گام دوم در جنجال ديوار مکزيک
احمد عظيميبلوريان- استاد پيشين مريلند
پروژه جنجالبرانگيز ساخت ديوار مکزيک در مدت کوتاهي که از عمر ناکام آن ميگذرد، به صورت يکي از زيباترين، داغترين و آموزندهترين موضوعات آموزشي دانشگاهي، بهويژه در زمينههاي برنامهريزي عمراني، امنيتي و سياستگذاري و برخوردهاي جناحي در آمريكا درآمده است. طول اين ديوار درصورتيکه ساخته شود، چيزي حدود دوهزارو 500 کيلومتر خواهد بود که از اين نظر دستکمي از ديوار معروف چين نخواهد داشت. البته تفاوت اساسي ميان اين دو ديوار در اين است که ديوار چين براي جلوگيري از حرکت سريع قواي نظامي مهاجم از آسياي مرکزي به چين ساخته شده و با کمترين هزينه پايش و نگهداري هدف مدنظر امپراتور چين را تأمين کرده و به دليل کيفيت بالا و زيبايي آن به يک پديده تاريخي و جذاب توريستی تبديل شده است؛ درحاليکه هدف ترامپ از ساخت ديوار مکزيک جلوگيري از مهاجرت غيررسمي و قاچاق مواد مخدر از آمريكاي جنوبي به ايالات متحده است. ساخت آن هم بهصورتيکه پيشنهاد شده، در بهترين حالت نوعي نردهکشي مرتفع براي جلوگيري از ورود انسان است؛ اما آنچه طرح ديوار مکزيک را جنجالآفرين کرده، اين است که طرح توجيهي آن را عوامل ترامپ شايد از پيش از انتخاب او به رياستجمهوري تهيه کرده و هدف آن علاوه بر آنچه به آنها اشاره شد، ساخت يک يادگار تاريخي و پايدار از رئيسجمهور کنوني آمريكاست؛ يادگاري که براي هميشه به نام او باقي بماند. تنظيم اين طرح با تصور ماندن اکثريت آراي انتخاباتي در دست حزب جمهوريخواه صورت گرفته است؛ اما جنجال کنوني آن ناشي از برندهشدن حزب دموکراتها در انتخابات مجلس نمايندگان آمريكاست. بدوبيراهگفتن ترامپ به مخالفان اين طرح ناشي از همين واقعيت است. به عبارت ديگر اگر کنگره آمريكا پس از انتخاب اخير مانند دوره پيشين آن کلا در اختيار جمهوريخواهان قرار ميگرفت، ترامپ با سرافرازي و راحتي طرح ديوار مکزيک را اجرا ميکرد. مخالفت دموکراتها با اجراي اين طرح با دو اهرم صورت ميگيرد؛ نخست، دلايل فني در رد توجيهات ترامپ. دوم، تضعيف ترامپ از قدرت بيضابطهاي که براي خود متصور است، نه رئيسجمهوري که بايد با جمعبندي و رعايت نظرات هر دو حزب کار کند. رفتار ترامپ برخلاف آنچه در قانون اساسي آمريكا پيشبيني شده، شباهت زيادي به رفتار و کردار ديکتاتورهاي مشهور و شباهتي به رفتار سلاطين مشرقزميني دارد که عقل خود را بالاتر از
خردجمعی ميدانند.
دليل ديگر مخالفت با ساخت ديوار اشارهشده استدلال دموکراتها در رد ادعاهاي ترامپ است. البته مخالفت با ساخت ديوار در ميان جمهوريخواهان هم ديده ميشود؛ اما آنها به خاطر ازدستندادن آراي خود در کنگره با رئيسجمهور خودشان مخالفت نميکنند. از ديد مخالفان ديوار، اجراي چنان پروژهاي به چند دليل کارساز نخواهد بود. نخست اينکه مالکان زمينهاي واقع در مسير ديوار که بيشتر آنها در کارهاي توليدات کشاورزي فعالاند، با احداث ديوار مخالفاند؛ زيرا آنها به طور روزانه از کارگر ارزانقيمت مکزيکي که مانند کارگران فلسطين که روزانه به اسرائيل رفته و در غروب آفتاب به خانه خود برميگردند، استفاده ميکنند. توليد کالاهاي کشاورزي در ايالات جنوب غربي آنقدر ارزان تمام ميشود که بازار شرق و شمال آمريكا را در انحصار خود درآوردهاند. زماني نگارنده از کشاورزان ايالات شرقي پرسيدم چرا در مزارع خود با وجود داشتن همه امکانات موجود براي توليد عسل اقدام نميکنند؟ پاسخ اين بود که عسل توليدي در مرز ايالات جنوب غربي با مکزيک به دليل ارزانبودن سطح دستمزد کارگر ۵۰ درصد از توليد همان عسل در شمال شرق ارزانتر تمام ميشود و کل بازار عسل آمريكا از
توليدات ايالتهای مرزي جنوب تأمين ميشود. شماليها به دليل بالابودن دستمزد کارگر نميتوانند با جنوب رقابت کنند. دوم اينکه عبور کارگر يا مهاجر از زير ديوار و از راه کندن تونلهاي کوتاه کاملا ميسر است. بهويژه اينکه مالکان محلي از اين کار سود ميبرند. عبور مواد مخدر هم از راه حمل آنها با پرندههاي صنعتي يا پرتاب از بالاي ديوار مشکل نيست و اگر بخواهند ديوار احداثي را ۲۴ ساعته بهوسیله نگهبانان مسلح حفاظت کنند، هزينه نگهداري و مديريت آن ارقام سرسامآوري را به بودجه آمريكا تحميل خواهد کرد. واقعيت اين است که نه دموکراتها و نه جمهوريخواهان با ورود مهاجران به ايالات متحده مخالف نيستند؛ اما براي آن از يک فرمول اقتصادي پيروي ميکنند. آمريكا حتي ورود مهاجران را به شرط داشتن سرمايه کافي براي فعاليت تشويق ميکند. در مورد مهاجران بينوا، هر دو حزب بر اين اعتقاد هستند که ميزان کارگر بيکار در بازار کار آمريكا از ۴ تا 4.5 درصد تجاوز نکند. زيرا در غير اين صورت سطح دستمزد کارگر پايين ميآيد که حتي براي خود مهاجران هم مسئلهساز است. از اين رو هر دو حزب از مهاجرت رسمي و از مرزهاي قانوني حمايت ميکنند. در نظام
اقتصادي-سياسي
آمريكا، دموکراتها در تلاشاند که سطح دستمزد بالا رود. پيشگام شناختهشده اين تلاش سناتور «برني سندرز» است که جمهوريخواهان او را «سوسياليست» و با ديد منفي معرفي ميکنند و تا امروز جديترين رقيب ترامپ در انتخابات 2020 است. ترامپ بهشدت هرچه تمامتر با ايدههاي سوسياليستيشدن اقتصاد مخالف است؛ اما در اين قضيه تضاد معني وجود دارد. نخستين شرط سوسياليسم کاهش فاصله طبقاتي است که امري پسنديده در يک جامعه پيشرفته است و افزايش دستمزد نخستين گام تحقق آن است. واقعيت جامعه آمريكا اين است که 90 درصد ثروت آمريكا در درست يک درصد توانگران موسوم به «اليگارشي» است.
ترامپ در پيشبرد اهداف خود براي ساخت ديوار مکزيک به کنگره آمريكا فشار آورد که يا بودجه مورد نياز براي ساخت آن را تصويب کنند يا او به تلافي مخالفت آنها بخشي از نظام اداري را تعطيل خواهد کرد. کنگره با پايداري بسيار سختي از تصويب بودجه اشارهشده خودداري کرد. ترامپ کار ۸۰۰ هزار کارمند فدرال را براي مدتي بيش از يک ماه متوقف کرد. با ادامه برخورد ميان او و کنگره و پادرمياني سناتورهاي دو حزب، کنگره نهايتا با حدود يکچهارم بودجه مورد درخواست ترامپ موافقت کرد که دولت بتواند بخشهاي فکستني ديوارهاي موجود را که با تور سيمي ساخته شده اما پاره شده است مرمت کند. ترامپ دست از لجبازي خود برنداشت اما کارمندان بيکارشده را نهايتا به کار برگرداند و ناچار شد حقوق معوّقه آنها را بپردازد. هزينه تلفشده به دليل بيکاري اين 800 هزار کارمند که با خانوادههاي خود به دو، سه ميليون نفر ميرسند عملا با لجبازي ترامپ بر اقتصاد دولتي آمريكا تحميل شد که دستکمي از مبلغ درخواستي ترامپ براي ساخت کل ديوار ندارد. اين داستان ادامه دارد. در کل، برداشت مردم اين است که کنگره آمريكا باز هم به درخواست اوليه ترامپ پاسخ منفي خواهد داد. از سوي ديگر، ميزان تنش رفتاري و برخوردي ترامپ رو به افزايش است. البته همه تنش ترامپ به خاطر ديوار نيست. بخشي از آن به دليل افشاگريهاي اخير در مورد انتخابات و اتهاماتي است که درباره دخالت روسيه در انتخابات 2016 به او زده ميشود و روز به روز ابعاد جديتري پيدا ميکند. اما ديوار هنوز ارزش خود را براي ترامپ از دست نداده است. هماکنون که اين يادداشت نوشته ميشود، برخورد سوم کنگره با ترامپ به صورت مخالفت با اعلام حالت اضطراري در کشور آغاز شده است. رئيسجمهور ميتواند از اختيارات خود براي اداره کشور حالت اضطراري اعلام کند و از اين راه هدفهاي خود را پياده کند. اما دموکراتها پادزهر اين اهرم براي جلوگيري از کاربرد آن را يافتهاند. بايد ديد که در گام سوم چه پيش م
پروژه جنجالبرانگيز ساخت ديوار مکزيک در مدت کوتاهي که از عمر ناکام آن ميگذرد، به صورت يکي از زيباترين، داغترين و آموزندهترين موضوعات آموزشي دانشگاهي، بهويژه در زمينههاي برنامهريزي عمراني، امنيتي و سياستگذاري و برخوردهاي جناحي در آمريكا درآمده است. طول اين ديوار درصورتيکه ساخته شود، چيزي حدود دوهزارو 500 کيلومتر خواهد بود که از اين نظر دستکمي از ديوار معروف چين نخواهد داشت. البته تفاوت اساسي ميان اين دو ديوار در اين است که ديوار چين براي جلوگيري از حرکت سريع قواي نظامي مهاجم از آسياي مرکزي به چين ساخته شده و با کمترين هزينه پايش و نگهداري هدف مدنظر امپراتور چين را تأمين کرده و به دليل کيفيت بالا و زيبايي آن به يک پديده تاريخي و جذاب توريستی تبديل شده است؛ درحاليکه هدف ترامپ از ساخت ديوار مکزيک جلوگيري از مهاجرت غيررسمي و قاچاق مواد مخدر از آمريكاي جنوبي به ايالات متحده است. ساخت آن هم بهصورتيکه پيشنهاد شده، در بهترين حالت نوعي نردهکشي مرتفع براي جلوگيري از ورود انسان است؛ اما آنچه طرح ديوار مکزيک را جنجالآفرين کرده، اين است که طرح توجيهي آن را عوامل ترامپ شايد از پيش از انتخاب او به رياستجمهوري تهيه کرده و هدف آن علاوه بر آنچه به آنها اشاره شد، ساخت يک يادگار تاريخي و پايدار از رئيسجمهور کنوني آمريكاست؛ يادگاري که براي هميشه به نام او باقي بماند. تنظيم اين طرح با تصور ماندن اکثريت آراي انتخاباتي در دست حزب جمهوريخواه صورت گرفته است؛ اما جنجال کنوني آن ناشي از برندهشدن حزب دموکراتها در انتخابات مجلس نمايندگان آمريكاست. بدوبيراهگفتن ترامپ به مخالفان اين طرح ناشي از همين واقعيت است. به عبارت ديگر اگر کنگره آمريكا پس از انتخاب اخير مانند دوره پيشين آن کلا در اختيار جمهوريخواهان قرار ميگرفت، ترامپ با سرافرازي و راحتي طرح ديوار مکزيک را اجرا ميکرد. مخالفت دموکراتها با اجراي اين طرح با دو اهرم صورت ميگيرد؛ نخست، دلايل فني در رد توجيهات ترامپ. دوم، تضعيف ترامپ از قدرت بيضابطهاي که براي خود متصور است، نه رئيسجمهوري که بايد با جمعبندي و رعايت نظرات هر دو حزب کار کند. رفتار ترامپ برخلاف آنچه در قانون اساسي آمريكا پيشبيني شده، شباهت زيادي به رفتار و کردار ديکتاتورهاي مشهور و شباهتي به رفتار سلاطين مشرقزميني دارد که عقل خود را بالاتر از
خردجمعی ميدانند.
دليل ديگر مخالفت با ساخت ديوار اشارهشده استدلال دموکراتها در رد ادعاهاي ترامپ است. البته مخالفت با ساخت ديوار در ميان جمهوريخواهان هم ديده ميشود؛ اما آنها به خاطر ازدستندادن آراي خود در کنگره با رئيسجمهور خودشان مخالفت نميکنند. از ديد مخالفان ديوار، اجراي چنان پروژهاي به چند دليل کارساز نخواهد بود. نخست اينکه مالکان زمينهاي واقع در مسير ديوار که بيشتر آنها در کارهاي توليدات کشاورزي فعالاند، با احداث ديوار مخالفاند؛ زيرا آنها به طور روزانه از کارگر ارزانقيمت مکزيکي که مانند کارگران فلسطين که روزانه به اسرائيل رفته و در غروب آفتاب به خانه خود برميگردند، استفاده ميکنند. توليد کالاهاي کشاورزي در ايالات جنوب غربي آنقدر ارزان تمام ميشود که بازار شرق و شمال آمريكا را در انحصار خود درآوردهاند. زماني نگارنده از کشاورزان ايالات شرقي پرسيدم چرا در مزارع خود با وجود داشتن همه امکانات موجود براي توليد عسل اقدام نميکنند؟ پاسخ اين بود که عسل توليدي در مرز ايالات جنوب غربي با مکزيک به دليل ارزانبودن سطح دستمزد کارگر ۵۰ درصد از توليد همان عسل در شمال شرق ارزانتر تمام ميشود و کل بازار عسل آمريكا از
توليدات ايالتهای مرزي جنوب تأمين ميشود. شماليها به دليل بالابودن دستمزد کارگر نميتوانند با جنوب رقابت کنند. دوم اينکه عبور کارگر يا مهاجر از زير ديوار و از راه کندن تونلهاي کوتاه کاملا ميسر است. بهويژه اينکه مالکان محلي از اين کار سود ميبرند. عبور مواد مخدر هم از راه حمل آنها با پرندههاي صنعتي يا پرتاب از بالاي ديوار مشکل نيست و اگر بخواهند ديوار احداثي را ۲۴ ساعته بهوسیله نگهبانان مسلح حفاظت کنند، هزينه نگهداري و مديريت آن ارقام سرسامآوري را به بودجه آمريكا تحميل خواهد کرد. واقعيت اين است که نه دموکراتها و نه جمهوريخواهان با ورود مهاجران به ايالات متحده مخالف نيستند؛ اما براي آن از يک فرمول اقتصادي پيروي ميکنند. آمريكا حتي ورود مهاجران را به شرط داشتن سرمايه کافي براي فعاليت تشويق ميکند. در مورد مهاجران بينوا، هر دو حزب بر اين اعتقاد هستند که ميزان کارگر بيکار در بازار کار آمريكا از ۴ تا 4.5 درصد تجاوز نکند. زيرا در غير اين صورت سطح دستمزد کارگر پايين ميآيد که حتي براي خود مهاجران هم مسئلهساز است. از اين رو هر دو حزب از مهاجرت رسمي و از مرزهاي قانوني حمايت ميکنند. در نظام
اقتصادي-سياسي
آمريكا، دموکراتها در تلاشاند که سطح دستمزد بالا رود. پيشگام شناختهشده اين تلاش سناتور «برني سندرز» است که جمهوريخواهان او را «سوسياليست» و با ديد منفي معرفي ميکنند و تا امروز جديترين رقيب ترامپ در انتخابات 2020 است. ترامپ بهشدت هرچه تمامتر با ايدههاي سوسياليستيشدن اقتصاد مخالف است؛ اما در اين قضيه تضاد معني وجود دارد. نخستين شرط سوسياليسم کاهش فاصله طبقاتي است که امري پسنديده در يک جامعه پيشرفته است و افزايش دستمزد نخستين گام تحقق آن است. واقعيت جامعه آمريكا اين است که 90 درصد ثروت آمريكا در درست يک درصد توانگران موسوم به «اليگارشي» است.
ترامپ در پيشبرد اهداف خود براي ساخت ديوار مکزيک به کنگره آمريكا فشار آورد که يا بودجه مورد نياز براي ساخت آن را تصويب کنند يا او به تلافي مخالفت آنها بخشي از نظام اداري را تعطيل خواهد کرد. کنگره با پايداري بسيار سختي از تصويب بودجه اشارهشده خودداري کرد. ترامپ کار ۸۰۰ هزار کارمند فدرال را براي مدتي بيش از يک ماه متوقف کرد. با ادامه برخورد ميان او و کنگره و پادرمياني سناتورهاي دو حزب، کنگره نهايتا با حدود يکچهارم بودجه مورد درخواست ترامپ موافقت کرد که دولت بتواند بخشهاي فکستني ديوارهاي موجود را که با تور سيمي ساخته شده اما پاره شده است مرمت کند. ترامپ دست از لجبازي خود برنداشت اما کارمندان بيکارشده را نهايتا به کار برگرداند و ناچار شد حقوق معوّقه آنها را بپردازد. هزينه تلفشده به دليل بيکاري اين 800 هزار کارمند که با خانوادههاي خود به دو، سه ميليون نفر ميرسند عملا با لجبازي ترامپ بر اقتصاد دولتي آمريكا تحميل شد که دستکمي از مبلغ درخواستي ترامپ براي ساخت کل ديوار ندارد. اين داستان ادامه دارد. در کل، برداشت مردم اين است که کنگره آمريكا باز هم به درخواست اوليه ترامپ پاسخ منفي خواهد داد. از سوي ديگر، ميزان تنش رفتاري و برخوردي ترامپ رو به افزايش است. البته همه تنش ترامپ به خاطر ديوار نيست. بخشي از آن به دليل افشاگريهاي اخير در مورد انتخابات و اتهاماتي است که درباره دخالت روسيه در انتخابات 2016 به او زده ميشود و روز به روز ابعاد جديتري پيدا ميکند. اما ديوار هنوز ارزش خود را براي ترامپ از دست نداده است. هماکنون که اين يادداشت نوشته ميشود، برخورد سوم کنگره با ترامپ به صورت مخالفت با اعلام حالت اضطراري در کشور آغاز شده است. رئيسجمهور ميتواند از اختيارات خود براي اداره کشور حالت اضطراري اعلام کند و از اين راه هدفهاي خود را پياده کند. اما دموکراتها پادزهر اين اهرم براي جلوگيري از کاربرد آن را يافتهاند. بايد ديد که در گام سوم چه پيش م