|

چرا حامیان قالیباف جريان سوم نمي‌شوند؟

شرق: آيا جريان سوم سياسي در كشور مي‌تواند از درون اصولگرايي برخيزد؟ اصولگرايي اصلاح‌شده يا نواصولگرايي‌اي كه محمدباقر قاليباف و يارانش نويدش را مي‌دهند، مي‌تواند پرچم‌دار جريان سوم باشد؟ اصلا آيا نو‌اصولگرايي شاخص‌هاي برای جريان سوم‌شدن دارد؟ بعيد است اين‌گونه شود؛ نه خود باقر قاليباف تمايلي دارد مانند محمود احمدي‌نژاد از ريشه‌هاي اصولگرايي خود كنده شود يا حداقل آنها را نفي كند و نه جريان اصولگرايي، با وجود اينكه در بزنگاه انتخابات سر شهردار سابق تهران را بي‌كلاه مي‌گذارد، تمايل به طرد او دارد. به نظر مي‌رسد ايده نواصولگرايي كه حامیان قاليباف طرح كرده‌اند، بيشتر شبيه نوعي شوخي درون‌گروهي يا بازي سياسي درون‌جرياني براي رسيدن به سهمي بيشتر از كيك قدرت است. چيزهايي هم كه تاكنون به‌عنوان شاخص‌ها و اهداف نواصولگرايي مطرح كرده‌اند، بيشتر شعارگونه است و در عمل تفاوتي ميان كنش حامیان قاليباف و هم‌كيشان اصولگراي آنها مشاهده نشده است. اين در حالي است كه جريان سوم در حقيقت نفي دو جريان اصلي سياسي پيش از خود است؛ ادعايي كه حداقل احمدي‌نژادي‌ها دارند؛ اگرچه آنها دو جريان موجود را يكي مي‌دانند و معتقدند خودشان جريان دوم‌اند.
محسن پيرهادي، دبیرکل «جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی»، به‌تازگی با اشاره به اينكه همکاری و گفتمان با سایر احزاب اصولگرا وجود دارد، گفته است: همکاری و گفتمان با سایر احزاب اصولگرا وجود دارد و حزب ما اساسا دنبال ایجاد جریان جدید یا «جریان سوم» نیست و باید گفت به‌عنوان تشکیلاتی سیاسی، با اعتقاد به ضرورت تغییر و نوشدن جریان انقلابی پا به عرصه گذاشته‌ایم. حزب متبوع ما، همواره ارتباط خود را با سایر جریان‌های اصولگرایی حفظ خواهد کرد. جمعیت پیشرفت و عدالت معتقد است با توجه به فضای دوقطبی کشور، امکان شکل‌گیری جریان سوم وجود ندارد و هر اقدامی در این زمینه منجر به شکست خواهد شد». محمدصالح مفتاح، عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی، نیز پيش‌تر با تأکید بر اینکه به دلایل مختلف تاریخی «جریان سوم» هیچ‌گاه در ایران شکل نخواهد گرفت، گفته بود: «ما نمی‌خواهیم جریان سوم باشیم، بلکه می‌خواهیم بر مبنای اصولگرایی، بنای جدیدی ایجاد کنیم. ما همچنین سعی کرده‌ایم در تهیه و تدوین این مانیفست، نظر افراد مختلفی را اخذ کنیم».جالب است ادعاهاي جريان احمدي‌نژاد و نواصولگرايان طرفدار قاليباف در جاهايي هم‌پوشاني نیز پيدا مي‌كند؛ درحالي‌كه هر دو يكديگر را نفي مي‌كنند. عبدالرضا داوري، از نزديكان احمدي‌نژاد، که مي‌گفت ما جريان دوم در مقابل جريان نخست (اصلاح‌طلبي و اصولگرايي) هستيم، مدعي بود: مي‌خواهيم اقتصاد را از دست اصلاح‌طلبان و اصولگرايان بگيريم و به دست مردم بدهيم. مفتاح نیز گفته است: ما در مانيفست خود گفته‌ايم اقتصاد بايد مردمي شود. او گفته است: «باید دست افراد زالوصفتی را که به اقتصاد کشور چنگ می‌زنند، کوتاه کنیم. به قول آقای قالیباف، بسیاری از چهاردرصدی‌ها باید دست از منافع مردم بردارند». در سياست به چنين ادعاهاي بدون نقشه راه و برنامه مشخصي، گفته‌هاي پوپوليستي انتخاباتي مي‌گويند؛ آن‌‌هم از زبان هر جرياني كه مي‌خواهد طرح شود. حامیان قاليباف چندي قبل از مانيفست نواصولگرايي خود رونمايي كردند؛ مانيفستي كه چندان با استقبال اصولگرايان روبه‌رو نشد و البته انتظار آن نیز می‌رفت؛ چراكه چندان حرف تازه‌اي براي گفتن نداشت و قرار هم نبود داشته باشد. نواصولگرايي ادعا‌شده، بيشتر به شعر و شعارهاي كلي شبيه است تا نقشه راهي متفاوت و نو.
البته علت استقبال‌نکردن باقي جريان اصولگرايي از مانيفست چندماده‌اي حامیان قاليباف، به حرف‌‌نو‌نداشتن آن ربطي ندارد؛ قاعدتا جريان اصولگرايي نمي‌خواهد سررشته جريان را به دست قاليباف بدهد كه اگر مي‌خواست، در دوره‌هاي قبل يك‌صدا پشت فرمانده سابق مي‌آمد.جمنا يا همان جبهه مردمی نیروهای انقلاب، اعلام کرده بود ایده نواصولگرایی قالیباف را به بحث و بررسی خواهد گذاشت؛ اما بعدا هيچ خبري از نتيجه آن نشد. طبيعي هم بود كه آنها چندان ايده نواصولگرايي قاليباف را جدي نگيرند، آن‌هم وقتي بنيان آن از دل يك نامه گلایه‌آمیز خطاب به اصولگرایان بيرون آمده است. شهردار يك ماه بعد از انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم، نامه‌ای منتشر كرد که مخاطب آن البته نه رؤسا و بزرگان جناح راست که «جوانان انقلابی و دلسوز ایران» بودند. کاندیدای مستعفی انتخابات در نامه خود از باور به «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصول‌گرایی» سخن گفته و آن را «یکی از مطالبات اصلی امروز جوانان مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور» خوانده و تأکید کرده بود: «اصولگرایی باید با حفظ مبانی و ارزش‌های انقلابی جمهوری اسلامی، حرکت در راستای نواصولگرایی را هرچه زودتر آغاز کند».قالیباف که تا یک‌ ماه پیش از انتشار این نامه، چشم به اجماع اصولگرایان بر نام خودش به‌عنوان کاندیدای نهایی کارزار ۹۶ داشت و در نتیجه ظاهرا چه در آن ایام و چه حتی پیش از آن، هنوز به «باور» تغییر اساسی در نحوه کنش راست‌گرایان نرسیده بود، بعد از کناره‌گیری شبه‌اجباری‌اش از رقابت‌ با حسن روحانی، انتقاد از عملکرد جناح متبوعش را نخست با انتشار این نامه و سپس با حضور در برنامه تلویزیونی «جهان‌آرا» کلید زد. او در روزهای آغاز مرداد ۹۶ روبه‌روی دوربین صداوسیما نشست و در سه محور اصلی «حضور در انتخابات ۹۶»، «طرح ایده نواصولگرایی» و «عملکرد شهرداری تهران» به پرسش‌های مجری پاسخ داد. مهم‌ترین بخش از این گفت‌وگو، سخنان صریح او درباره جریان اصولگرایی بود. قالیباف انتقاد اصلی‌ از اصولگرایان را بی‌بهره‌بودن آنان از «خودانتقادی» دانست و با تأکید بر اینکه «در حقیقت این جریان اصلا اهل گفت‌وگو نیست»، به ماجرای حضورش در انتخابات اشاره کرد و گفت: «قصد آمدن به صحنه انتخابات را نداشتم؛ اما بعد از ورود نیز قصدی برای کناررفتن در ذهنم نبود».او در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد بر اساس نظرسنجی‌ها فاصله وی و حسن روحانی «حداکثر ۱.۵ درصد بود» و کناررفتنش از انتخابات سبب شده «۴۰ تا ۵۰ درصد آرا» به نفع روحانی به صندوق ریخته شود و توضیح داد: «همه آمار و اطلاعات نشان می‌داد من باید در صحنه بمانم؛ اما فضای اردوگاه به این شکل بود که وقتی می‌گفتند یکی باید کنار برود، همه به من نگاه می‌کردند. ما کاملا می‌دانستیم انتخابات قواعدی دارد؛ اما پایبند به یک‌سری اصول هم بودیم که بعضی‌ها پایبندش نبودند». قالیباف به بیان این ناگفته‌ها اکتفا نکرد و در نهایت بر وجود زدوبندهایی در پشت‌ پرده جریان اصولگرایی و بی‌خبری مردم از آن اشاره کرد و دوباره از ایده خود و همفکرانش سخن گفت: «یک آقایی که من به ایشان ارادت دارم، گفت مانیفست اصولگرایی را ما نوشته‌ایم و هیچ‌کس حق تغییر آن را ندارد؛ شما در این فضا می‌خواهید کار حزبی کنید؟ این یعنی همه در خانه‌هایتان بنشینید تا برایتان تصمیم بگیریم! مردم این حرف را از ما قبول می‌کنند؟». با وجود همه اينها، قاليباف نه‌فقط تمايلي به جداكردن مسير خود از ياران اصولگرايش ندارد، بلكه هيچ منفعتي نیز از اين جدايي نمي‌برد.

شرق: آيا جريان سوم سياسي در كشور مي‌تواند از درون اصولگرايي برخيزد؟ اصولگرايي اصلاح‌شده يا نواصولگرايي‌اي كه محمدباقر قاليباف و يارانش نويدش را مي‌دهند، مي‌تواند پرچم‌دار جريان سوم باشد؟ اصلا آيا نو‌اصولگرايي شاخص‌هاي برای جريان سوم‌شدن دارد؟ بعيد است اين‌گونه شود؛ نه خود باقر قاليباف تمايلي دارد مانند محمود احمدي‌نژاد از ريشه‌هاي اصولگرايي خود كنده شود يا حداقل آنها را نفي كند و نه جريان اصولگرايي، با وجود اينكه در بزنگاه انتخابات سر شهردار سابق تهران را بي‌كلاه مي‌گذارد، تمايل به طرد او دارد. به نظر مي‌رسد ايده نواصولگرايي كه حامیان قاليباف طرح كرده‌اند، بيشتر شبيه نوعي شوخي درون‌گروهي يا بازي سياسي درون‌جرياني براي رسيدن به سهمي بيشتر از كيك قدرت است. چيزهايي هم كه تاكنون به‌عنوان شاخص‌ها و اهداف نواصولگرايي مطرح كرده‌اند، بيشتر شعارگونه است و در عمل تفاوتي ميان كنش حامیان قاليباف و هم‌كيشان اصولگراي آنها مشاهده نشده است. اين در حالي است كه جريان سوم در حقيقت نفي دو جريان اصلي سياسي پيش از خود است؛ ادعايي كه حداقل احمدي‌نژادي‌ها دارند؛ اگرچه آنها دو جريان موجود را يكي مي‌دانند و معتقدند خودشان جريان دوم‌اند.
محسن پيرهادي، دبیرکل «جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی»، به‌تازگی با اشاره به اينكه همکاری و گفتمان با سایر احزاب اصولگرا وجود دارد، گفته است: همکاری و گفتمان با سایر احزاب اصولگرا وجود دارد و حزب ما اساسا دنبال ایجاد جریان جدید یا «جریان سوم» نیست و باید گفت به‌عنوان تشکیلاتی سیاسی، با اعتقاد به ضرورت تغییر و نوشدن جریان انقلابی پا به عرصه گذاشته‌ایم. حزب متبوع ما، همواره ارتباط خود را با سایر جریان‌های اصولگرایی حفظ خواهد کرد. جمعیت پیشرفت و عدالت معتقد است با توجه به فضای دوقطبی کشور، امکان شکل‌گیری جریان سوم وجود ندارد و هر اقدامی در این زمینه منجر به شکست خواهد شد». محمدصالح مفتاح، عضو شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی، نیز پيش‌تر با تأکید بر اینکه به دلایل مختلف تاریخی «جریان سوم» هیچ‌گاه در ایران شکل نخواهد گرفت، گفته بود: «ما نمی‌خواهیم جریان سوم باشیم، بلکه می‌خواهیم بر مبنای اصولگرایی، بنای جدیدی ایجاد کنیم. ما همچنین سعی کرده‌ایم در تهیه و تدوین این مانیفست، نظر افراد مختلفی را اخذ کنیم».جالب است ادعاهاي جريان احمدي‌نژاد و نواصولگرايان طرفدار قاليباف در جاهايي هم‌پوشاني نیز پيدا مي‌كند؛ درحالي‌كه هر دو يكديگر را نفي مي‌كنند. عبدالرضا داوري، از نزديكان احمدي‌نژاد، که مي‌گفت ما جريان دوم در مقابل جريان نخست (اصلاح‌طلبي و اصولگرايي) هستيم، مدعي بود: مي‌خواهيم اقتصاد را از دست اصلاح‌طلبان و اصولگرايان بگيريم و به دست مردم بدهيم. مفتاح نیز گفته است: ما در مانيفست خود گفته‌ايم اقتصاد بايد مردمي شود. او گفته است: «باید دست افراد زالوصفتی را که به اقتصاد کشور چنگ می‌زنند، کوتاه کنیم. به قول آقای قالیباف، بسیاری از چهاردرصدی‌ها باید دست از منافع مردم بردارند». در سياست به چنين ادعاهاي بدون نقشه راه و برنامه مشخصي، گفته‌هاي پوپوليستي انتخاباتي مي‌گويند؛ آن‌‌هم از زبان هر جرياني كه مي‌خواهد طرح شود. حامیان قاليباف چندي قبل از مانيفست نواصولگرايي خود رونمايي كردند؛ مانيفستي كه چندان با استقبال اصولگرايان روبه‌رو نشد و البته انتظار آن نیز می‌رفت؛ چراكه چندان حرف تازه‌اي براي گفتن نداشت و قرار هم نبود داشته باشد. نواصولگرايي ادعا‌شده، بيشتر به شعر و شعارهاي كلي شبيه است تا نقشه راهي متفاوت و نو.
البته علت استقبال‌نکردن باقي جريان اصولگرايي از مانيفست چندماده‌اي حامیان قاليباف، به حرف‌‌نو‌نداشتن آن ربطي ندارد؛ قاعدتا جريان اصولگرايي نمي‌خواهد سررشته جريان را به دست قاليباف بدهد كه اگر مي‌خواست، در دوره‌هاي قبل يك‌صدا پشت فرمانده سابق مي‌آمد.جمنا يا همان جبهه مردمی نیروهای انقلاب، اعلام کرده بود ایده نواصولگرایی قالیباف را به بحث و بررسی خواهد گذاشت؛ اما بعدا هيچ خبري از نتيجه آن نشد. طبيعي هم بود كه آنها چندان ايده نواصولگرايي قاليباف را جدي نگيرند، آن‌هم وقتي بنيان آن از دل يك نامه گلایه‌آمیز خطاب به اصولگرایان بيرون آمده است. شهردار يك ماه بعد از انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم، نامه‌ای منتشر كرد که مخاطب آن البته نه رؤسا و بزرگان جناح راست که «جوانان انقلابی و دلسوز ایران» بودند. کاندیدای مستعفی انتخابات در نامه خود از باور به «تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصول‌گرایی» سخن گفته و آن را «یکی از مطالبات اصلی امروز جوانان مؤمن و دلسوز انقلاب و کشور» خوانده و تأکید کرده بود: «اصولگرایی باید با حفظ مبانی و ارزش‌های انقلابی جمهوری اسلامی، حرکت در راستای نواصولگرایی را هرچه زودتر آغاز کند».قالیباف که تا یک‌ ماه پیش از انتشار این نامه، چشم به اجماع اصولگرایان بر نام خودش به‌عنوان کاندیدای نهایی کارزار ۹۶ داشت و در نتیجه ظاهرا چه در آن ایام و چه حتی پیش از آن، هنوز به «باور» تغییر اساسی در نحوه کنش راست‌گرایان نرسیده بود، بعد از کناره‌گیری شبه‌اجباری‌اش از رقابت‌ با حسن روحانی، انتقاد از عملکرد جناح متبوعش را نخست با انتشار این نامه و سپس با حضور در برنامه تلویزیونی «جهان‌آرا» کلید زد. او در روزهای آغاز مرداد ۹۶ روبه‌روی دوربین صداوسیما نشست و در سه محور اصلی «حضور در انتخابات ۹۶»، «طرح ایده نواصولگرایی» و «عملکرد شهرداری تهران» به پرسش‌های مجری پاسخ داد. مهم‌ترین بخش از این گفت‌وگو، سخنان صریح او درباره جریان اصولگرایی بود. قالیباف انتقاد اصلی‌ از اصولگرایان را بی‌بهره‌بودن آنان از «خودانتقادی» دانست و با تأکید بر اینکه «در حقیقت این جریان اصلا اهل گفت‌وگو نیست»، به ماجرای حضورش در انتخابات اشاره کرد و گفت: «قصد آمدن به صحنه انتخابات را نداشتم؛ اما بعد از ورود نیز قصدی برای کناررفتن در ذهنم نبود».او در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد بر اساس نظرسنجی‌ها فاصله وی و حسن روحانی «حداکثر ۱.۵ درصد بود» و کناررفتنش از انتخابات سبب شده «۴۰ تا ۵۰ درصد آرا» به نفع روحانی به صندوق ریخته شود و توضیح داد: «همه آمار و اطلاعات نشان می‌داد من باید در صحنه بمانم؛ اما فضای اردوگاه به این شکل بود که وقتی می‌گفتند یکی باید کنار برود، همه به من نگاه می‌کردند. ما کاملا می‌دانستیم انتخابات قواعدی دارد؛ اما پایبند به یک‌سری اصول هم بودیم که بعضی‌ها پایبندش نبودند». قالیباف به بیان این ناگفته‌ها اکتفا نکرد و در نهایت بر وجود زدوبندهایی در پشت‌ پرده جریان اصولگرایی و بی‌خبری مردم از آن اشاره کرد و دوباره از ایده خود و همفکرانش سخن گفت: «یک آقایی که من به ایشان ارادت دارم، گفت مانیفست اصولگرایی را ما نوشته‌ایم و هیچ‌کس حق تغییر آن را ندارد؛ شما در این فضا می‌خواهید کار حزبی کنید؟ این یعنی همه در خانه‌هایتان بنشینید تا برایتان تصمیم بگیریم! مردم این حرف را از ما قبول می‌کنند؟». با وجود همه اينها، قاليباف نه‌فقط تمايلي به جداكردن مسير خود از ياران اصولگرايش ندارد، بلكه هيچ منفعتي نیز از اين جدايي نمي‌برد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها