مشرقزمین، گهواره صلح و دوستی
حسین روحانیصدر . کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی
در آستانه ورود به پنجمین دهه تغییر سلطنت به جمهوری اسلامی ایران و دومین دهه بهار عربی در منطقه، به یاد قربانیان 70 سال خشونت و کسانی که حق صلح و دوستی بر ما دارند، آیا میتوان در کنار همه خشونتها، ادبیات صلح را همسان با ادبیات جنگ و ویرانی رایج در نیمقرن گذشته این منطقه مطرح کرد؟
در چهار دهه گذشته، حوادث و رویدادهایی با محوریت خشونت، خون و خرابی بر ایران و همسایگانش وارد آمده است. آیا این تعبیر که انقلاب در ایران محور این صدمات بوده، پذیرفتنی است؟ متأسفانه تاکنون نه شرقشناسان و نه ایرانشناسان هیچکدام این تحولات نامطلوب را ریشهیابی نکرده یا دستاوردهای مطالعاتی خود را با صدق و صفا به مخاطبان عرضه نکردهاند. شوربختیهای مردمان مشرقزمین، همان گهواره تمدن بشری، از پایان جنگ جهانی دوم در 73 سال پیش شروع شد. اروپاییها خرابیهای بهجامانده از دو جنگ جهانی خود را با ایجاد اتحادیه اروپا جبران کردند و با تأسیس دولت صهیون در 70 سال پیش، بحران را به منطقه خاورمیانه آوردند. آنان حتی تغییراتی در جغرافیای سیاسی منطقه ایجاد کرده و با افزایش خرید نفت از عربستان سعودی، رقابتی را میان ایران و عربستان، دو قدرت برتر منطقهای از همان روزها آغاز کردند؛ پس اختلاف میان این دو قدرت منطقهای چندان ارتباطی با انقلاب مردم ایران نداشته است. آیا این روند 70ساله برای 760 میلیون ساکن در مساحتی حدود 27.467.524 کیلومترمربع نفعی خواهد داشت؟ امروز ایران با 15 کشور مرز آبی و خاکی دارد. آیا ایران میتواند با
استعانت از عضویت 58ساله در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)، 54ساله در سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، عضویت 18ساله در سازمان همکاری شانگهای و... محور صلح در منطقه شود؟
در چارچوب مطالبات چندجانبه سیاست خارجی، قابلیت طرح این موضوع دور از انتظار نیست. مردان سیاست خارجی و اقتصاد بینالملل، قابلیت دعوت از همتایان خود از این 15 کشور را دارند. از یاد نرود تهران در دهههای نخستین قرن اخیر، میزبان چندین نشست مهم سران کشورهای بزرگ در حل بحرانهای جهانی بوده است؛ بنابراین نرمافزار صلح را میتوان بهعنوان یک گزینه به منطقه ارائه کرد. ورود به دهه پنجم انقلاب، بهترین بهانه برای ارائه چشماندازی مثبت در میان همسایگان ایران است. ایکاش دستگاه دیپلماسی به کار افتد و اختلافهای منطقهای را زیربنای طرح اتحادیهای اقتصادی کرده و با دعوت از وزرای خارجه همسایه خود، از چنین نرمافزاری رونمایی کند. آیا احتمال خروج و جابهجایی نیروهای آمریکایی در منطقه، ظرفیتی برای اقتدار مشترک همه دولتها نخواهد شد؟
شاید این سؤال دردناک پرسیده شود که آیا قدرتهای بزرگ و جریانهای تأثیرگذار 70 سال گذشته چنین اجازهای را به مردان سیاست خارجی ایران خواهند داد؟ پاسخ آن است همانگونه که در بالا آمد، این نیز میتواند گفتمانی قابل تجربه شود. جریانهای داخلی، خارجی و منطقهای در حال پیمودن مسیرهای تعریفشده خود هستند؛ اما اگر گویندگان، نویسندگان و جریانهای فکری تأثیرگذار در داخل و خارج بهعلاوه نیروهای فکری مهاجر از این مناطق به ینگه دنیا، توانایی طرح چنین گفتمانی را در قالب مقالات، پایاننامهها، کتب، کنفرانس و... داشته باشند، جهانبینی صلح از امری محال به واقعیتی دستیافتنی تبدیل خواهد شد. پس از شیوع چنین گفتمانی در میان 760 میلیون نفر ساکن در این محدوده جغرافیایی، دستگاههای دیپلماسی نیز خود را ملزم به ورود در این حوزه خواهند دید و ایجاد یک بازار مشترک اقتصادی همراه با توازن قدرتهای بزرگ جهانی، مؤثرترین گام برای رسیدن به آیندهای مطلوب خواهد بود. آیا ما مردمان مشرقزمین راهکاری برای جبران خسارتهای بهجامانده در 1.803.084 کیلومترمربع از سرزمینهای خود ارائه کردهایم؟ راستی قدرتهای بزرگ هم بهطور رسمی همسایگان را مسئول
بازسازی خرابیها اعلام کردند. هیچ میدانیم در خوشبینانهترین حالت، بازسازی هر مترمربع معادل 300 دلار یعنی 540.925.200 دلار هزینه خواهد داشت؟
طرح گفتمان صلح و ایجاد اتحادیه در مساحتی در حدود 27.467.524 کیلومترمربع و جمعیتی 760میلیوننفری کار آسانی نیست؛ اما میتوان از آن بهعنوان نرمافزاری کارآمد در پنجمین دهه انقلاب استفاده کرد؛ چراکه این روزها قدرت عموم اتحادیههای منطقهای و جهانی در همسایگی ایران ضعیف شده و ایجاد اتحادیه میان ایران و 15 کشور همسایه آن، هم منطقه را به صلحی پایدار نزدیکتر میکند و هم یک گفتمان و ادبیات جدید سیاسی را به دنیا معرفی خواهد کرد. ایکاش در پاسخ به حضور هر ناوگان جنگی در منطقه، بهجای مانورهای تدافعی و تهاجمی، با برگزاری همایشها و نمایشگاههای صلح و دوستی به استقبالشان برویم و به قول فرهیختهای، دوستی بهمثابه جهانبینی را بهعنوان الگویی مشرقی به دنیا معرفی کنیم. البته رسیدن به این مطلوب نیازمند همیاری و همفکری نهفقط نهادهای داخلی کشوری، بلکه همه نیروهای صلحجو در منطقه است.
در آستانه ورود به پنجمین دهه تغییر سلطنت به جمهوری اسلامی ایران و دومین دهه بهار عربی در منطقه، به یاد قربانیان 70 سال خشونت و کسانی که حق صلح و دوستی بر ما دارند، آیا میتوان در کنار همه خشونتها، ادبیات صلح را همسان با ادبیات جنگ و ویرانی رایج در نیمقرن گذشته این منطقه مطرح کرد؟
در چهار دهه گذشته، حوادث و رویدادهایی با محوریت خشونت، خون و خرابی بر ایران و همسایگانش وارد آمده است. آیا این تعبیر که انقلاب در ایران محور این صدمات بوده، پذیرفتنی است؟ متأسفانه تاکنون نه شرقشناسان و نه ایرانشناسان هیچکدام این تحولات نامطلوب را ریشهیابی نکرده یا دستاوردهای مطالعاتی خود را با صدق و صفا به مخاطبان عرضه نکردهاند. شوربختیهای مردمان مشرقزمین، همان گهواره تمدن بشری، از پایان جنگ جهانی دوم در 73 سال پیش شروع شد. اروپاییها خرابیهای بهجامانده از دو جنگ جهانی خود را با ایجاد اتحادیه اروپا جبران کردند و با تأسیس دولت صهیون در 70 سال پیش، بحران را به منطقه خاورمیانه آوردند. آنان حتی تغییراتی در جغرافیای سیاسی منطقه ایجاد کرده و با افزایش خرید نفت از عربستان سعودی، رقابتی را میان ایران و عربستان، دو قدرت برتر منطقهای از همان روزها آغاز کردند؛ پس اختلاف میان این دو قدرت منطقهای چندان ارتباطی با انقلاب مردم ایران نداشته است. آیا این روند 70ساله برای 760 میلیون ساکن در مساحتی حدود 27.467.524 کیلومترمربع نفعی خواهد داشت؟ امروز ایران با 15 کشور مرز آبی و خاکی دارد. آیا ایران میتواند با
استعانت از عضویت 58ساله در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)، 54ساله در سازمان همکاری اقتصادی (اکو)، عضویت 18ساله در سازمان همکاری شانگهای و... محور صلح در منطقه شود؟
در چارچوب مطالبات چندجانبه سیاست خارجی، قابلیت طرح این موضوع دور از انتظار نیست. مردان سیاست خارجی و اقتصاد بینالملل، قابلیت دعوت از همتایان خود از این 15 کشور را دارند. از یاد نرود تهران در دهههای نخستین قرن اخیر، میزبان چندین نشست مهم سران کشورهای بزرگ در حل بحرانهای جهانی بوده است؛ بنابراین نرمافزار صلح را میتوان بهعنوان یک گزینه به منطقه ارائه کرد. ورود به دهه پنجم انقلاب، بهترین بهانه برای ارائه چشماندازی مثبت در میان همسایگان ایران است. ایکاش دستگاه دیپلماسی به کار افتد و اختلافهای منطقهای را زیربنای طرح اتحادیهای اقتصادی کرده و با دعوت از وزرای خارجه همسایه خود، از چنین نرمافزاری رونمایی کند. آیا احتمال خروج و جابهجایی نیروهای آمریکایی در منطقه، ظرفیتی برای اقتدار مشترک همه دولتها نخواهد شد؟
شاید این سؤال دردناک پرسیده شود که آیا قدرتهای بزرگ و جریانهای تأثیرگذار 70 سال گذشته چنین اجازهای را به مردان سیاست خارجی ایران خواهند داد؟ پاسخ آن است همانگونه که در بالا آمد، این نیز میتواند گفتمانی قابل تجربه شود. جریانهای داخلی، خارجی و منطقهای در حال پیمودن مسیرهای تعریفشده خود هستند؛ اما اگر گویندگان، نویسندگان و جریانهای فکری تأثیرگذار در داخل و خارج بهعلاوه نیروهای فکری مهاجر از این مناطق به ینگه دنیا، توانایی طرح چنین گفتمانی را در قالب مقالات، پایاننامهها، کتب، کنفرانس و... داشته باشند، جهانبینی صلح از امری محال به واقعیتی دستیافتنی تبدیل خواهد شد. پس از شیوع چنین گفتمانی در میان 760 میلیون نفر ساکن در این محدوده جغرافیایی، دستگاههای دیپلماسی نیز خود را ملزم به ورود در این حوزه خواهند دید و ایجاد یک بازار مشترک اقتصادی همراه با توازن قدرتهای بزرگ جهانی، مؤثرترین گام برای رسیدن به آیندهای مطلوب خواهد بود. آیا ما مردمان مشرقزمین راهکاری برای جبران خسارتهای بهجامانده در 1.803.084 کیلومترمربع از سرزمینهای خود ارائه کردهایم؟ راستی قدرتهای بزرگ هم بهطور رسمی همسایگان را مسئول
بازسازی خرابیها اعلام کردند. هیچ میدانیم در خوشبینانهترین حالت، بازسازی هر مترمربع معادل 300 دلار یعنی 540.925.200 دلار هزینه خواهد داشت؟
طرح گفتمان صلح و ایجاد اتحادیه در مساحتی در حدود 27.467.524 کیلومترمربع و جمعیتی 760میلیوننفری کار آسانی نیست؛ اما میتوان از آن بهعنوان نرمافزاری کارآمد در پنجمین دهه انقلاب استفاده کرد؛ چراکه این روزها قدرت عموم اتحادیههای منطقهای و جهانی در همسایگی ایران ضعیف شده و ایجاد اتحادیه میان ایران و 15 کشور همسایه آن، هم منطقه را به صلحی پایدار نزدیکتر میکند و هم یک گفتمان و ادبیات جدید سیاسی را به دنیا معرفی خواهد کرد. ایکاش در پاسخ به حضور هر ناوگان جنگی در منطقه، بهجای مانورهای تدافعی و تهاجمی، با برگزاری همایشها و نمایشگاههای صلح و دوستی به استقبالشان برویم و به قول فرهیختهای، دوستی بهمثابه جهانبینی را بهعنوان الگویی مشرقی به دنیا معرفی کنیم. البته رسیدن به این مطلوب نیازمند همیاری و همفکری نهفقط نهادهای داخلی کشوری، بلکه همه نیروهای صلحجو در منطقه است.