کاتب شاهنامه و آثار گرانسنگ ادب ما
سهیل محمودی
بسی رنج بردم در این سال سی... . اهالی ادبیات میدانند که این بیت و چند بیت دیگر در این عوالم، بنا به نظر صاحبان تحقیق، الحاقی است؛ اما حقیقت آنکه این رنج، الحاقی و برساخته نبوده است و همین است که قرنهاست این ابیات به نام دانای فرزانه توس، بر سر زبانها است. باری، بسیاریِ ریاضت و تلاش و رنج حکیم را در فراهمآمدن شاهنامه و سامانبخشیدن به حماسههای ملی، ایرانیان بهخوبی میدانند؛ اما من میخواهم از ریاضت و تلاش جمعی دیگر از خادمان فرهنگ ایران و مخصوصا حماسه ملی یاد کنم: کاتبان و خوشنویسان. اینان در طول قرنها در گسترش و حفظ و نگهبانی فرهنگ مکتوب و مخصوصا شاهنامه سهم بسزایی داشتهاند.
از همان روزگار حکیم که شاعر نسخهای را به غزنین فرستاد، طبعا کاتبی آن را سامان داده بوده است. قرنها در روزگاران غریبی شاهنامه تا روزگار رواج آن در عهد تیموریان تا صفویه و تا امروز کاتبان حقگزار شاهنامه و مردم حقشناس ایشاناند. رفیق و همدم صافیضمیر و معرفتاندوخته من، آنکه سالهاست به همدمی و همسفری و همنشینیاش بالیدهام، استاد رسول مرادی، همشهری حکیم که زادگاهش در حوالی آرامگاه و خانه فردوسی بوده، یکی از این کاتبان صاحبحق است.
پس از بزرگانی مانند عمادالکتاب قزوینی (همان که شادروان علی حاتمی روایتی دلبخواه و البته زیبا از او در هزاردستان داد) و استادان آقا سیدحسین و آقا سیدحسن میرخانی، استاد رسول مرادی این پرچم کتابت شعر و فرهنگ ما را به گونهای شاخص در دست داشته که بخش هنری رواج اندیشه و شعر ماست؛ یعنی استاد مرادی، کاری سترگ کرده و سالها نشسته و در خلوتی ریاضتگونه و مراقبهوار، بیش از 50 هزار بیت شاهنامه را از «ب» بسمالله تا «ت» تمّت به نستعلیق استادانه و دلنواز که خاص فرهنگ ایران و فارسینویسی است، کتابت کرده و در هیئتی آراسته و با تصاویری شکوهمند از استاد جوان نگارگر، حمدالله کَتال و با نظارت و مقدمه دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، عرضه کرده است. البته این حفظ سنت کتابت نستعلیق ایرانی با جان و جنم استاد رسول ما درآمیخته بوده. کتابت هشت هزار بیت از غزلیات مولانا جلالالدین (با مقدمه زندهیاد استاد باستانیپاریزی)، دو بار کتابت دیوان حافظ (که من به توفیقی و با اشارت او نمونهخوانی کتابت دوم را برعهده داشتم)، گلستان و بخشی از غزلیات شیخ اجل، گزیده غزلیات عطار و... و... و این آخرین اثر استاد مرادی که کتابت دوبیتیهای باباطاهر
همدانی است که بنده بر آن مقدمه نوشتم و نشر گویا و برادران میرباقری به وجهی آراسته آن را منتشر کردند و در جمعه دهم دیماه، تقریبا همزمان با زادروز رسول مرادی عزیزم در گالری گویا رونمایی شد.
یاد کنم که در کنار این رونمایی، نمایشگاهی از نمونهتابلوها و مرقعات متنوع و مخصوصا قرآنی استاد مرادی هم برپا بود در گالری گویا. البته من کمتوفیق بودم و نتوانستم در مراسمی که جمعی از بزرگان خوشنویسی و هنرهای تجسمی به تحسین و تجلیل استاد رسول عزیز پرداختهاند، شرکت کنم. باری حرف اصلی این یادداشت آن است، در جایی که فرهنگ و اندیشه و ادبیات و هنر حرف اصلی را بزند، طبعا بیش از اینها مردم و متولیان امور و فرهنگپیشگان، قدردان رهرو طریق و سالک تلاشگری مانند استاد مرادی هستند. تندیسها و پیکرهها از اینگونه فرزانگان باید در منظر عام قرار داد و به معرفیشان پرداخت.
زمانه ما و نسلهای جوانتر و فرداییان، الگوهای اصیل میطلبند، یکی از این سرمشقها و نمونهها هم این روایتگران فرهنگ و اندیشه و حکمت و ادباند. رسول مرادی، مردی مردستان که 30، 40 سال رنج زیباییبخشیدن به نگاه و تماشای ما را در قرائت و خواندن آثار بزرگان ادب فارسی در کتابت، بر خود هموار ساخته است. امیدوارم رفیق زلالاندیش من سالها باشد و بماند و کتابت نستعلیق کتاب آسمانی ما را هم با سرانگشتان هنرمندش سامان دهد. چنین باد.
بسی رنج بردم در این سال سی... . اهالی ادبیات میدانند که این بیت و چند بیت دیگر در این عوالم، بنا به نظر صاحبان تحقیق، الحاقی است؛ اما حقیقت آنکه این رنج، الحاقی و برساخته نبوده است و همین است که قرنهاست این ابیات به نام دانای فرزانه توس، بر سر زبانها است. باری، بسیاریِ ریاضت و تلاش و رنج حکیم را در فراهمآمدن شاهنامه و سامانبخشیدن به حماسههای ملی، ایرانیان بهخوبی میدانند؛ اما من میخواهم از ریاضت و تلاش جمعی دیگر از خادمان فرهنگ ایران و مخصوصا حماسه ملی یاد کنم: کاتبان و خوشنویسان. اینان در طول قرنها در گسترش و حفظ و نگهبانی فرهنگ مکتوب و مخصوصا شاهنامه سهم بسزایی داشتهاند.
از همان روزگار حکیم که شاعر نسخهای را به غزنین فرستاد، طبعا کاتبی آن را سامان داده بوده است. قرنها در روزگاران غریبی شاهنامه تا روزگار رواج آن در عهد تیموریان تا صفویه و تا امروز کاتبان حقگزار شاهنامه و مردم حقشناس ایشاناند. رفیق و همدم صافیضمیر و معرفتاندوخته من، آنکه سالهاست به همدمی و همسفری و همنشینیاش بالیدهام، استاد رسول مرادی، همشهری حکیم که زادگاهش در حوالی آرامگاه و خانه فردوسی بوده، یکی از این کاتبان صاحبحق است.
پس از بزرگانی مانند عمادالکتاب قزوینی (همان که شادروان علی حاتمی روایتی دلبخواه و البته زیبا از او در هزاردستان داد) و استادان آقا سیدحسین و آقا سیدحسن میرخانی، استاد رسول مرادی این پرچم کتابت شعر و فرهنگ ما را به گونهای شاخص در دست داشته که بخش هنری رواج اندیشه و شعر ماست؛ یعنی استاد مرادی، کاری سترگ کرده و سالها نشسته و در خلوتی ریاضتگونه و مراقبهوار، بیش از 50 هزار بیت شاهنامه را از «ب» بسمالله تا «ت» تمّت به نستعلیق استادانه و دلنواز که خاص فرهنگ ایران و فارسینویسی است، کتابت کرده و در هیئتی آراسته و با تصاویری شکوهمند از استاد جوان نگارگر، حمدالله کَتال و با نظارت و مقدمه دکتر محمدعلی اسلامیندوشن، عرضه کرده است. البته این حفظ سنت کتابت نستعلیق ایرانی با جان و جنم استاد رسول ما درآمیخته بوده. کتابت هشت هزار بیت از غزلیات مولانا جلالالدین (با مقدمه زندهیاد استاد باستانیپاریزی)، دو بار کتابت دیوان حافظ (که من به توفیقی و با اشارت او نمونهخوانی کتابت دوم را برعهده داشتم)، گلستان و بخشی از غزلیات شیخ اجل، گزیده غزلیات عطار و... و... و این آخرین اثر استاد مرادی که کتابت دوبیتیهای باباطاهر
همدانی است که بنده بر آن مقدمه نوشتم و نشر گویا و برادران میرباقری به وجهی آراسته آن را منتشر کردند و در جمعه دهم دیماه، تقریبا همزمان با زادروز رسول مرادی عزیزم در گالری گویا رونمایی شد.
یاد کنم که در کنار این رونمایی، نمایشگاهی از نمونهتابلوها و مرقعات متنوع و مخصوصا قرآنی استاد مرادی هم برپا بود در گالری گویا. البته من کمتوفیق بودم و نتوانستم در مراسمی که جمعی از بزرگان خوشنویسی و هنرهای تجسمی به تحسین و تجلیل استاد رسول عزیز پرداختهاند، شرکت کنم. باری حرف اصلی این یادداشت آن است، در جایی که فرهنگ و اندیشه و ادبیات و هنر حرف اصلی را بزند، طبعا بیش از اینها مردم و متولیان امور و فرهنگپیشگان، قدردان رهرو طریق و سالک تلاشگری مانند استاد مرادی هستند. تندیسها و پیکرهها از اینگونه فرزانگان باید در منظر عام قرار داد و به معرفیشان پرداخت.
زمانه ما و نسلهای جوانتر و فرداییان، الگوهای اصیل میطلبند، یکی از این سرمشقها و نمونهها هم این روایتگران فرهنگ و اندیشه و حکمت و ادباند. رسول مرادی، مردی مردستان که 30، 40 سال رنج زیباییبخشیدن به نگاه و تماشای ما را در قرائت و خواندن آثار بزرگان ادب فارسی در کتابت، بر خود هموار ساخته است. امیدوارم رفیق زلالاندیش من سالها باشد و بماند و کتابت نستعلیق کتاب آسمانی ما را هم با سرانگشتان هنرمندش سامان دهد. چنین باد.