مقاومت بختيار در برابر استعفا
شرق: هشتم بهمن 57 قرار بود امام خميني به ايران بيايد، اما ارتش فرودگاه مهرآباد را بست؛ اقدامی که منجر به تحصن مخالفان در دانشگاه تهران شد. رئيس ستاد ارتش در کتاب «اعترافات ژنرال» درباره اين ماجرا مىنويسد: «موقعى که فرودگاه مهرآباد براى جلوگيرى از آمدن [امام] خمينى به ايران بسته شد و روحانيون در مسجد دانشگاه متحصن شدند، اخبار روزنامهها حاکى بود که همه افسران نيروهاى سهگانه در پايگاههاى خود در تهران، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، شاهرخى (همدان)، بندر بوشهر و بندر پهلوى اقدام به تظاهرات و اعتصاب غذا کردهاند و از اين رويداد، بهرهبردارى تبليغاتى شديدى به نفع مخالفين مىکردند. اگرچه روابط عمومى ستاد بزرگ بنا بر تقاضاى فرماندهان نيرو و اعتماد به اظهارات آنان، خبر اعتصاب پرسنل نيروها را در مطبوعات تکذيب نمود، ولى گزارشهاى اداره دوم، اعتصاب غذا و شرکت در تظاهرات يگانها را تأييد مىکرد و حتى در تهران، بوشهر، شيراز و اصفهان برخى از افسران، همافران، درجهداران و سربازان با خانوادههايشان به راهپيمايى پرداختند. چون گزارشهاى اداره دوم و نيروها ضدونقيض بود، دستور دادم از ستاد بزرگ، دو هيئت، يکى به رياست سپهبد
فيروزمند، معاون ستاد براى رسيدگى به وضع پايگاههاى يکم ترابرى و شکارى در تهران و ديگرى به سرپرستى سپهبد رحيمىلاريجانى، رئيس اداره يکم ستاد، براى رسيدگى به وضع پايگاههاى نيروى هوايى در اصفهان، شيراز و بندر بوشهر اعزام گردند. هيئتهاى اعزامى پس از رسيدگى، دستور بازداشت محرکين و مسببين را در پايگاهها صادر کردند. بلافاصله مخالفين، شايعه تيرباران 165 نفر از همافران را عنوان و شروع به تظاهرات و تبليغات شديد عليه دولت و ارتش نمودند». شاپور بختيار هم دراينباره در مجلس سنا حضور يافته مىگويد: «درباره محاکمه همافران خبر مىدهند که 160 همافر اعدام شدهاند و بقيه هم اعدام خواهند شد؛ من به خدا قسم مىخورم که هنوز يک نفر هم محاکمه نشده است».
ويليام ساليوان، سفير آمريکا در تهران، دراينباره نوشته است: «...بختيار [پس از اينکه با وساطت من موفق به جلوگيرى از استعفاى ارتشبد قرهباغى از رياست ستاد شد] گفت: با تدابيرى که پيشبينى کرده، پس از مراجعت آيتالله خمينى اوضاع به نفع حکومت او تغيير خواهد کرد... ما برنامهاى تنظيم کرديم که اتباع آمريکايى را از ايران بهسرعت با هواپيماهاى نظامى که بين تهران و آتن پرواز مىکردند، تخليه کنيم. با تشديد بحران، ژنرال هايزر هم براى بازگشت از ايران بيقرارى مىکرد و در گزارشات روزانه خود به واشنگتن درخواست مىکرد با خاتمه مأموريت وى در ايران موافقت کنند. من هم فکر مىکردم که ديگر حضور هايزر در تهران مثمرثمر نيست؛ ولى کاخ سفيد هنوز معتقد بود او مىتواند کارها را در تهران سرپرستى کند».
مهندس بازرگان در مصاحبهاى به تشريح تصميمات امام درباره تشکيل شوراى انقلاب و دولت موقت اسلامى پرداخته و گفته است: «... در مورد دکتر بختيار بايد بگويم من او را از 34 سال پيش مىشناسم و باهم در نهضت مقاومت و در جبهه ملى همکارى داشتهايم. او مردى وطنپرست، بسيار منطقى! و داراى تشخيص درست است. با آشنايى که از سوابق او دارم، قاعدتا بايد خود را در اختيار انقلاب بگذارد و در نتيجه استعفا دهد، مگر اينکه در اين اواخر شخصيت او عوض شده باشد».
شاپور بختيار در پاسخ به اظهارات مهندس بازرگان گفت: «تمام اراجيف و شايعات استعفاى من و خالىکردن سنگر مقدس قانون اساسى و حرکت به سوى مجهول مطلق، بىاساس است».
بختيار با نوشتن نامهاى به امام، درخواست مىکند که به وى مهلت کافى براى انجام تغييرات داده شود و تأکيد مىکند: «... اجازه فرماييد که هر تغيير در نظام مملکت از راه صلح و سلم و آرامش بر طبق سنن دموکراتيک معمولى در تمام جهان انجام گيرد...»؛ چون از نوشتن نامه نتيجهاى نمىگيرد، مصمم به عزيمت به پاريس و برقرارى تماس و مذاکره مستقيم با رهبر انقلاب مىشود. بيانيه نخستوزير مبنى بر مسافرت به پاريس از راديو و تلويزيون پخش مىشود. در قسمتى از بيانيه آمده است: «... تصميم گرفتم ظرف 48 ساعت آينده شخصا به پاريس مسافرت کرده و به زيارت معظمله نائل آيم و با گزارشى از اوضاع کشور و اقدامات خود، ضمن درک فيض، درباره آينده کشور کسب نظر نمايم...».
ژنرال هايزر که هر روز با فرماندهان نيروها و رئيس ستاد مشترک جلسه مىگذارد و آنها را براى اجراى نيات شوم خود آماده مىکند، در خاطرات خود مىنويسد: «... اميد ما اين بود که اين ديدار، بتواند بازگشت [امام] خمينى را به کشور براى دستکم يک ماه ديگر به تعويق بيندازد... . به نظر من چنين مىآمد که اوضاع به دلخواه ما در حال تغيير بود؛ اما متأسفانه اگر [امام] خمينى تا چند روز آينده بازمىگشت، همه چيز را خراب مىکرد. ما به 30 الى 60 روز وقت ديگر احتياج داشتيم...».
يکى از خبرگزاريها درباره وضعيت کنونى شاه اظهار کرد: «شاه از خيانت دوستان خود سخت اندوهگين است و به اين جهت در چند روز گذشته حدود 12 کيلو لاغر شده است»!
در تهران هم، عدهاى از ارتشيان و وابستگان رژيم شاه در ورزشگاه امجديه گرد آمده و در پناه نظاميان به تظاهرات پرداختند و حمايت خود را از دولت بختيار و سنگر قانون اساسى اعلام کردند.
ارتشبد قرهباغى، درباره حوادث اين روز مىنويسد: «جريان حادثه مقابل ژاندارمرى کشور تا شب ادامه پيدا کرد. خبر اين حوادث در تمام خبرگزاريها منتشر شد و مورد بهرهبردارى مخالفان قرار گرفت. مخالفان از اين حادثه که خود به وجود آورده بودند، سوءاستفاده کرده و بر ميزان تظاهرات و اغتشاشات مختلف در شهرها افزودند... . در همين روز علاوه بر اين وقايع آقاى غلامحسين دانشى، نماينده مجلس شوراى ملى، نيز در خيابان مورد سوءقصد قرار گرفته و بر اثر تيراندازى زخمى شد...».
روايت تايم از شاه در 8 بهمن
مجله تايم در آخرين شماره ژانويه 1979 كه مصادف با 8 بهمن 57 منتشر شد، نوشت: شاه كه تهران را ترک گفته و در مصر به سر ميبرد، گفته است كارتر، رئيسجمهور وقت آمريكا، بود كه به او اشاره كرد اگر در برابر تظاهركنندگان و اعتصابات شدت عمل نشان دهد، نميتواند روي حمايت آمريكا حساب كند. شاه افزوده بود مخالفان او كه متوجه اين قضيه شده بودند، بر شدت مخالفت و تظاهرات خياباني و اعتصابات افزودند و اكثريت ساكت و بيتفاوت جامعه را هم به حركت درآوردند و امور کشور فلج شد. به نوشته تايم، شاه گفته بود: كارتر تصور ميكند (ميكرد) كه ديگر نيازي نيست كه ايران ژاندارم خليج فارس باشد و اين كار را ناوگان آمريكا بدون واسطه (بدون ايران) هم ميتواند انجام دهد. بهعلاوه کارتر گمان ميکند (ميکرد) که شاه تنها يک نفر است و با رفتن او، ايران متحد آمريکا باقي خواهد ماند و سد گسترش نفوذ مسکو در آسياي غربي و جنوبي نخواهد شکست. آينده ثابت خواهد کرد که چنين نخواهد بود. [تظاهرات منجر به انقلاب در پي انتشار نامه ساختگي احمد رشيديمطلق در روزنامه اطلاعات در نهم ژانويه 1978 آغاز شده بود و يک سال طول کشيده بود].
شاه در مصاحبه ديگري کارتر را فاقد تفکر سياسي و احاطه بر رويدادهاي تاريخ حتي تاريخ قرون 19 و 20 خوانده و گفته بود سياست کارتر به دليل بياطلاعي از گذشته ملل، تفاوت فرهنگها، روانشناسي و رفتار آنها و ضعف تحليل اوضاع جاري جهان و پيشبيني آينده، تحت تأثير تلقين و نفوذ اطرافيان خود بهويژه برژينسکي ضدروس براي آمريکا در درازمدت مشکلات متعدد خواهد آفريد که رفع آنها نياز به هزينهکردن صدها ميليارد دلار و حتي تحمل تلفات دارد.
در پاسخ به اين پرسش که چرا يک شاه بايد به توصيه رئيس دولت ديگر عمل کند و وطن را در لحظات حساس ترک گويد، گفته بود ترسيدم ايران منزوي و ايزوله شود و هر آنچه را که به دست آورده بوديم، از دست بدهيم.
شاه پس از ترك ايران، يك بار هم گفته بود كه كارتر مذاكرات محرمانه سران غرب در «گوادالوپ» را كه قرار بود درباره چين و شوروي باشد، به بحث درباره ناآراميهاي ايران تبديل كرده بود و نظر موافق شركتكنندگان را به رفتن او! از ايران جلب كرده بود. شاه گفته بود كه اين اطلاعات را از منابع نزديك به صدراعظم آلمان كه در مذاكرات گوادالوپ شركت كرده بود و نظر ديگري داشت، به دست آورده بود و در اين جلسات، ژيسكار دستن، رئيسجمهور فرانسه، از نظر كارتر حمايت كرده بود؛ زيرا فرانسه به ايران بدهكار بود و ميخواست كه به صورتي اين پول را پس ندهد. دولت لندن هم از زماني که او، ديگر ديکتههاي آن دولت را نمينوشت، کمر به دشمني با او بسته بود.
شرق: هشتم بهمن 57 قرار بود امام خميني به ايران بيايد، اما ارتش فرودگاه مهرآباد را بست؛ اقدامی که منجر به تحصن مخالفان در دانشگاه تهران شد. رئيس ستاد ارتش در کتاب «اعترافات ژنرال» درباره اين ماجرا مىنويسد: «موقعى که فرودگاه مهرآباد براى جلوگيرى از آمدن [امام] خمينى به ايران بسته شد و روحانيون در مسجد دانشگاه متحصن شدند، اخبار روزنامهها حاکى بود که همه افسران نيروهاى سهگانه در پايگاههاى خود در تهران، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، شاهرخى (همدان)، بندر بوشهر و بندر پهلوى اقدام به تظاهرات و اعتصاب غذا کردهاند و از اين رويداد، بهرهبردارى تبليغاتى شديدى به نفع مخالفين مىکردند. اگرچه روابط عمومى ستاد بزرگ بنا بر تقاضاى فرماندهان نيرو و اعتماد به اظهارات آنان، خبر اعتصاب پرسنل نيروها را در مطبوعات تکذيب نمود، ولى گزارشهاى اداره دوم، اعتصاب غذا و شرکت در تظاهرات يگانها را تأييد مىکرد و حتى در تهران، بوشهر، شيراز و اصفهان برخى از افسران، همافران، درجهداران و سربازان با خانوادههايشان به راهپيمايى پرداختند. چون گزارشهاى اداره دوم و نيروها ضدونقيض بود، دستور دادم از ستاد بزرگ، دو هيئت، يکى به رياست سپهبد
فيروزمند، معاون ستاد براى رسيدگى به وضع پايگاههاى يکم ترابرى و شکارى در تهران و ديگرى به سرپرستى سپهبد رحيمىلاريجانى، رئيس اداره يکم ستاد، براى رسيدگى به وضع پايگاههاى نيروى هوايى در اصفهان، شيراز و بندر بوشهر اعزام گردند. هيئتهاى اعزامى پس از رسيدگى، دستور بازداشت محرکين و مسببين را در پايگاهها صادر کردند. بلافاصله مخالفين، شايعه تيرباران 165 نفر از همافران را عنوان و شروع به تظاهرات و تبليغات شديد عليه دولت و ارتش نمودند». شاپور بختيار هم دراينباره در مجلس سنا حضور يافته مىگويد: «درباره محاکمه همافران خبر مىدهند که 160 همافر اعدام شدهاند و بقيه هم اعدام خواهند شد؛ من به خدا قسم مىخورم که هنوز يک نفر هم محاکمه نشده است».
ويليام ساليوان، سفير آمريکا در تهران، دراينباره نوشته است: «...بختيار [پس از اينکه با وساطت من موفق به جلوگيرى از استعفاى ارتشبد قرهباغى از رياست ستاد شد] گفت: با تدابيرى که پيشبينى کرده، پس از مراجعت آيتالله خمينى اوضاع به نفع حکومت او تغيير خواهد کرد... ما برنامهاى تنظيم کرديم که اتباع آمريکايى را از ايران بهسرعت با هواپيماهاى نظامى که بين تهران و آتن پرواز مىکردند، تخليه کنيم. با تشديد بحران، ژنرال هايزر هم براى بازگشت از ايران بيقرارى مىکرد و در گزارشات روزانه خود به واشنگتن درخواست مىکرد با خاتمه مأموريت وى در ايران موافقت کنند. من هم فکر مىکردم که ديگر حضور هايزر در تهران مثمرثمر نيست؛ ولى کاخ سفيد هنوز معتقد بود او مىتواند کارها را در تهران سرپرستى کند».
مهندس بازرگان در مصاحبهاى به تشريح تصميمات امام درباره تشکيل شوراى انقلاب و دولت موقت اسلامى پرداخته و گفته است: «... در مورد دکتر بختيار بايد بگويم من او را از 34 سال پيش مىشناسم و باهم در نهضت مقاومت و در جبهه ملى همکارى داشتهايم. او مردى وطنپرست، بسيار منطقى! و داراى تشخيص درست است. با آشنايى که از سوابق او دارم، قاعدتا بايد خود را در اختيار انقلاب بگذارد و در نتيجه استعفا دهد، مگر اينکه در اين اواخر شخصيت او عوض شده باشد».
شاپور بختيار در پاسخ به اظهارات مهندس بازرگان گفت: «تمام اراجيف و شايعات استعفاى من و خالىکردن سنگر مقدس قانون اساسى و حرکت به سوى مجهول مطلق، بىاساس است».
بختيار با نوشتن نامهاى به امام، درخواست مىکند که به وى مهلت کافى براى انجام تغييرات داده شود و تأکيد مىکند: «... اجازه فرماييد که هر تغيير در نظام مملکت از راه صلح و سلم و آرامش بر طبق سنن دموکراتيک معمولى در تمام جهان انجام گيرد...»؛ چون از نوشتن نامه نتيجهاى نمىگيرد، مصمم به عزيمت به پاريس و برقرارى تماس و مذاکره مستقيم با رهبر انقلاب مىشود. بيانيه نخستوزير مبنى بر مسافرت به پاريس از راديو و تلويزيون پخش مىشود. در قسمتى از بيانيه آمده است: «... تصميم گرفتم ظرف 48 ساعت آينده شخصا به پاريس مسافرت کرده و به زيارت معظمله نائل آيم و با گزارشى از اوضاع کشور و اقدامات خود، ضمن درک فيض، درباره آينده کشور کسب نظر نمايم...».
ژنرال هايزر که هر روز با فرماندهان نيروها و رئيس ستاد مشترک جلسه مىگذارد و آنها را براى اجراى نيات شوم خود آماده مىکند، در خاطرات خود مىنويسد: «... اميد ما اين بود که اين ديدار، بتواند بازگشت [امام] خمينى را به کشور براى دستکم يک ماه ديگر به تعويق بيندازد... . به نظر من چنين مىآمد که اوضاع به دلخواه ما در حال تغيير بود؛ اما متأسفانه اگر [امام] خمينى تا چند روز آينده بازمىگشت، همه چيز را خراب مىکرد. ما به 30 الى 60 روز وقت ديگر احتياج داشتيم...».
يکى از خبرگزاريها درباره وضعيت کنونى شاه اظهار کرد: «شاه از خيانت دوستان خود سخت اندوهگين است و به اين جهت در چند روز گذشته حدود 12 کيلو لاغر شده است»!
در تهران هم، عدهاى از ارتشيان و وابستگان رژيم شاه در ورزشگاه امجديه گرد آمده و در پناه نظاميان به تظاهرات پرداختند و حمايت خود را از دولت بختيار و سنگر قانون اساسى اعلام کردند.
ارتشبد قرهباغى، درباره حوادث اين روز مىنويسد: «جريان حادثه مقابل ژاندارمرى کشور تا شب ادامه پيدا کرد. خبر اين حوادث در تمام خبرگزاريها منتشر شد و مورد بهرهبردارى مخالفان قرار گرفت. مخالفان از اين حادثه که خود به وجود آورده بودند، سوءاستفاده کرده و بر ميزان تظاهرات و اغتشاشات مختلف در شهرها افزودند... . در همين روز علاوه بر اين وقايع آقاى غلامحسين دانشى، نماينده مجلس شوراى ملى، نيز در خيابان مورد سوءقصد قرار گرفته و بر اثر تيراندازى زخمى شد...».
روايت تايم از شاه در 8 بهمن
مجله تايم در آخرين شماره ژانويه 1979 كه مصادف با 8 بهمن 57 منتشر شد، نوشت: شاه كه تهران را ترک گفته و در مصر به سر ميبرد، گفته است كارتر، رئيسجمهور وقت آمريكا، بود كه به او اشاره كرد اگر در برابر تظاهركنندگان و اعتصابات شدت عمل نشان دهد، نميتواند روي حمايت آمريكا حساب كند. شاه افزوده بود مخالفان او كه متوجه اين قضيه شده بودند، بر شدت مخالفت و تظاهرات خياباني و اعتصابات افزودند و اكثريت ساكت و بيتفاوت جامعه را هم به حركت درآوردند و امور کشور فلج شد. به نوشته تايم، شاه گفته بود: كارتر تصور ميكند (ميكرد) كه ديگر نيازي نيست كه ايران ژاندارم خليج فارس باشد و اين كار را ناوگان آمريكا بدون واسطه (بدون ايران) هم ميتواند انجام دهد. بهعلاوه کارتر گمان ميکند (ميکرد) که شاه تنها يک نفر است و با رفتن او، ايران متحد آمريکا باقي خواهد ماند و سد گسترش نفوذ مسکو در آسياي غربي و جنوبي نخواهد شکست. آينده ثابت خواهد کرد که چنين نخواهد بود. [تظاهرات منجر به انقلاب در پي انتشار نامه ساختگي احمد رشيديمطلق در روزنامه اطلاعات در نهم ژانويه 1978 آغاز شده بود و يک سال طول کشيده بود].
شاه در مصاحبه ديگري کارتر را فاقد تفکر سياسي و احاطه بر رويدادهاي تاريخ حتي تاريخ قرون 19 و 20 خوانده و گفته بود سياست کارتر به دليل بياطلاعي از گذشته ملل، تفاوت فرهنگها، روانشناسي و رفتار آنها و ضعف تحليل اوضاع جاري جهان و پيشبيني آينده، تحت تأثير تلقين و نفوذ اطرافيان خود بهويژه برژينسکي ضدروس براي آمريکا در درازمدت مشکلات متعدد خواهد آفريد که رفع آنها نياز به هزينهکردن صدها ميليارد دلار و حتي تحمل تلفات دارد.
در پاسخ به اين پرسش که چرا يک شاه بايد به توصيه رئيس دولت ديگر عمل کند و وطن را در لحظات حساس ترک گويد، گفته بود ترسيدم ايران منزوي و ايزوله شود و هر آنچه را که به دست آورده بوديم، از دست بدهيم.
شاه پس از ترك ايران، يك بار هم گفته بود كه كارتر مذاكرات محرمانه سران غرب در «گوادالوپ» را كه قرار بود درباره چين و شوروي باشد، به بحث درباره ناآراميهاي ايران تبديل كرده بود و نظر موافق شركتكنندگان را به رفتن او! از ايران جلب كرده بود. شاه گفته بود كه اين اطلاعات را از منابع نزديك به صدراعظم آلمان كه در مذاكرات گوادالوپ شركت كرده بود و نظر ديگري داشت، به دست آورده بود و در اين جلسات، ژيسكار دستن، رئيسجمهور فرانسه، از نظر كارتر حمايت كرده بود؛ زيرا فرانسه به ايران بدهكار بود و ميخواست كه به صورتي اين پول را پس ندهد. دولت لندن هم از زماني که او، ديگر ديکتههاي آن دولت را نمينوشت، کمر به دشمني با او بسته بود.