تأملی در گفتوگویسخنگوی شورای نگهبان
مصطفی ایزدی
سخنگوی شورای نگهبان چند روز پیش در گفتوگویی با روزنامه «شرق» نظراتی را درباره عملکرد شورای نگهبان و شیوه تأیید یا رد صلاحیت نامزدهای نمایندگی مجلس و ریاستجمهوری و نیز تحزب در ایران ارائه کرده که تأملبرانگیز است. دراینباره به چند نکته کوتاه اشاره میکنم؛ امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.
1- در این گفتوگو بیان شده است که در تعیین صلاحیتها، اصولگرا و اصلاحطلب فرقی نمیکند و برای تأیید صلاحیت سه مانع اصلی مفاسد اقتصادی و اخلافی و مقابله با حاکمیت مطرح است (روزنامه شرق، 15 تیرماه 97).
احوال بسیاری از ردصلاحیتشدگان نشان میدهد که هیچیک از این سه مانع را نداشتهاند. شاید بتوان صدها نفر و بیشتر از آن را نام برد اما احتمالا آقای سخنگو خواهد گفت که تو از پروندههایشان خبر نداری! اتفاقا من به دلیل ارتباط بیش از 40ساله، از حال و گذشته همین دو نفر که در این گفتوگو از آنان نام برده شده خبر دارم؛ دکتر مصطفی معین و دکتر محسن مهرعلیزاده. وانگهی از حال و روزگار خودم که خبر دارم. در جریان انتخابات مجلس ششم نگارنده با سه اتهام رد صلاحیت شد؛ در محل زندگیام بدنام هستم! در نجفآباد اعلامیهای منتشر کردهام که در آن فتوا دادهام که همزمان با نماز جمعه میتوان نماز جماعت هم خواند! در نشریه آوا از چند نفر از مسئولان رده چندم انتقاد کردهام.
مرحوم آقای زوارهای که برای توجیه رد صلاحیت من در محل شورای نگهبان این اتهامات را به بنده تفهیم کرد، توضیح نداد در کدامیک از محلههای زندگیام که به دلیل اجارهنشینی مرتب تغییر میکرد، بدنام هستم؟ و توضیح نداد که کسی که یک روز هم درس طلبگی نخوانده، چگونه فتوا میدهد؟ اگر بر فرض یک فرد کمسوادی مثل من هم فتوای مذهبی بدهد، بر اساس کدام قانون باید ردصلاحیت شود؟ وقتی هم از او آن اعلامیه فتوایم را خواستم که لااقل خودم ببینم چه فتوایی صادر کردهام، درخواستم را بیجواب گذاشت و جلسه را ترک کرد؛ رحمتالله علیه.
2- سخنگوی شورای نگهبان به دفعات تکرار کرده شورا طبق قانون عمل میکند اما در همین گفتوگو مثالی زده که خلاف آن را نشان میدهد. از پیشنمازی حرف زده که ردصلاحیت شده، چون کارهای خلافی کرده است. بعد توضیح میدهد: «البته هنوز پرونده به مراجع قضائی نرفته تا حکمی صادر شود ولی ما اسناد و مدارکی داریم که چنین اتفاقی افتاده است». (همان)
میدانیم و آقای کدخدایی هم خوب میداند در تمامی قوانین جمهوری اسلامی ایران اعم از قانون اساسی و قوانین موضوعه آمده است که هیچکس را نمیتوان از حقوق اولیهاش محروم کرد؛ مگر اینکه حکم محرومیتش در دادگاه صالحه وابسته به دستگاه قضائیه صادر شده باشد.
3- آقای سخنگو چنان سخن میگوید که انگار دههاهزار پرونده داوطلبان نمایندگی مجلس را در مدت کوتاهی شخصا رسیدگی میکند و یکایک ردصلاحیتشدگان را دعوت میکند به شورای نگهبان بروند و مستندات رد صلاحیت خود را ببینند. در شهرستانها و مراکز استان در هیئتهای نظارت متعلق به شورای نگهبان شرایط به گونه دیگری است. نگارنده در دو استان بزرگ خراسان و تهران، چندین بار مسئول ستاد انتخابات برای مجلس و ریاستجمهوری و خبرگان رهبری بودهام و خاطراتی دارم که بماند برای بعد. در اینجا نیز لازم به توضیح است که خود به سختی توانستم اعتراضم را به شورای نگهبان برسانم و آنها آقای زوارهای را مأمور جلسه کردند. چون آیتالله جنتی من را بدنام نمیدانست و به من حکم مسئولیت تبلیغات در جبههها را داده بود و آقای درینجفآبادی از دوستان دوران جوانیام، عضو هیئت عالی نظارت بود و بعضی دیگر از اعضای شورای نگهبان من را از نزدیک میشناختند، این توفیق را پیدا کردم که به اعتراضم پاسخ دهند.
4- نکته درخور توجه دیگری که در این گفتوگو بیان شد، این بود که «ما تکلیف احزاب را هنوز مشخص نکردهایم». «شورای نگهبان الان دارد پاسخ فقدان احزاب را میدهد». «ما احزاب را یکی پس از دیگری منحل کردیم. اتفاقات دهه 60 نشان داد که ما تحمل تکثرگرایی را نداشته و نداریم و صدای مخالف را نمیشنویم، آستانه تحمل بسیار پایین آمده و حتی حزب جمهوری اسلامی هم منحل شد. کارکرد احزاب در این فضا چگونه ممکن است؟» (همان). در این گفته سخنگوی شورای نگهبان، سه گزاره دیده میشود.
الف: تکلیف احزاب مشخص نشده. ب: شورای نگهبان کار احزاب را میکند. ج: تحمل تکثرگرایی وجود ندارد. علیالقاعده آقای کدخدایی میداند علت گزاره اول در گزاره سوم است. برای سیاسیون ایران تکلیف احزاب در ایران کاملا روشن است، قانون درستوحسابی دارد، هماکنون تعداد زیادی حزب کوچک و بزرگ وجود دارد اما این اولیای امور هستند که دلشان نمیخواهد در ایران حزب فراگیر و تعیینکنندهای پا بگیرد. با یک پرسش از سخنگوی محترم ادعایم را طرح میکنم: اگر یک حزب قدیمی شناختهشده همفکر شما مثل حزب مؤتلفه اسلامی، یک چهره اصلاحطلب یا معتدل شناختهشده را برای ریاستجمهوری به شورای نگهبان معرفی کند، بدون اینکه صلاحیتش را بررسی کنید، در لیست واجدان شرایط قرار میدهید؟ اگر پاسختان منفی است، معلوم میشود اصولا تحزب را به رسمیت نمیشناسید.
اگر پاسختان مثبت است، حاضرید با همین شرایط از یک حزب اصلاحطلب رسمی، فرد شناختهشدهای را بپذیرید؟ باز اگر پاسختان به این پرسش منفی است، معلوم میشود اصولگرا و اصلاحطلب برای شورای نگهبان تفاوت دارد و اگر پاسخ مثبت است، این گوی و این میدان؛ در انتخابات پیشرو میتوان آن را سنجید. فراموش نکنیم اگر دستاندرکاران امور مملکت از جمله شورای نگهبان حزب و عملکرد حزبی را تأیید میکردند، اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملک و ملت بسیار بهتر از امروز بود و نیروهای بالقوه توانمند و مستعد مسئولیتپذیری از طریق کار حزبی رشد میکردند و بالا میآمدند و آبادانی همهجانبه کشور را تضمین میکردند.
اما درباره گزاره دوم و اینکه شورای نگهبان پاسخ فقدان احزاب را میدهد، باید گفت چنین نیست، چون احزاب شرح وظایف و تکالیفی دارند که قابل مقایسه با شرح وظایف و تکالیف شورای نگهبان نیست. احزاب زمینهساز رشد و بالندگی مردم سرزمین خود در هر نقطهای از کشور هستند اما شورای نگهبان کار اصلی و محوریاش پالایش است؛ چه در رابطه با قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و چه در رابطه با داوطلبان رسیدن به درون دستگاههای حاکمیتی.
البته اگر این سخن نظر شخصی سخنگو نیست و بازتابدهنده دیدگاه همه اعضای شورای نگهبان است، بهتر است موضوع بررسی صلاحیتهای داوطلبان را به همین احزاب موجود بسپارند تا معلوم شود که حقیقت در چه راهی جریان دارد؟
سخنگوی شورای نگهبان چند روز پیش در گفتوگویی با روزنامه «شرق» نظراتی را درباره عملکرد شورای نگهبان و شیوه تأیید یا رد صلاحیت نامزدهای نمایندگی مجلس و ریاستجمهوری و نیز تحزب در ایران ارائه کرده که تأملبرانگیز است. دراینباره به چند نکته کوتاه اشاره میکنم؛ امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.
1- در این گفتوگو بیان شده است که در تعیین صلاحیتها، اصولگرا و اصلاحطلب فرقی نمیکند و برای تأیید صلاحیت سه مانع اصلی مفاسد اقتصادی و اخلافی و مقابله با حاکمیت مطرح است (روزنامه شرق، 15 تیرماه 97).
احوال بسیاری از ردصلاحیتشدگان نشان میدهد که هیچیک از این سه مانع را نداشتهاند. شاید بتوان صدها نفر و بیشتر از آن را نام برد اما احتمالا آقای سخنگو خواهد گفت که تو از پروندههایشان خبر نداری! اتفاقا من به دلیل ارتباط بیش از 40ساله، از حال و گذشته همین دو نفر که در این گفتوگو از آنان نام برده شده خبر دارم؛ دکتر مصطفی معین و دکتر محسن مهرعلیزاده. وانگهی از حال و روزگار خودم که خبر دارم. در جریان انتخابات مجلس ششم نگارنده با سه اتهام رد صلاحیت شد؛ در محل زندگیام بدنام هستم! در نجفآباد اعلامیهای منتشر کردهام که در آن فتوا دادهام که همزمان با نماز جمعه میتوان نماز جماعت هم خواند! در نشریه آوا از چند نفر از مسئولان رده چندم انتقاد کردهام.
مرحوم آقای زوارهای که برای توجیه رد صلاحیت من در محل شورای نگهبان این اتهامات را به بنده تفهیم کرد، توضیح نداد در کدامیک از محلههای زندگیام که به دلیل اجارهنشینی مرتب تغییر میکرد، بدنام هستم؟ و توضیح نداد که کسی که یک روز هم درس طلبگی نخوانده، چگونه فتوا میدهد؟ اگر بر فرض یک فرد کمسوادی مثل من هم فتوای مذهبی بدهد، بر اساس کدام قانون باید ردصلاحیت شود؟ وقتی هم از او آن اعلامیه فتوایم را خواستم که لااقل خودم ببینم چه فتوایی صادر کردهام، درخواستم را بیجواب گذاشت و جلسه را ترک کرد؛ رحمتالله علیه.
2- سخنگوی شورای نگهبان به دفعات تکرار کرده شورا طبق قانون عمل میکند اما در همین گفتوگو مثالی زده که خلاف آن را نشان میدهد. از پیشنمازی حرف زده که ردصلاحیت شده، چون کارهای خلافی کرده است. بعد توضیح میدهد: «البته هنوز پرونده به مراجع قضائی نرفته تا حکمی صادر شود ولی ما اسناد و مدارکی داریم که چنین اتفاقی افتاده است». (همان)
میدانیم و آقای کدخدایی هم خوب میداند در تمامی قوانین جمهوری اسلامی ایران اعم از قانون اساسی و قوانین موضوعه آمده است که هیچکس را نمیتوان از حقوق اولیهاش محروم کرد؛ مگر اینکه حکم محرومیتش در دادگاه صالحه وابسته به دستگاه قضائیه صادر شده باشد.
3- آقای سخنگو چنان سخن میگوید که انگار دههاهزار پرونده داوطلبان نمایندگی مجلس را در مدت کوتاهی شخصا رسیدگی میکند و یکایک ردصلاحیتشدگان را دعوت میکند به شورای نگهبان بروند و مستندات رد صلاحیت خود را ببینند. در شهرستانها و مراکز استان در هیئتهای نظارت متعلق به شورای نگهبان شرایط به گونه دیگری است. نگارنده در دو استان بزرگ خراسان و تهران، چندین بار مسئول ستاد انتخابات برای مجلس و ریاستجمهوری و خبرگان رهبری بودهام و خاطراتی دارم که بماند برای بعد. در اینجا نیز لازم به توضیح است که خود به سختی توانستم اعتراضم را به شورای نگهبان برسانم و آنها آقای زوارهای را مأمور جلسه کردند. چون آیتالله جنتی من را بدنام نمیدانست و به من حکم مسئولیت تبلیغات در جبههها را داده بود و آقای درینجفآبادی از دوستان دوران جوانیام، عضو هیئت عالی نظارت بود و بعضی دیگر از اعضای شورای نگهبان من را از نزدیک میشناختند، این توفیق را پیدا کردم که به اعتراضم پاسخ دهند.
4- نکته درخور توجه دیگری که در این گفتوگو بیان شد، این بود که «ما تکلیف احزاب را هنوز مشخص نکردهایم». «شورای نگهبان الان دارد پاسخ فقدان احزاب را میدهد». «ما احزاب را یکی پس از دیگری منحل کردیم. اتفاقات دهه 60 نشان داد که ما تحمل تکثرگرایی را نداشته و نداریم و صدای مخالف را نمیشنویم، آستانه تحمل بسیار پایین آمده و حتی حزب جمهوری اسلامی هم منحل شد. کارکرد احزاب در این فضا چگونه ممکن است؟» (همان). در این گفته سخنگوی شورای نگهبان، سه گزاره دیده میشود.
الف: تکلیف احزاب مشخص نشده. ب: شورای نگهبان کار احزاب را میکند. ج: تحمل تکثرگرایی وجود ندارد. علیالقاعده آقای کدخدایی میداند علت گزاره اول در گزاره سوم است. برای سیاسیون ایران تکلیف احزاب در ایران کاملا روشن است، قانون درستوحسابی دارد، هماکنون تعداد زیادی حزب کوچک و بزرگ وجود دارد اما این اولیای امور هستند که دلشان نمیخواهد در ایران حزب فراگیر و تعیینکنندهای پا بگیرد. با یک پرسش از سخنگوی محترم ادعایم را طرح میکنم: اگر یک حزب قدیمی شناختهشده همفکر شما مثل حزب مؤتلفه اسلامی، یک چهره اصلاحطلب یا معتدل شناختهشده را برای ریاستجمهوری به شورای نگهبان معرفی کند، بدون اینکه صلاحیتش را بررسی کنید، در لیست واجدان شرایط قرار میدهید؟ اگر پاسختان منفی است، معلوم میشود اصولا تحزب را به رسمیت نمیشناسید.
اگر پاسختان مثبت است، حاضرید با همین شرایط از یک حزب اصلاحطلب رسمی، فرد شناختهشدهای را بپذیرید؟ باز اگر پاسختان به این پرسش منفی است، معلوم میشود اصولگرا و اصلاحطلب برای شورای نگهبان تفاوت دارد و اگر پاسخ مثبت است، این گوی و این میدان؛ در انتخابات پیشرو میتوان آن را سنجید. فراموش نکنیم اگر دستاندرکاران امور مملکت از جمله شورای نگهبان حزب و عملکرد حزبی را تأیید میکردند، اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملک و ملت بسیار بهتر از امروز بود و نیروهای بالقوه توانمند و مستعد مسئولیتپذیری از طریق کار حزبی رشد میکردند و بالا میآمدند و آبادانی همهجانبه کشور را تضمین میکردند.
اما درباره گزاره دوم و اینکه شورای نگهبان پاسخ فقدان احزاب را میدهد، باید گفت چنین نیست، چون احزاب شرح وظایف و تکالیفی دارند که قابل مقایسه با شرح وظایف و تکالیف شورای نگهبان نیست. احزاب زمینهساز رشد و بالندگی مردم سرزمین خود در هر نقطهای از کشور هستند اما شورای نگهبان کار اصلی و محوریاش پالایش است؛ چه در رابطه با قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی و چه در رابطه با داوطلبان رسیدن به درون دستگاههای حاکمیتی.
البته اگر این سخن نظر شخصی سخنگو نیست و بازتابدهنده دیدگاه همه اعضای شورای نگهبان است، بهتر است موضوع بررسی صلاحیتهای داوطلبان را به همین احزاب موجود بسپارند تا معلوم شود که حقیقت در چه راهی جریان دارد؟