|

مائده‌ها را ببینیم

آذر منصوري

دختراني در شبکه اجتماعي اينستاگرام مي‌رقصند و مخاطبان هم ‌مختارند که اين رقص را ببينند يا اينکه نبينند. اما مشکل از جايي شروع مي‌شود که اين رقص‌ها زياد ديده مي‌شود و به قولي به شاخ‌هاي اينستاگرام تبدیل می‌شوند.
موضوع رقص دختران البته اولين بار نيست که سوژه رسانه‌ها مي‌شود. همين چند ماه پيش بود که رقص و گل‌افشاني دخترکان در يکي از فرهنگسراهاي شهر تهران و در حضور شهردار سابق اين شهر به موضوع داغ رسانه‌ها و به غائله‌اي براي حذف شهردار تهران تبدیل شد.
ظاهرا قرار است هر موضوعي که به نوعي به حوزه زنان در ايران برمي‌گردد، به اصلي‌ترين مسئله کشور تبدیل شود ‌و سر از ترند‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي درآورد. حال مي‌خواهد موضوع پوشش زنان باشد يا رقصيدن آنها در شبکه‌هاي اجتماعي و... متغير اصلي همه اين اتفاقات زنان ايران هستند. به‌راستي چرا چنين است؟
چرا واکنش‌ها تا اين حد نسبت به مسائل زنان ايران جدي مي‌شود؟
چرا موضوع اعتراف از مائده هژبري تا اين حد واکنش‌برانگيز است؟
سال‌هاست فعالان زنان ايران در باره شکاف‌هاي جنسيتي در ايران به عنوان يکي از شکاف‌هاي قابل‌تعميم به حوزه‌هاي ديگر هشدار داده‌اند. وجود اين تبعيض‌ها عليه نيمي از جمعيت کشور در صورت بي‌توجهي آثار و پيامدهاي منفي خود را بر نيمه ديگر هم به جاي خواهد گذاشت و کم‌کم اين آثار به عريان‌ترين شکل ممکن خود را بر جامعه ايران تحميل خواهد کرد. ایران‌در رتبه بندی شکاف جنسیتي، در بين ۱۴۵کشور جهان در جمع 10 کشور آخر دنيا قرار دارد. معني اين عدد اين است که بيش از نيمي از جمعيت کشور از انواع تبعيض‌ها رنج مي‌برند. وقتي در کنار اين تبعيض‌ها محدوديت آنها را در انتخاب سبک زندگي حتي در مقايسه با نيمه ديگر نيز اضافه کنيم، طبيعي است بايد منتظر حجمي از واکنش‌ها در برابر اين رويکرد باشيم. مائده هژبري همان‌طور که از نامش پيداست، در خانواده‌اي مذهبي متولد شده و ۱۷ سال بيشتر ندارد و در ايران نيز بزرگ شده است.
او هنوز طبق قانون کودک محسوب مي‌شود. هنوز به بلوغ کامل فکري نرسيده است. او باور و تمايلاتي دارد شايد يکي از تمايلات او ميل به ديده‌شدن باشد؟ ما چه کرده‌ايم براي آنکه مائده‌هايمان بيشتر ديده شوند؟
وقتي در جزئي‌ترين مسئله مانند رفتن او به ورزشگاه‌ها سال‌ها مقاومت مي‌شود؟ چه انتظاري از او داريم؟
چه براي مائده‌ها کاشتيم که امروز فصل برداشتمان باشد؟
طبيعي است عده‌اي در بيرون از مرزهاي ايران و شايد هم داخل سال ها است به دنبال اثبات ناکارآمدي جمهوري اسلامي هستند، اما چرا براي اثبات اين ناکارآمدي مطالبات زنان ايران را نشانه گرفته‌‌اند و غائله‌هایی مانند چهارشنبه‌هاي سفيد را راه مي‌اندازند و در پي هر اعتراضي به دنبال دوختن ردايي براي خود و بزرگ‌ترهايشان هستند؟
آنها تلاش مي‌کنند صداي فعالان زن ايران که به روش‌هاي مسالمت‌آميز به دنبال پيگيري مطالبات زنان هستند، به انزوا کشيده شود، تکليف ما با آنها روشن است، اما احاله همه مسئله به خارج از مرزهاي ايران و نگاه سلبي به اين مطالبات نه‌تنها تلاش بيهوده‌اي است که فقط صورت‌مسئله را به ناشيانه‌ترين شکل ممکن پاک مي‌کند، بلکه مقاومت در برابر انتخاب سبک زندگي به‌‌ویژه زنان و دختران امروز به پيدايش شکاف‌هايي مي‌انجامد که به طور مستقيم منافع ملي کشور را نشانه گرفته است.
اگر مائده‌هاي امروز ايران را نشناسيم و پيرامون آنچه آنها مي‌انديشند و مي‌خواهند و آنچه ما مي‌خواهيم گفت‌وگو نکنيم و تنها نسخه تجويزي‌مان، پخش اعترافات تلويزيوني براي به‌اصطلاح تنبيه امثال او و ‌آگاهي‌بخشي به نسل او و خانواده‌ها باشد، هم بر واقعيت‌ها سرپوش گذاشته‌ايم و هم آب به آسياب جريان‌هايي ريخته‌ايم که به دنبال بهره‌برداري از مسائل زنان ايران براي دامن‌زدن به شکاف‌ها و در نهايت براندازي جمهوري اسلامي هستند.
بايد گفت‌وگو‌ کنيم و راهي جز گفت‌وگو و پذيرش واقعيت‌هاي جامعه براي پيچيدن نسخه‌هاي شفا‌بخش نداريم.
دختراني در شبکه اجتماعي اينستاگرام مي‌رقصند و مخاطبان هم ‌مختارند که اين رقص را ببينند يا اينکه نبينند. اما مشکل از جايي شروع مي‌شود که اين رقص‌ها زياد ديده مي‌شود و به قولي به شاخ‌هاي اينستاگرام تبدیل می‌شوند.
موضوع رقص دختران البته اولين بار نيست که سوژه رسانه‌ها مي‌شود. همين چند ماه پيش بود که رقص و گل‌افشاني دخترکان در يکي از فرهنگسراهاي شهر تهران و در حضور شهردار سابق اين شهر به موضوع داغ رسانه‌ها و به غائله‌اي براي حذف شهردار تهران تبدیل شد.
ظاهرا قرار است هر موضوعي که به نوعي به حوزه زنان در ايران برمي‌گردد، به اصلي‌ترين مسئله کشور تبدیل شود ‌و سر از ترند‌هاي شبکه‌هاي اجتماعي درآورد. حال مي‌خواهد موضوع پوشش زنان باشد يا رقصيدن آنها در شبکه‌هاي اجتماعي و... متغير اصلي همه اين اتفاقات زنان ايران هستند. به‌راستي چرا چنين است؟
چرا واکنش‌ها تا اين حد نسبت به مسائل زنان ايران جدي مي‌شود؟
چرا موضوع اعتراف از مائده هژبري تا اين حد واکنش‌برانگيز است؟
سال‌هاست فعالان زنان ايران در باره شکاف‌هاي جنسيتي در ايران به عنوان يکي از شکاف‌هاي قابل‌تعميم به حوزه‌هاي ديگر هشدار داده‌اند. وجود اين تبعيض‌ها عليه نيمي از جمعيت کشور در صورت بي‌توجهي آثار و پيامدهاي منفي خود را بر نيمه ديگر هم به جاي خواهد گذاشت و کم‌کم اين آثار به عريان‌ترين شکل ممکن خود را بر جامعه ايران تحميل خواهد کرد. ایران‌در رتبه بندی شکاف جنسیتي، در بين ۱۴۵کشور جهان در جمع 10 کشور آخر دنيا قرار دارد. معني اين عدد اين است که بيش از نيمي از جمعيت کشور از انواع تبعيض‌ها رنج مي‌برند. وقتي در کنار اين تبعيض‌ها محدوديت آنها را در انتخاب سبک زندگي حتي در مقايسه با نيمه ديگر نيز اضافه کنيم، طبيعي است بايد منتظر حجمي از واکنش‌ها در برابر اين رويکرد باشيم. مائده هژبري همان‌طور که از نامش پيداست، در خانواده‌اي مذهبي متولد شده و ۱۷ سال بيشتر ندارد و در ايران نيز بزرگ شده است.
او هنوز طبق قانون کودک محسوب مي‌شود. هنوز به بلوغ کامل فکري نرسيده است. او باور و تمايلاتي دارد شايد يکي از تمايلات او ميل به ديده‌شدن باشد؟ ما چه کرده‌ايم براي آنکه مائده‌هايمان بيشتر ديده شوند؟
وقتي در جزئي‌ترين مسئله مانند رفتن او به ورزشگاه‌ها سال‌ها مقاومت مي‌شود؟ چه انتظاري از او داريم؟
چه براي مائده‌ها کاشتيم که امروز فصل برداشتمان باشد؟
طبيعي است عده‌اي در بيرون از مرزهاي ايران و شايد هم داخل سال ها است به دنبال اثبات ناکارآمدي جمهوري اسلامي هستند، اما چرا براي اثبات اين ناکارآمدي مطالبات زنان ايران را نشانه گرفته‌‌اند و غائله‌هایی مانند چهارشنبه‌هاي سفيد را راه مي‌اندازند و در پي هر اعتراضي به دنبال دوختن ردايي براي خود و بزرگ‌ترهايشان هستند؟
آنها تلاش مي‌کنند صداي فعالان زن ايران که به روش‌هاي مسالمت‌آميز به دنبال پيگيري مطالبات زنان هستند، به انزوا کشيده شود، تکليف ما با آنها روشن است، اما احاله همه مسئله به خارج از مرزهاي ايران و نگاه سلبي به اين مطالبات نه‌تنها تلاش بيهوده‌اي است که فقط صورت‌مسئله را به ناشيانه‌ترين شکل ممکن پاک مي‌کند، بلکه مقاومت در برابر انتخاب سبک زندگي به‌‌ویژه زنان و دختران امروز به پيدايش شکاف‌هايي مي‌انجامد که به طور مستقيم منافع ملي کشور را نشانه گرفته است.
اگر مائده‌هاي امروز ايران را نشناسيم و پيرامون آنچه آنها مي‌انديشند و مي‌خواهند و آنچه ما مي‌خواهيم گفت‌وگو نکنيم و تنها نسخه تجويزي‌مان، پخش اعترافات تلويزيوني براي به‌اصطلاح تنبيه امثال او و ‌آگاهي‌بخشي به نسل او و خانواده‌ها باشد، هم بر واقعيت‌ها سرپوش گذاشته‌ايم و هم آب به آسياب جريان‌هايي ريخته‌ايم که به دنبال بهره‌برداري از مسائل زنان ايران براي دامن‌زدن به شکاف‌ها و در نهايت براندازي جمهوري اسلامي هستند.
بايد گفت‌وگو‌ کنيم و راهي جز گفت‌وگو و پذيرش واقعيت‌هاي جامعه براي پيچيدن نسخه‌هاي شفا‌بخش نداريم.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها