شروط يك اصولگرا براي مذاكره با آمريكا اعلام شد:
حسن عباسي: آمريكا بايد مسلمان شود
شرق: همان كسي كه به اتهام توهين به مسئولان با شكايت دولت از سوي قوه قضائيه به هفت ماه حبس محكوم شده است، اما به جاي زندان، تصاوير صبحانهخوردنش با عزتالله ضرغامي منتشر ميشود، شرايط مذاكره با آمريكا را اعلام كرد. شروط اعلامي حسن عباسي در شراطي است كه اصولگرايان تاكنون مدعي بودهاند كه مذاكره با آمريكا جزء خطوط قرمز آنهاست. چندي پیش، وقتي جمعي از اصلاحطلبان نامهاي در لزوم مذاكره با آمريكا منتشر كردند، حملات شديدي از سوي اصولگرايان متوجه آنها شد. اما همين اصولگرايان تاكنون واكنشي به شروط حسن عباسي نشان ندادهاند؛ شروطي كه كاربران شبكههاي اجتماعي عمدتا با سويههاي طنز و تمسخر با آن روبهرو شدهاند.
ديروز ويديوئي از حس عباسي، تئوريسين جنجالي جريان اصولگرايي، درباره مذاكره با آمريكا منتشر شد كه در آن گفته بود: «شرط نخست آن است که آمريكا همه وبسايتهاي پورن خود را مسدود کند. شرط دوم آن است که آمريكا حجاب را به رسميت شناخته و آن را بپذيرد. شرط سوم آن است که آمريكا بايد والاستريت را به عنوان مرکز رباي جهاني بسته و اقتصاد ربوي را کنار بگذارد. شرط چهارم جمعکردن بساط اسرائيل است. شرط پنجم آن است که آمريكا بايد بپذيرد مسلمان شود». عباسي در اين لحظه خطاب به حضار ميگويد: «از من به شما نصيحت؛ تا اينها را به دين خود درنياورديد، دست از سرشان برنداريد». عباسي در ادامه اين کليپ يکدقيقهاي ميگويد: «ما اگر به زير دوخم آمريكاييها نرویم و آنها را شيعه دوازده امامي نکنيم، آمريكا ما را به دين خود درآورده، رباخوار و فاسد میکند و به خدمت سبک زندگي آمريكايي درميآورد». شروط حسن عباسي با واكنشهاي زيادي در شبكههاي اجتماعي روبهرو شده است؛ واكنشهايي كه البته بيشتر سويههاي طنز و تمسخر دارد.
چندي پیش بهروز نعمتي، سخنگوي اصولگراي هيئترئيسه مجلس كه البته مواضعش به حسن روحاني نزديك است، درباره تنشهاي موجود ميان ايران و آمريكا و احتمال مذاکره بين اين دو کشور گفته بود: «ما همواره اهل مذاکره بودهايم و نمونه آن موضوع هستهاي است که 12 سال مذاکرات هستهاي را در دولتهاي مختلف داشتهايم. اگر آمريكاييها خواهان مذاکره با ما هستند، بايد شرايط ايران را بپذيرند». اما شروط ايران براي مذاكره با آمريكا چيست؟ آيا همانهايي است كه حسن عباسي اشاره كرده است؟ آمريكا تا به حال شروط زيادي براي مذاكره با ايران مطرح كرده است؛ بهويژه در دولت جديد، ترامپ از 12 يا هفت شرط نام برده است، اما از سوي ايران تاكنون شروط دستهبنديشدهاي اعلام نشده است. در سخنرانيهاي رسمي يا مصاحبه مقامات صرفا به تغيير رفتار آمريكا اشاره شده است. مقام معظم رهبري در يكي از سخنرانيهاي خود در سال 88 گفته بودند: «اگر ايالات متحده نخواهد يا حتي نتواند پيشينه خود را جبران کند، چه توقعي از جمهوري اسلامي است که از قبل تأسيس، خود را در مقابل ايالات متحده ميديد به پاي ميز مذاکره بيايد، قطعا در مذاکره بايد چيزي گرفته شده و چيزي داده شود، وقتي
آمريكا دنبال همان سياست استيلاي خود است، مذاکرهاي رخ نخواهد داد؛ شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد. شما تغيير نكنيد، ملت ما اين 30 سال را روزبهروز آبديدهتر و متحملتر و قوىتر و باتجربهتر شده است». در سخنراني ديگري هم در سال 69 به اين اشاره كردهاند كه: «صرف اينكه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مىشود؟ اينطورى كه نيست. مذاكره در عرف سياسى، يعنى معامله. مذاكره با آمريكا، يعنى معامله با آمريكا. معامله، يعنى داد و ستد؛ يعنى چيزى بگير، چيزى بده. تو از انقلاب اسلامى، به آمريكا چه مىخواهى بدهى، تا چيزى از او بگيرى؟ آن چيزى كه شما مىخواهيد به آمريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزى بگيريد، چيست؟ ما چه مىتوانيم به آمريكا بدهيم؟ او از ما چه مىخواهد؟ آيا مىدانيد كه او چه مىخواهد؟ و ما نقموا منهم الا ان يؤمنوا بالله العزيز الحميد. والله كه آمريكا از هيچچيز ملت ايران، بهقدر مسلمانبودن و پايبندبودن به اسلام ناب محمدى، ناراحت نيست. او مىخواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد. او مىخواهد شما اين گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟»
حمله به اصلاحطلبان
چند ماه پيش برخي از فعالان سياسي در نامهاي از مسئولان عالي نظام خواسته بودند تا با پذيرش مذاکره مستقيم با آمريكا ضمن درنظرداشتن منافع و مصالح ملي، امکان برونرفت از شرايط فعلي را فراهم کنند. غلامحسين كرباسچي، دبيرکل حزب کارگزاران سازندگي، يکي از امضاکنندگان اين نامه، گفته بود: «در صورتي که آمريكا ضمانت دهد ديگر بدعهدي نکند، ايران ميتواند با ترامپ پاي ميز مذاکره بنشيند. اما اين نامه با واكنش تند اصولگرايان روبهرو شد. رسانههاي اصولگرا نوشته بودند كه بيش از 15 هزار نفر از نخبگان اصولگرا و اصلاحطلب حوزه و دانشگاه در بيانيهاي، نامه عدهاي از طرفداران غرب درباره مذاکره بدون قيد و شرط با آمريكا را محکوم کردند.
در اين نامه، خواسته اصلاحطلبان سخيف و خفتبار تلقي شده و نوشته بودند كه ما امضاکنندگان اين بيانيه انزجار و تنفر خود را از اين خائنان شبهروشنفکر اعلام ميداريم. در بخشي از اين نامه آمده بود: «از ياد نبردهايم نامه جام زهر برخي نمايندگان خودفروخته مجلس ششم و همچنين زماني را که ملت ايران بعد از فتنه آمريكايي-صهيونيستي سال 88 با تحريمها و مشکلات اقتصادي دستوپنجه نرم ميکرد، افرادي از همين قماش با التماس از کنگره آمريكا و پارلمان اروپا خواستار افزايش تحريمها براي فشار به ملت ايران شدند. آيا غير از اين است که نامه کنوني آنها نيز تکميل برنامهاي از قبل طراحي شده و محصول يک پروژه توافقي ميان بازيگران داخلي و خارجي است؟».
حسين اللهكرم، رئيس پيشين انصار حزبالله، درباره رويكرد اصولگرايان و اصلاحطلبان در زمينه مذاكره با آمريكا گفته بود: «اساسا اصلاحطلبان دنبال مذاکره و ترميم پل تخريبشده از سوی ترامپ هستند. اين در حالي است که اصولگراها ظاهرا به دنبال اين هستند که اين پل هرگز ساخته نشود و اين پل تخريبشده به همين شکل باقي بماند؛ بنابراين فاصله تقريبا زياد است!». يحيي آلاسحاق اصولگرا هم در واكنش به اين نامه گفته بود: «مؤمن که بيش از يک بار از جايي گزيده نميشود. رفتار آمريكا با کرهشمالي يا يار غارش کانادا را ببينيد. اينها اصلا قرارشان بر اين نيست که حرف کسي را گوش کنند. با کسي که فقط حرف خود را ميزند، نميتوان صحبت کرد». ترقي، عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه، هم گفته است: «راه مذاکره با آمريكا را خود آمريكا بست. مذاکره و سازش با آمريكا از دستور کار ملت ايران پاک شده است. محمدعلي جعفري، فرمانده سپاه پاسداران، هم در نامهاي که خبرگزاري فارس آن را منتشر كرده، گفته بود: «رؤساي جمهوري آمريكا هرگز روزي را که با رئيسجمهوري ايران ملاقات کنند، نخواهند ديد. مردم ايران اجازه ملاقات با شيطان بزرگ را نميدهند. ايران کرهشمالي نيست که به
درخواست ملاقات شما پاسخ مثبت بدهد».
چه كسي بايد مذاكره كند؟ مسئله اين است
سال 87 هم كه باراك اوباما به رياستجمهوري آمريكا رسيد، پيام تبريك فرستاد که واكنش اصولگرايان را به دنبال داشت. محمود احمدينژاد در اولين ساعات بعد از اعلام نتايج انتخابات رياستجمهوري آمريكا، در اقدامي بيسابقه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مستقيما به اوباما تبريک گفت. بلافاصله منوچهر متکي، وزير امور خارجه کابينه نهم، هم براي اوباما براي تحقق شعار تغيير آرزوي موفقيت کرد و حسن قشقاوي، سخنگوي وزارت خارجه در گامي فراتر، از آمادگي ايران براي کمک براي تحقق شعار تغيير خبر داد؛ اما اين پيامها با واکنش بخشهاي مختلف اصولگرايان روبهرو شد. احمد توکلي، دانشجويان بسيجي و طلاب، سخنان صريح آيتالله استادي و امام جمعه قم که نگارش اين نامه را عجولانه توصيف کرده بود، به اين نامه اعتراض كرده بودند؛ اما يك فعال سياسي اصولگرا به نكته تأملبرانگیزی دراينباره اشاره كرده است. اينكه اصولگرايان اگر به مذاكره با آمريكا نه ميگويند، نه به خاطر مخالفت با نفس مذاكره؛ بلكه به اين علت است كه ميخواهند برگ برنده مذاكره فقط در دست آنها باشد؛ يعني اگر روزي قرار به مذاكره شد، اين امكان فقط به روي هسته اصلي قدرت اصولگرايي باز بماند. محمد
مهاجري اصولگرا گفته بود: «برخي مخالفان رئيسجمهور معتقدند که اگر روحاني و تيمش به مذاکره بپردازند، منافع ملي تأمين نميشود؛ اما اگر خودشان مذاکره کنند، حتما منافع ملي تأمين خواهد شد. اين تناقض را چطور تحليل ميکنيد؟ من افراد را به دو گروه تقسيم کردم، برخي اصلا اعتقادي به اينکه مذاکره شود، ندارند. آنها معتقدند که اصلا منافع ملي ما در مذاکره نيست. اين گروه، هم اعتقادشان اين است و هم آدم اين کار را ندارند و چون در توان خودشان نميبينند که در مذاکره منافع ملي را تأمين کنند، فکر ميکنند همه اینگونه هستند. دسته دوم چنين است که افرادي مذاکره را قبول دارند و حتي آن را در راستای منافع ملي نيز ميدانند؛ اما چون منافع ملي را به منافع خود گره زدهاند، ميگويند منافع من يعني منافع ملي! ميگويند اگر ما نباشيم، مذاکره هم نباشد. اين افراد خود را عين اسلام و انقلاب و نظام ميبينند. رقيب را هم قطعا خودي نميدانند، مشکل برخي از دوستان دلواپس اين است که کسي را غير از خود قبول ندارند و اعتمادشان به ديگران سلب شده است».
او در انتها به جملهاي از دكتر شريعتي اشاره كرده و گفته بود: «شايد مشکلات جريان اصولگرا خيلي بيشتر از اينها باشد. دکتر شريعتي جمله زيبايي دارد که ميگويد برخي افراد حقيقت را در مسلخ مصلحت ذبح ميکنند. اصولگرايي که واقعا نتواند روي حرف حق خود بايستد، کجا اصولگراست؟ حال اسمش باشد دبيرکل فلان حزب. من بابت همين ميگويم که آقاي احمد توکلي را از بسياري از اصولگراها اصولگراتر ميدانم. آقاي توکلي يکي از نزديکترين افراد به جريان اصولگرايي است. البته ممکن است به او نيز انتقاد داشته باشم؛ اما جايي که يقين پيدا کند چيزي باطل است، ديگر از آن حمايت نميکند.
شرق: همان كسي كه به اتهام توهين به مسئولان با شكايت دولت از سوي قوه قضائيه به هفت ماه حبس محكوم شده است، اما به جاي زندان، تصاوير صبحانهخوردنش با عزتالله ضرغامي منتشر ميشود، شرايط مذاكره با آمريكا را اعلام كرد. شروط اعلامي حسن عباسي در شراطي است كه اصولگرايان تاكنون مدعي بودهاند كه مذاكره با آمريكا جزء خطوط قرمز آنهاست. چندي پیش، وقتي جمعي از اصلاحطلبان نامهاي در لزوم مذاكره با آمريكا منتشر كردند، حملات شديدي از سوي اصولگرايان متوجه آنها شد. اما همين اصولگرايان تاكنون واكنشي به شروط حسن عباسي نشان ندادهاند؛ شروطي كه كاربران شبكههاي اجتماعي عمدتا با سويههاي طنز و تمسخر با آن روبهرو شدهاند.
ديروز ويديوئي از حس عباسي، تئوريسين جنجالي جريان اصولگرايي، درباره مذاكره با آمريكا منتشر شد كه در آن گفته بود: «شرط نخست آن است که آمريكا همه وبسايتهاي پورن خود را مسدود کند. شرط دوم آن است که آمريكا حجاب را به رسميت شناخته و آن را بپذيرد. شرط سوم آن است که آمريكا بايد والاستريت را به عنوان مرکز رباي جهاني بسته و اقتصاد ربوي را کنار بگذارد. شرط چهارم جمعکردن بساط اسرائيل است. شرط پنجم آن است که آمريكا بايد بپذيرد مسلمان شود». عباسي در اين لحظه خطاب به حضار ميگويد: «از من به شما نصيحت؛ تا اينها را به دين خود درنياورديد، دست از سرشان برنداريد». عباسي در ادامه اين کليپ يکدقيقهاي ميگويد: «ما اگر به زير دوخم آمريكاييها نرویم و آنها را شيعه دوازده امامي نکنيم، آمريكا ما را به دين خود درآورده، رباخوار و فاسد میکند و به خدمت سبک زندگي آمريكايي درميآورد». شروط حسن عباسي با واكنشهاي زيادي در شبكههاي اجتماعي روبهرو شده است؛ واكنشهايي كه البته بيشتر سويههاي طنز و تمسخر دارد.
چندي پیش بهروز نعمتي، سخنگوي اصولگراي هيئترئيسه مجلس كه البته مواضعش به حسن روحاني نزديك است، درباره تنشهاي موجود ميان ايران و آمريكا و احتمال مذاکره بين اين دو کشور گفته بود: «ما همواره اهل مذاکره بودهايم و نمونه آن موضوع هستهاي است که 12 سال مذاکرات هستهاي را در دولتهاي مختلف داشتهايم. اگر آمريكاييها خواهان مذاکره با ما هستند، بايد شرايط ايران را بپذيرند». اما شروط ايران براي مذاكره با آمريكا چيست؟ آيا همانهايي است كه حسن عباسي اشاره كرده است؟ آمريكا تا به حال شروط زيادي براي مذاكره با ايران مطرح كرده است؛ بهويژه در دولت جديد، ترامپ از 12 يا هفت شرط نام برده است، اما از سوي ايران تاكنون شروط دستهبنديشدهاي اعلام نشده است. در سخنرانيهاي رسمي يا مصاحبه مقامات صرفا به تغيير رفتار آمريكا اشاره شده است. مقام معظم رهبري در يكي از سخنرانيهاي خود در سال 88 گفته بودند: «اگر ايالات متحده نخواهد يا حتي نتواند پيشينه خود را جبران کند، چه توقعي از جمهوري اسلامي است که از قبل تأسيس، خود را در مقابل ايالات متحده ميديد به پاي ميز مذاکره بيايد، قطعا در مذاکره بايد چيزي گرفته شده و چيزي داده شود، وقتي
آمريكا دنبال همان سياست استيلاي خود است، مذاکرهاي رخ نخواهد داد؛ شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد. شما تغيير نكنيد، ملت ما اين 30 سال را روزبهروز آبديدهتر و متحملتر و قوىتر و باتجربهتر شده است». در سخنراني ديگري هم در سال 69 به اين اشاره كردهاند كه: «صرف اينكه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مىشود؟ اينطورى كه نيست. مذاكره در عرف سياسى، يعنى معامله. مذاكره با آمريكا، يعنى معامله با آمريكا. معامله، يعنى داد و ستد؛ يعنى چيزى بگير، چيزى بده. تو از انقلاب اسلامى، به آمريكا چه مىخواهى بدهى، تا چيزى از او بگيرى؟ آن چيزى كه شما مىخواهيد به آمريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزى بگيريد، چيست؟ ما چه مىتوانيم به آمريكا بدهيم؟ او از ما چه مىخواهد؟ آيا مىدانيد كه او چه مىخواهد؟ و ما نقموا منهم الا ان يؤمنوا بالله العزيز الحميد. والله كه آمريكا از هيچچيز ملت ايران، بهقدر مسلمانبودن و پايبندبودن به اسلام ناب محمدى، ناراحت نيست. او مىخواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد. او مىخواهد شما اين گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟»
حمله به اصلاحطلبان
چند ماه پيش برخي از فعالان سياسي در نامهاي از مسئولان عالي نظام خواسته بودند تا با پذيرش مذاکره مستقيم با آمريكا ضمن درنظرداشتن منافع و مصالح ملي، امکان برونرفت از شرايط فعلي را فراهم کنند. غلامحسين كرباسچي، دبيرکل حزب کارگزاران سازندگي، يکي از امضاکنندگان اين نامه، گفته بود: «در صورتي که آمريكا ضمانت دهد ديگر بدعهدي نکند، ايران ميتواند با ترامپ پاي ميز مذاکره بنشيند. اما اين نامه با واكنش تند اصولگرايان روبهرو شد. رسانههاي اصولگرا نوشته بودند كه بيش از 15 هزار نفر از نخبگان اصولگرا و اصلاحطلب حوزه و دانشگاه در بيانيهاي، نامه عدهاي از طرفداران غرب درباره مذاکره بدون قيد و شرط با آمريكا را محکوم کردند.
در اين نامه، خواسته اصلاحطلبان سخيف و خفتبار تلقي شده و نوشته بودند كه ما امضاکنندگان اين بيانيه انزجار و تنفر خود را از اين خائنان شبهروشنفکر اعلام ميداريم. در بخشي از اين نامه آمده بود: «از ياد نبردهايم نامه جام زهر برخي نمايندگان خودفروخته مجلس ششم و همچنين زماني را که ملت ايران بعد از فتنه آمريكايي-صهيونيستي سال 88 با تحريمها و مشکلات اقتصادي دستوپنجه نرم ميکرد، افرادي از همين قماش با التماس از کنگره آمريكا و پارلمان اروپا خواستار افزايش تحريمها براي فشار به ملت ايران شدند. آيا غير از اين است که نامه کنوني آنها نيز تکميل برنامهاي از قبل طراحي شده و محصول يک پروژه توافقي ميان بازيگران داخلي و خارجي است؟».
حسين اللهكرم، رئيس پيشين انصار حزبالله، درباره رويكرد اصولگرايان و اصلاحطلبان در زمينه مذاكره با آمريكا گفته بود: «اساسا اصلاحطلبان دنبال مذاکره و ترميم پل تخريبشده از سوی ترامپ هستند. اين در حالي است که اصولگراها ظاهرا به دنبال اين هستند که اين پل هرگز ساخته نشود و اين پل تخريبشده به همين شکل باقي بماند؛ بنابراين فاصله تقريبا زياد است!». يحيي آلاسحاق اصولگرا هم در واكنش به اين نامه گفته بود: «مؤمن که بيش از يک بار از جايي گزيده نميشود. رفتار آمريكا با کرهشمالي يا يار غارش کانادا را ببينيد. اينها اصلا قرارشان بر اين نيست که حرف کسي را گوش کنند. با کسي که فقط حرف خود را ميزند، نميتوان صحبت کرد». ترقي، عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه، هم گفته است: «راه مذاکره با آمريكا را خود آمريكا بست. مذاکره و سازش با آمريكا از دستور کار ملت ايران پاک شده است. محمدعلي جعفري، فرمانده سپاه پاسداران، هم در نامهاي که خبرگزاري فارس آن را منتشر كرده، گفته بود: «رؤساي جمهوري آمريكا هرگز روزي را که با رئيسجمهوري ايران ملاقات کنند، نخواهند ديد. مردم ايران اجازه ملاقات با شيطان بزرگ را نميدهند. ايران کرهشمالي نيست که به
درخواست ملاقات شما پاسخ مثبت بدهد».
چه كسي بايد مذاكره كند؟ مسئله اين است
سال 87 هم كه باراك اوباما به رياستجمهوري آمريكا رسيد، پيام تبريك فرستاد که واكنش اصولگرايان را به دنبال داشت. محمود احمدينژاد در اولين ساعات بعد از اعلام نتايج انتخابات رياستجمهوري آمريكا، در اقدامي بيسابقه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مستقيما به اوباما تبريک گفت. بلافاصله منوچهر متکي، وزير امور خارجه کابينه نهم، هم براي اوباما براي تحقق شعار تغيير آرزوي موفقيت کرد و حسن قشقاوي، سخنگوي وزارت خارجه در گامي فراتر، از آمادگي ايران براي کمک براي تحقق شعار تغيير خبر داد؛ اما اين پيامها با واکنش بخشهاي مختلف اصولگرايان روبهرو شد. احمد توکلي، دانشجويان بسيجي و طلاب، سخنان صريح آيتالله استادي و امام جمعه قم که نگارش اين نامه را عجولانه توصيف کرده بود، به اين نامه اعتراض كرده بودند؛ اما يك فعال سياسي اصولگرا به نكته تأملبرانگیزی دراينباره اشاره كرده است. اينكه اصولگرايان اگر به مذاكره با آمريكا نه ميگويند، نه به خاطر مخالفت با نفس مذاكره؛ بلكه به اين علت است كه ميخواهند برگ برنده مذاكره فقط در دست آنها باشد؛ يعني اگر روزي قرار به مذاكره شد، اين امكان فقط به روي هسته اصلي قدرت اصولگرايي باز بماند. محمد
مهاجري اصولگرا گفته بود: «برخي مخالفان رئيسجمهور معتقدند که اگر روحاني و تيمش به مذاکره بپردازند، منافع ملي تأمين نميشود؛ اما اگر خودشان مذاکره کنند، حتما منافع ملي تأمين خواهد شد. اين تناقض را چطور تحليل ميکنيد؟ من افراد را به دو گروه تقسيم کردم، برخي اصلا اعتقادي به اينکه مذاکره شود، ندارند. آنها معتقدند که اصلا منافع ملي ما در مذاکره نيست. اين گروه، هم اعتقادشان اين است و هم آدم اين کار را ندارند و چون در توان خودشان نميبينند که در مذاکره منافع ملي را تأمين کنند، فکر ميکنند همه اینگونه هستند. دسته دوم چنين است که افرادي مذاکره را قبول دارند و حتي آن را در راستای منافع ملي نيز ميدانند؛ اما چون منافع ملي را به منافع خود گره زدهاند، ميگويند منافع من يعني منافع ملي! ميگويند اگر ما نباشيم، مذاکره هم نباشد. اين افراد خود را عين اسلام و انقلاب و نظام ميبينند. رقيب را هم قطعا خودي نميدانند، مشکل برخي از دوستان دلواپس اين است که کسي را غير از خود قبول ندارند و اعتمادشان به ديگران سلب شده است».
او در انتها به جملهاي از دكتر شريعتي اشاره كرده و گفته بود: «شايد مشکلات جريان اصولگرا خيلي بيشتر از اينها باشد. دکتر شريعتي جمله زيبايي دارد که ميگويد برخي افراد حقيقت را در مسلخ مصلحت ذبح ميکنند. اصولگرايي که واقعا نتواند روي حرف حق خود بايستد، کجا اصولگراست؟ حال اسمش باشد دبيرکل فلان حزب. من بابت همين ميگويم که آقاي احمد توکلي را از بسياري از اصولگراها اصولگراتر ميدانم. آقاي توکلي يکي از نزديکترين افراد به جريان اصولگرايي است. البته ممکن است به او نيز انتقاد داشته باشم؛ اما جايي که يقين پيدا کند چيزي باطل است، ديگر از آن حمايت نميکند.