف انتظار منطقی اصحاب رسانه و افکار عمومی، به‌جای دفاع از عملکرد خود در شهرداری و در شرایطی که تیم جدید مدیریت شهری بارها از مشکلات به‌جامانده از دوران مدیریت 12‌ساله‌اش نالیده‌اند، فقط به بیان این نکته بسنده می‌کند که سکوت یک ‌سال اخیر به‌دلیل افزایش مشغله و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت است. بااین‌حال در این یادداشت فقط به همین توصیه خاص ایشان به دولت می‌پردازم. از متن مصاحبه می‌توان دریافت که منظور از دو عبارت مذاکره‌محوری و کارمحوری همان دو رویکرد رقیب در انتخابات خرداد 1392 است: رویکرد اول، تلاش برای حل مشکل با جهان خارج و شکستن سد تحریم‌های ظالمانه از طریق مذاکره و توافق را نقطه شروع خروج از شرایط دشوار اقتصادی می‌دانست تا به‌اصطلاح در کنار چرخیدن سانتريفیوژها، چرخ اقتصاد خانوارها نیز از گردش نیفتد؛ اما رویکرد دوم اهمیتی به تداوم یا حتی تشدید تحریم‌ها نمی‌داد. البته نمایندگان رویکرد دوم گرچه در ظاهر جمله معروف احمدی‌نژاد را که قطع‌نامه‌ها را کاغذپاره بی‌اثر می‌دانست، تکرار نمی‌کردند، اما قویا بر این باور بودند که برای حل مشکل اقتصاد کشور نیازی به تعامل با جهان خارج نیست. درواقع توصیه قالیباف به دولت این است که دست از رویکرد اول بکشد و رویکرد دوم را پیشه کند. به بیان دقیق‌تر یا دولت یازدهم از همان ابتدا که با شعار مذاکره و تعامل برای حل بحران توانست رأی اکثریت قاطع شهروندان را کسب کند، باید برخلاف خواست و اراده رأی‌دهندگان، همان مسیر بی‌اعتنایی به قطع‌نامه‌ها را دنبال می‌کرد و در «دام مذاکرات بی‌فایده» نمی‌افتاد یا اینکه شهروندان صاحب حق رأی «اشتباه» انتخاب رویکرد مذاکره را مرتکب نشده و طرفداران رویکرد دوم را به قدرت می‌رساندند تا دشمنان قسم‌خورده این سرزمین با تحمیل چند قطع‌نامه ظالمانه دیگر کشورمان را که در گوشه رینگ گیر افتاده‌ بود، گرفتار فصل هفتم منشور ملل متحد و تبعات جبران‌ناپذیر آن کنند. نسخه‌ای که او برای درمان مشکلات امروز کشور می‌پیچد، در اصل همان رویکرد دوم در انتخابات خرداد 92 است. او می‌گوید نباید منتظر به‌اصطلاح سیب و گلابی غربی‌ها ماند. دولت باید به‌جای تلاش برای رفع تنش در سطح جهانی و مقابله دیپلماتیک با تعرض جدید آمريكا، به فکر رفع مشکلات داخلی باشد. فرمانده سابق نیروی انتظامی با این رهنمود موارد متعددی از واقعیات را نادیده می‌گیرد که در زیر به چند مورد اشاره می‌کنم:
1 -امروز با گذشت بیش از پنج‌ سال از آن خرداد پرماجرا، بر همگان ثابت شده ‌است که تلاش برای رسیدن به توافقی عزتمندانه مانند برجام تا چه میزان می‌توانست دستاوردهای مثبتی برای کشورمان داشته ‌باشد.
به‌گونه‌ای که حتی آقای قالیباف اعتراف می‌کند که «در عرصه بين‌المللی باوجود تمام تبليغات غرض‌ورزانه نادرست، ثابت کرديم قابل‌اعتماد هستيم و اگر توافقی انجام دهيم، پايش می‌ايستيم».
2 - عدم ‌توفیق کشورمان در مرحله چیدن سیب و گلابی از درخت برجام تا حد زیادی معلول نبود ‌توافق در داخل کشور و تلاش برخی محافل برای بی‌نتیجه‌‌کردن آن بود؛ برای مثال با کوچک‌ترین تحرک دولت برای جذب سرمایه‌گذار خارجی، بلافاصله دانشجویان معترض جلوی ساختمان وزارت نفت تجمع می‌کردند تا به «تاراج منابع نفتی کشور» اعتراض کنند. اگر همفکران آقای قالیباف به‌جای مخالفت و در اصل وقت‌کشی، با دولتمردان همراهی می‌کردند و برنامه جذب سرمایه خارجی به‌خوبی پیش می‌رفت، امروز «شرکای اروپایی» انگیزه بیشتری برای مخالفت با تحریم‌های آمريكایی داشتند.
3 - قطع‌نامه‌های ظالمانه کار را به جایی رسانده ‌بود که در نهایت برنامه نفت در برابر غذا در انتظار کشورمان بود. آیا تغییر این شرایط و لغو یکباره قطع‌نامه‌ها به‌‌عنوان یک اقدام بی‌سابقه در سطح جهان، جز از طریق رویکرد مذاکره و تعامل امکان‌پذیر بود؟!
4 - پیش‌فرض ناگفته قالیباف این است که مذاکره و تعامل در هر شرایطی بی‌فایده بوده‌، زیرا ایران با گذشت چند سال از امضای برجام هنوز گرفتار تحریم است. به‌ بیان دیگر او فرقی بین آمريكای اوباما و آمريكای ترامپ قائل نیست، او درهرصورت آمريكا را قابل مذاکره و توافق نمی‌داند. درحالی‌که حتی با چشم غیرمسلح نیز می‌توان تفاوت بین این ‌دو را دریافت. همان‌گونه که به‌تازگی امام‌جمعه موقت تهران نیز به‌طور ضمنی بر این تفاوت آشکار صحه ‌گذاشته‌ و گفته‌اند: «اگر هم روزی بنا (بر مذاکره) بود، با این دولت و این رئیس‌جمهوری امکان مذاکره وجود ندارد».
5 - اما نکته بسیار تأمل‌برانگیز در مصاحبه این است که او با صراحت و به‌درستی اذعان می‌کند «هدف ترامپ از اعلام مذاکره بدون پيش‌شرط با ايران اين است که توپ را در زمين ايران بيندازد و فشار را بر ايران بيشتر کند»، بله ترامپ می‌خواهد چهره‌ای متعادل و صلح‌طلب از خود نشان دهد و افکار عمومی کشورش و حتی جهان را برای تشدید تحریم‌ها با خود همراه کند. دقت در این نکته خاص تفاوت غيرحقوق‌دان‌ها و حقوق‌دان‌ها را یک بار دیگر در معرض دید و قضاوت مردمان این سرزمین قرار می‌دهد.
پی‌نوشت: 1 - مشکل قالیباف این است که قبلا در بنرهای تبلیغاتی معروف دوران مسئولیتش در شهرداری، تصویر اوباما را در کنار شمر قرار داده و اینک شخصیتی منفورتر از شمر نمی‌شناسد تا تصویرش را در کنار تصویر ترامپ قرار بدهد!
شهردار سابق تهران به‌تازگی و در آستانه اولین سالگرد تحویل‌دادن صندلی خود به تیم مدیریتی منتخب مردم، در گفت‌وگو با یک روزنامه متعلق به اصولگرایان سنتی، به دولت توصیه کرده‌ رويکردش را از مذاکره‌محوری به کارمحوری تغيير دهد. درباره این مصاحبه و حاشیه‌های آن مطالب گفتنی و ‌تأمل‌برانگیز فراوان است، به‌ویژه اینکه او برخلاف انتظار منطقی اصحاب رسانه و افکار عمومی، به‌جای دفاع از عملکرد خود در شهرداری و در شرایطی که تیم جدید مدیریت شهری بارها از مشکلات به‌جامانده از دوران مدیریت 12‌ساله‌اش نالیده‌اند، فقط به بیان این نکته بسنده می‌کند که سکوت یک ‌سال اخیر به‌دلیل افزایش مشغله و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت است. بااین‌حال در این یادداشت فقط به همین توصیه خاص ایشان به دولت می‌پردازم. از متن مصاحبه می‌توان دریافت که منظور از دو عبارت مذاکره‌محوری و کارمحوری همان دو رویکرد رقیب در انتخابات خرداد 1392 است: رویکرد اول، تلاش برای حل مشکل با جهان خارج و شکستن سد تحریم‌های ظالمانه از طریق مذاکره و توافق را نقطه شروع خروج از شرایط دشوار اقتصادی می‌دانست تا به‌اصطلاح در کنار چرخیدن سانتريفیوژها، چرخ اقتصاد خانوارها نیز از گردش نیفتد؛ اما رویکرد دوم اهمیتی به تداوم یا حتی تشدید تحریم‌ها نمی‌داد. البته نمایندگان رویکرد دوم گرچه در ظاهر جمله معروف احمدی‌نژاد را که قطع‌نامه‌ها را کاغذپاره بی‌اثر می‌دانست، تکرار نمی‌کردند، اما قویا بر این باور بودند که برای حل مشکل اقتصاد کشور نیازی به تعامل با جهان خارج نیست. درواقع توصیه قالیباف به دولت این است که دست از رویکرد اول بکشد و رویکرد دوم را پیشه کند. به بیان دقیق‌تر یا دولت یازدهم از همان ابتدا که با شعار مذاکره و تعامل برای حل بحران توانست رأی اکثریت قاطع شهروندان را کسب کند، باید برخلاف خواست و اراده رأی‌دهندگان، همان مسیر بی‌اعتنایی به قطع‌نامه‌ها را دنبال می‌کرد و در «دام مذاکرات بی‌فایده» نمی‌افتاد یا اینکه شهروندان صاحب حق رأی «اشتباه» انتخاب رویکرد مذاکره را مرتکب نشده و طرفداران رویکرد دوم را به قدرت می‌رساندند تا دشمنان قسم‌خورده این سرزمین با تحمیل چند قطع‌نامه ظالمانه دیگر کشورمان را که در گوشه رینگ گیر افتاده‌ بود، گرفتار فصل هفتم منشور ملل متحد و تبعات جبران‌ناپذیر آن کنند. نسخه‌ای که او برای درمان مشکلات امروز کشور می‌پیچد، در اصل همان رویکرد دوم در انتخابات خرداد 92 است. او می‌گوید نباید منتظر به‌اصطلاح سیب و گلابی غربی‌ها ماند. دولت باید به‌جای تلاش برای رفع تنش در سطح جهانی و مقابله دیپلماتیک با تعرض جدید آمريكا، به فکر رفع مشکلات داخلی باشد. فرمانده سابق نیروی انتظامی با این رهنمود موارد متعددی از واقعیات را نادیده می‌گیرد که در زیر به چند مورد اشاره می‌کنم:
1 -امروز با گذشت بیش از پنج‌ سال از آن خرداد پرماجرا، بر همگان ثابت شده ‌است که تلاش برای رسیدن به توافقی عزتمندانه مانند برجام تا چه میزان می‌توانست دستاوردهای مثبتی برای کشورمان داشته ‌باشد.
به‌گونه‌ای که حتی آقای قالیباف اعتراف می‌کند که «در عرصه بين‌المللی باوجود تمام تبليغات غرض‌ورزانه نادرست، ثابت کرديم قابل‌اعتماد هستيم و اگر توافقی انجام دهيم، پايش می‌ايستيم».
2 - عدم ‌توفیق کشورمان در مرحله چیدن سیب و گلابی از درخت برجام تا حد زیادی معلول نبود ‌توافق در داخل کشور و تلاش برخی محافل برای بی‌نتیجه‌‌کردن آن بود؛ برای مثال با کوچک‌ترین تحرک دولت برای جذب سرمایه‌گذار خارجی، بلافاصله دانشجویان معترض جلوی ساختمان وزارت نفت تجمع می‌کردند تا به «تاراج منابع نفتی کشور» اعتراض کنند. اگر همفکران آقای قالیباف به‌جای مخالفت و در اصل وقت‌کشی، با دولتمردان همراهی می‌کردند و برنامه جذب سرمایه خارجی به‌خوبی پیش می‌رفت، امروز «شرکای اروپایی» انگیزه بیشتری برای مخالفت با تحریم‌های آمريكایی داشتند.
3 - قطع‌نامه‌های ظالمانه کار را به جایی رسانده ‌بود که در نهایت برنامه نفت در برابر غذا در انتظار کشورمان بود. آیا تغییر این شرایط و لغو یکباره قطع‌نامه‌ها به‌‌عنوان یک اقدام بی‌سابقه در سطح جهان، جز از طریق رویکرد مذاکره و تعامل امکان‌پذیر بود؟!
4 - پیش‌فرض ناگفته قالیباف این است که مذاکره و تعامل در هر شرایطی بی‌فایده بوده‌، زیرا ایران با گذشت چند سال از امضای برجام هنوز گرفتار تحریم است. به‌ بیان دیگر او فرقی بین آمريكای اوباما و آمريكای ترامپ قائل نیست، او درهرصورت آمريكا را قابل مذاکره و توافق نمی‌داند. درحالی‌که حتی با چشم غیرمسلح نیز می‌توان تفاوت بین این ‌دو را دریافت. همان‌گونه که به‌تازگی امام‌جمعه موقت تهران نیز به‌طور ضمنی بر این تفاوت آشکار صحه ‌گذاشته‌ و گفته‌اند: «اگر هم روزی بنا (بر مذاکره) بود، با این دولت و این رئیس‌جمهوری امکان مذاکره وجود ندارد».
5 - اما نکته بسیار تأمل‌برانگیز در مصاحبه این است که او با صراحت و به‌درستی اذعان می‌کند «هدف ترامپ از اعلام مذاکره بدون پيش‌شرط با ايران اين است که توپ را در زمين ايران بيندازد و فشار را بر ايران بيشتر کند»، بله ترامپ می‌خواهد چهره‌ای متعادل و صلح‌طلب از خود نشان دهد و افکار عمومی کشورش و حتی جهان را برای تشدید تحریم‌ها با خود همراه کند. دقت در این نکته خاص تفاوت غيرحقوق‌دان‌ها و حقوق‌دان‌ها را یک بار دیگر در معرض دید و قضاوت مردمان این سرزمین قرار می‌دهد.
پی‌نوشت: 1 - مشکل قالیباف این است که قبلا در بنرهای تبلیغاتی معروف دوران مسئولیتش در شهرداری، تصویر اوباما را در کنار شمر قرار داده و اینک شخصیتی منفورتر از شمر نمی‌شناسد تا تصویرش را در کنار تصویر ترامپ قرار بدهد!
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها