|

جنگ داغ

«از همان دفعه اول كه اتفاق افتاد، از فردا مي‌ترسيده. اورنلا روي مبلي در اتاق نشيمنش نشسته، روزنامه را روي رانش گذاشته و با لب پاييني‌اش ور مي‌رود. صداي خفه جر دادن از آشپزخانه مي‌آيد؛ مارتا، ‌نظافتچي حوله‌هاي كاغذي را پاره مي‌كند و لاي انبوه ديگ‌ها و تابه‌ها مي‌چپاند تا از خراشيده‌ شدن سطح‌شان جلوگيري كند. اين يكي از وظايف بي‌شماري است كه نظافتچي‌هاي پيشين... كه تعدادشان به يك دوجين مي‌رسيد... از آن تخطي مي‌كردند. بعضي از آن‌ها به خاطر تاخير، اخراج شدند. برخي به خاطر چشم‌سفيدي. بعضي هم دزد بودند و يا مشكوك به دزدي. مابقي خنگ بودند،‌ يا اهميتي به يادگيري نمي‌دادند، يا اين‌كه گردوخاك‌هاي زير تخت را به امان خود مي‌گذاشتند. مارتا، تقريبا دوسالي هست كه اين‌جا كار كرده و تاكنون تقريبا بي‌عيب‌ونقص بوده، به جز اين‌كه لهستاني است و اورنلا به اين موضوع به چشم يك بي‌كفايتي نگاه مي‌كند». اين بخشي از رمان «معيوب‌ها»ي تام ركمن است كه به‌تازگي با ترجمه علي منصوري توسط نشر چشمه منتشر شده است. تام ركمن در سال 1974 در لندن متولد شد و در ونكوور كانادا بزرگ شد. او در دانشگاه تورنتو به تحصيل در رشته سينما پرداخت و مدرك فوق‌ليسانسش را در رشته روزنامه‌نگاري از دانشگاه كلمبياي نيويورك دريافت كرد. در سال 1998 او به‌عنوان ویراستار برون‌مرزي در نيويورك به استخدام اسوشيتدپرس درآمد و چند سال بعد به عنوان خبرنگار خارجي مستقر در رم با اين رسانه به همكاري پرداخت. او به عنوان روزنامه‌نگار مقالات زيادي در رسانه‌هايي چون گاردين، وال‌استريت‌ ژورنال و نيويورك‌تايمز منتشر كرده و گزارش‌هاي زيادي درباره كشورهايي مثل هند، تركيه، مصر، كره‌جنوبي و... نوشته است. او از سال 2006 تا 2008 نيز ويراستار نشريه بين‌المللي هرالدتريبيون بود.
«معيوب‌ها» اولين رمان ركمن و درواقع گام اول او براي ورود به عرصه ادبيات داستاني بوده است. اين رمان در سال 2010 منتشر شد و خيلي زود با اقبالي زياد روبرو شد و به زبان‌هاي متعددي ترجمه شد. مترجم كتاب در بخشي از مقدمه كوتاهش جمله‌اي از ركمن درباره تاثيرپذيري‌اش از نويسندگان بزرگ آورده و ركمن در اينجا درباره روياي قديمي‌اش مي‌گويد: «روياي جواني من اين بود كه مثل كساني باشم كه نه تنها نويسندگان خارق‌العاده‌اي بودند، ‌بلكه زندگي تاثيرگذاري هم داشته‌اند، كساني مثل ارول، كوستلر و چخوف».
رمان معيوب‌ها،‌ درواقع محصول كار روزنامه‌نگاري ركمن است. در اين رمان، زندگي چند آدم روايت مي‌شود كه اگرچه هر يك در گوشه‌اي از جهان هستند اما مي‌خواهند در كنار هم و در رم روزنامه‌اي منتشر كنند. روايت رمان روايتي رئاليستي همراه با ريتمي تند و پرشتاب است. آدم‌هاي رمان، هركدام در زندگي‌هايشان با ماجراهاي متفاوتي روبرو مي‌شوند و اين اتفاقات گاه آن‌ها را به هم نزديك مي‌كند و گاه دور. «فساد»، «خبر» و «سلطه» از مضاميني هستند كه در اين رمان مورد توجه ركمن بوده‌اند. در بخشي ديگر از رمان مي‌خوانيم: «سيلي از تماس‌هاي آشفته، از روزنامه در رم سرازير بود: باز هم يك سردبير موقت ديگر استعفا كرده بود و ديگر هيچ‌كس مسئول نبود. بعد از سال‌ها مسامحه بويد بايست دست به كار مي‌شد. بازديد قبلي‌اش از روزنامه به زماني برمي‌گشت كه هنوز از ييل فارغ‌التحصيل نشده بود. آن زمان توي هتلي واقع در رم مستقر شده بود، چون دل اين را نداشت كه عمارت خالي پدرش را ببيند. اين‌بار شجاع‌تر بود. اما به محض ورودش به خانه روي دنده چپ افتاد. انگشتش را مارپيچي روي قالب يكي از نقاشي‌ها كشيد و مسيري مارپيچ ميان غبار درست كرد. فايده اين نقاشي‌ها چه بود؟ زني با گردن بلند و مسخره... جوجه‌اي در حال پرواز. كشتي‌شكسته‌. اين چيزها اصولا بايد روي ساختمان بوده باشند... آت هيچ‌وقت پولش را خرج چيزهاي تزييني نمي‌كرد. بويد براي اين‌كه زحمت ديدن پيشخدمت‌ها را به خود ندهد،‌ به آن‌ها زنگ زد و دستور داد تا عمارت را از بالا تا پايين گردگيري كنند. ضمنا،‌ روي نقاشي‌ها رو هم بپوشونين. كركره‌ها را باز كرد. اصولا پدرش بايد از همين‌جا، از لاي همين نرده‌ها به بيرون،‌ به اين گذرگاه خلوت، نگاه مي‌كرده. فكر كردن به اين‌كه آت... بدون درنظرگرفتن باقي مال‌واموال خانوادگي... از هيچ به اين خانه تماشايي رسيده؛ برايش حيرت‌انگيز و درعين‌حال تحقير‌آميز بود. بويد اتاق نشيمن را بررسي كرد؛ سقف بلند سبك روكوكو،‌ فرش‌هاي كهنه مشرق‌زمين،‌ كتابخانه‌ها و تلفن قديمي‌اش كه به ديوار نصب شده بود. اين اتاق وقتي پدرش در آن گام برمي‌‌داشته چقدر مجلل بوده! بويد مي‌توانست تصور كند كه آت روي فرش‌ها رد مي‌شود و به سمت طبقه بالا مي‌رود. بويد هميشه اين‌جوري پدرش را تصور مي‌كرد... هميشه در حركت». «ظهور و سقوط قدرت‌هاي بزرگ» رمان ديگري از ركمن است كه مدتي پيش منتشر شد.

«از همان دفعه اول كه اتفاق افتاد، از فردا مي‌ترسيده. اورنلا روي مبلي در اتاق نشيمنش نشسته، روزنامه را روي رانش گذاشته و با لب پاييني‌اش ور مي‌رود. صداي خفه جر دادن از آشپزخانه مي‌آيد؛ مارتا، ‌نظافتچي حوله‌هاي كاغذي را پاره مي‌كند و لاي انبوه ديگ‌ها و تابه‌ها مي‌چپاند تا از خراشيده‌ شدن سطح‌شان جلوگيري كند. اين يكي از وظايف بي‌شماري است كه نظافتچي‌هاي پيشين... كه تعدادشان به يك دوجين مي‌رسيد... از آن تخطي مي‌كردند. بعضي از آن‌ها به خاطر تاخير، اخراج شدند. برخي به خاطر چشم‌سفيدي. بعضي هم دزد بودند و يا مشكوك به دزدي. مابقي خنگ بودند،‌ يا اهميتي به يادگيري نمي‌دادند، يا اين‌كه گردوخاك‌هاي زير تخت را به امان خود مي‌گذاشتند. مارتا، تقريبا دوسالي هست كه اين‌جا كار كرده و تاكنون تقريبا بي‌عيب‌ونقص بوده، به جز اين‌كه لهستاني است و اورنلا به اين موضوع به چشم يك بي‌كفايتي نگاه مي‌كند». اين بخشي از رمان «معيوب‌ها»ي تام ركمن است كه به‌تازگي با ترجمه علي منصوري توسط نشر چشمه منتشر شده است. تام ركمن در سال 1974 در لندن متولد شد و در ونكوور كانادا بزرگ شد. او در دانشگاه تورنتو به تحصيل در رشته سينما پرداخت و مدرك فوق‌ليسانسش را در رشته روزنامه‌نگاري از دانشگاه كلمبياي نيويورك دريافت كرد. در سال 1998 او به‌عنوان ویراستار برون‌مرزي در نيويورك به استخدام اسوشيتدپرس درآمد و چند سال بعد به عنوان خبرنگار خارجي مستقر در رم با اين رسانه به همكاري پرداخت. او به عنوان روزنامه‌نگار مقالات زيادي در رسانه‌هايي چون گاردين، وال‌استريت‌ ژورنال و نيويورك‌تايمز منتشر كرده و گزارش‌هاي زيادي درباره كشورهايي مثل هند، تركيه، مصر، كره‌جنوبي و... نوشته است. او از سال 2006 تا 2008 نيز ويراستار نشريه بين‌المللي هرالدتريبيون بود.
«معيوب‌ها» اولين رمان ركمن و درواقع گام اول او براي ورود به عرصه ادبيات داستاني بوده است. اين رمان در سال 2010 منتشر شد و خيلي زود با اقبالي زياد روبرو شد و به زبان‌هاي متعددي ترجمه شد. مترجم كتاب در بخشي از مقدمه كوتاهش جمله‌اي از ركمن درباره تاثيرپذيري‌اش از نويسندگان بزرگ آورده و ركمن در اينجا درباره روياي قديمي‌اش مي‌گويد: «روياي جواني من اين بود كه مثل كساني باشم كه نه تنها نويسندگان خارق‌العاده‌اي بودند، ‌بلكه زندگي تاثيرگذاري هم داشته‌اند، كساني مثل ارول، كوستلر و چخوف».
رمان معيوب‌ها،‌ درواقع محصول كار روزنامه‌نگاري ركمن است. در اين رمان، زندگي چند آدم روايت مي‌شود كه اگرچه هر يك در گوشه‌اي از جهان هستند اما مي‌خواهند در كنار هم و در رم روزنامه‌اي منتشر كنند. روايت رمان روايتي رئاليستي همراه با ريتمي تند و پرشتاب است. آدم‌هاي رمان، هركدام در زندگي‌هايشان با ماجراهاي متفاوتي روبرو مي‌شوند و اين اتفاقات گاه آن‌ها را به هم نزديك مي‌كند و گاه دور. «فساد»، «خبر» و «سلطه» از مضاميني هستند كه در اين رمان مورد توجه ركمن بوده‌اند. در بخشي ديگر از رمان مي‌خوانيم: «سيلي از تماس‌هاي آشفته، از روزنامه در رم سرازير بود: باز هم يك سردبير موقت ديگر استعفا كرده بود و ديگر هيچ‌كس مسئول نبود. بعد از سال‌ها مسامحه بويد بايست دست به كار مي‌شد. بازديد قبلي‌اش از روزنامه به زماني برمي‌گشت كه هنوز از ييل فارغ‌التحصيل نشده بود. آن زمان توي هتلي واقع در رم مستقر شده بود، چون دل اين را نداشت كه عمارت خالي پدرش را ببيند. اين‌بار شجاع‌تر بود. اما به محض ورودش به خانه روي دنده چپ افتاد. انگشتش را مارپيچي روي قالب يكي از نقاشي‌ها كشيد و مسيري مارپيچ ميان غبار درست كرد. فايده اين نقاشي‌ها چه بود؟ زني با گردن بلند و مسخره... جوجه‌اي در حال پرواز. كشتي‌شكسته‌. اين چيزها اصولا بايد روي ساختمان بوده باشند... آت هيچ‌وقت پولش را خرج چيزهاي تزييني نمي‌كرد. بويد براي اين‌كه زحمت ديدن پيشخدمت‌ها را به خود ندهد،‌ به آن‌ها زنگ زد و دستور داد تا عمارت را از بالا تا پايين گردگيري كنند. ضمنا،‌ روي نقاشي‌ها رو هم بپوشونين. كركره‌ها را باز كرد. اصولا پدرش بايد از همين‌جا، از لاي همين نرده‌ها به بيرون،‌ به اين گذرگاه خلوت، نگاه مي‌كرده. فكر كردن به اين‌كه آت... بدون درنظرگرفتن باقي مال‌واموال خانوادگي... از هيچ به اين خانه تماشايي رسيده؛ برايش حيرت‌انگيز و درعين‌حال تحقير‌آميز بود. بويد اتاق نشيمن را بررسي كرد؛ سقف بلند سبك روكوكو،‌ فرش‌هاي كهنه مشرق‌زمين،‌ كتابخانه‌ها و تلفن قديمي‌اش كه به ديوار نصب شده بود. اين اتاق وقتي پدرش در آن گام برمي‌‌داشته چقدر مجلل بوده! بويد مي‌توانست تصور كند كه آت روي فرش‌ها رد مي‌شود و به سمت طبقه بالا مي‌رود. بويد هميشه اين‌جوري پدرش را تصور مي‌كرد... هميشه در حركت». «ظهور و سقوط قدرت‌هاي بزرگ» رمان ديگري از ركمن است كه مدتي پيش منتشر شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها