|

عمله آماتور آمريكا در به‌حاشيه‌بردن برجام

عبدالرسول خليلي. كارشناس اقتصادي

با گذشت بيش از يك سال از خروج آمريكا، اروپايي‌ها همچنان از انجام تعهدات خود در برجام طفره مي‌روند و اين به طور قطع با هماهنگي‌هاي ترامپ نابكار صورت گرفته است. به لحاظ تاريخي از شروع جنگ‌هاي استقلال‌طلبانه آمريكا در قرن هجدهم و مشكلاتي كه در ابتدا با درگیری بین پادشاهی بریتانیا و مستعمرات 13‌گانه آن در آمریکای شمالی آغاز شد كه سرانجام به یک جنگ سراسری بین چندین قدرت بزرگ اروپایی تبدیل شد، همگي نشان از به‌افول‌رفتن قدرت سياسي اروپا و به‌ویژه بريتانيا در استعمار ايالات متحده دارد. از آن تاريخ بريتانيايي‌ها تحت سلطه آمريكا، همه منافع خود را از دست دادند و فرانسوي‌ها، اسپانيايي‌ها و هلندي‌ها كه مخفیانه تدارکات، مهمات و سلاح مبارزان مستعمرات را فراهم می‌کردند، در خدمت به آمريكايي‌ها هر سه به خروج بریتانیایی‌ها از ايالات متحده كمك كردند؛ به‌طوري‌كه فرانسوي‌ها مجسمه بزرگ آزادي را كه نام رسمي آن آزادي روشنگر جهان است، در سال ۱۸۸۶ میلادی از بابت اين خوش‌خدمتي به ایالات متحده آمریکا هدیه كردند تا با زمينه‌سازي شكست بريتانيا عملا منافع اقتصادي انگليسي‌ها را از بين ببرند.
انگليسي‌ها كه براي تأمين خسارات خود در جنگ با فرانسويان، مجبور شدند ماليات‌هاي سنگين را بر مستعمرات 13‌گانه خود ببندند، از اين طريق نه‌فقط طرفي نبردند؛ بلكه به‌تدريج باعث آن شدند تا با تصويب اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا در چهارم جولای ۱۷۷۶ از سوي کنگره قاره‌ای، جاي پاي خود را در ايالات متحده از‌بين‌رفته ببينند و منافع خود را به‌كلي از دست بدهند. ازبين‌رفتن اين منافع دنباله‌روي انگليسي‌ها را از آمريكاييان در بر داشته است. در دوره‌هاي مختلف از زمان مارگارت تاچر تا توني بلر و ترزا مي، همگي دنباله‌رو سياست آمريكا بوده‌اند. اين دنباله‌روي اكنون نيز اثرات خود را در خروج آمريكا از برجام و بي‌تعهدي انگليسي‌ها نشان داده است.
بيش از يك سال از خروج آمريكايي‌ها و انجام جنگ اقتصادي با ايران مي‌گذرد. انگليسي‌ها و به تبع آنها فرانسوي‌ها و آلماني‌ها هركدام به‌نوعي يا از سر استيصال و بردگي يا از سر جلب منافع خود به تبعيت از آمريكا پرداخته‌اند. اكنون كه حسن روحانی، رئيس‌جمهور ايران، اعلام کرده اگر اقدام عملی از سوی طرف‌های مقابل انجام نشود، ایران اقدام‌های بعدی را انجام خواهد داد، اروپايي‌ها كه خود به بي‌اثري سازوكار اينستكس واقف هستند، خواهان حفظ برجام‌اند و تمام تلاش‌هاي خود را در این مسیر به کار گرفته‌اند تا با اقدام‌های خود اثرات سوء تحریم‌های آمریکا را جبران كنند. اين در حالي است كه ایران در ۱۴ ماه گذشته و با وجود همه فشارها و تحریم‌های آمریکا کوشیده در چارچوب یک صبر راهبردی، توافق برجام را حفظ کند.
تبعيت اروپا از سياست‌هاي آمريكا در ابعاد مختلف از‌جمله به‌نتيجه‌نرسيدن برجام ريشه در نتايج تاريخ عصر روشنگري دارد. اتفاقاتی که در عصر روشنگری و پیامدهای ناشی از آن تاکنون به وجود آمده است و با همه نصایح صادقانه برای ایجاد جامعه‌ای آزاد و عادلانه بي‌ثمر مانده و افراد سنگدل و جاه‌طلبی پیدا شده‌اند كه می‌خواستند به قدرت و شوکت دست پیدا کنند و برای دست‌یافتن آن حاضر به هر حرکت رذیلانه و وحشیانه‌ای شدند تا امیدها را برای عصر و دنيايي جدید زایل کنند.
وحشت و نفرت ناشی از دیکتاتوری خونین ژاکوبن‌ها و دوره‌های پس‌ از ‌آن در عصر روشنگری تاکنون که به سرخوردگی از انقلاب فرانسه منجر شد و جنایات و کشتارهای بی‌پایانی که در دوره نازیسم در آلمان و استالينيسم در اتحاد شوروي به وجود آمد و دیگر اتفاقاتی که در عصر مدرن و به‌ويژه در دوره معاصر در انقلاب‌های خونباری که در غرب يا در مقابله با استعمار غربي شکل گرفته است و از آن جمله فاجعه معاصر در سربرنیتسا در جمهوری بوسنی و هرزگوین که با تلفات انسانی و ویرانی‌های سنگینی که در بر داشت و نقطه تاريك تمدن اروپاست، حمله ناو وينسنس به هواپيماي مسافربري ايران به‌مثابه هفتمين سانحه مرگبار هوايي تاريخ بشري، ايجاد و تقويت گروه‌هاي تكفيري-سلفي و رقابت‌هاي ساختگي به منزله دستمايه ساختارهاي بنيادي روشنگري غربي، جنون‌هاي سياسي سازمان‌يافته در جنگ‌هاي جهاني اول و دوم و همچنين با دست‌داشتن در كشتارهاي ميليوني در قرن بيستم كه شمار آنها به حدود 200 ميليون نفر تخمين زده شده است و به‌طور‌كلي زخم‌هاي ماندگاري از ميان همه اتفاقات و حوادث خونبار در قرن بيست‌ويكم به‌ویژه قتل‌عام و كشتار 20 هزار نفر از مسلمانان در سال 2012 ميانمار كه رهبر آن، آنگ سان سوچي به دريافت جايزه صلح نوبل مفتخر شده بود، كشتار بي‌رحمانه 50 نفر و مصدوم‌كردن بيش از 40 نفر از مسلمانان نمازگزار در دو مسجد كرايست چرچ نيوزيلند، آن‌هم درحالي‌كه صحنه جنايت به سبك بازي‌هاي رايانه‌اي از لايو اينستاگرام از سوي جاني حادثه «برنتون تارانت»، پخش مي‌شد، تحت تأثير نماد شيطان‌پرستي و همه تهديدهاي نابخردانه، هوچي‌گري‎ها و مانورهاي سياسي كه دونالد ترامپ براي تحريم بي‌سابقه در تاريخ متوجه ايران مي‏داند و حوادث گوناگون ديگري كه سازمان‌هاي دولتي و غير‌دولتي غرب روشنگري در آنها را به نحوي از انحا مشاركت داشته و دارند؛ اينها را باید ناشی از پیامدهای مردگي عصر روشنگری و عواقب ناشی از تعاليم آن دانست که در اصول خود سعی کرد به استبداد عقل استدلالي انسان اعتماد پيدا کند؛ عقلی که حاضر نبود تا جاي شايسته‌اي براي ايمان به خدا و وحي الهي در زندگي انسان قائل شود.
اين عقل خود‌بنياد، به دنبال آن بود تا تأليفي ميان نقش ايمان و فلسفه صورت نگيرد و می‌خواست به گفته فرزانه کهنسال آلماني در دانایی خويش دلیر باشد و با دركار‌بودن اين دليري درصدد بود تا به نیروی آن با مانع‌هایی که طبیعت کاهل و دل ترسنده بشری بر سر راه دانایی انسان می‌گذارد، مبارزه کند؛ غافل از آنکه «در جهان خارج و بیرون از ما دلیلی در کار نیست و باید در درون خود و در خلق و خوی ما چیزی نهفته باشد که درک حقیقت را ـ هر اندازه هم که به‌روشنی در برابرمان بدرخشد- و پذیرفتن حقیقت را هر اندازه که بي‌شبهه و متيقّن باشد، برایمان ناممکن کرده و بر آن راه ببندد.
كانت که می‌خواست عقل خود‌بنياد خويش را سوار بر گرده بشر مدرن کند، نمی‌دانست که در زیر لوای آن، چه جنایات ممكني را بر تمدن خود‌ساخت بشر امروزي روا کرده است: «جانوري خوشايند، دلير و نوآور كه بر روي زمين مانند ندارد و از هر هزار دالان راه به بيرون مي‌گشايد». اين جانور همانا در عصر معاصر ترامپ نام دارد؛ جانوري به نام انسان كه «سبب مي‌شود گواهي حس‌ها را به دروغ بيالايد» و «عقل در قالب زبان؛ وه چه پيرمرد دروغ‌زني!». بشري كه به‌درستی ناقص است و «جهان را دچار خطا و ناگزير از خطا مي‌كند» و نمی‌تواند در حل مشکلات انسان‌ها بدون پيروي از حرص، آز، طمع و خودپرستی عمل کند.
ولتر، زماني گفته بود: «آنچه اين جهان را به صورت سيلاب اشك درآورده است، آز سيري‌ناپذير و غرور رام‌نشدني بشر است». این آزمندی‌ها اكنون ریشه همه بدی‌هایي است که او برای انسان‌ها دام ‌گسترانيده تا زنجیری شوند بر دست‌و‌پای عقل آنها؛ عقلی که دشواری‌های نهفته در روشنی و وضوح ظاهری احکام روشنگری غربی را نشان می‌دهد؛ دشواری‌هایی که خود معلول این واقعیت‌اند که سوژه‌ها یا حاملانِ همین عقل، به‌واقع با یکدیگر در تقابل‌اند.

با گذشت بيش از يك سال از خروج آمريكا، اروپايي‌ها همچنان از انجام تعهدات خود در برجام طفره مي‌روند و اين به طور قطع با هماهنگي‌هاي ترامپ نابكار صورت گرفته است. به لحاظ تاريخي از شروع جنگ‌هاي استقلال‌طلبانه آمريكا در قرن هجدهم و مشكلاتي كه در ابتدا با درگیری بین پادشاهی بریتانیا و مستعمرات 13‌گانه آن در آمریکای شمالی آغاز شد كه سرانجام به یک جنگ سراسری بین چندین قدرت بزرگ اروپایی تبدیل شد، همگي نشان از به‌افول‌رفتن قدرت سياسي اروپا و به‌ویژه بريتانيا در استعمار ايالات متحده دارد. از آن تاريخ بريتانيايي‌ها تحت سلطه آمريكا، همه منافع خود را از دست دادند و فرانسوي‌ها، اسپانيايي‌ها و هلندي‌ها كه مخفیانه تدارکات، مهمات و سلاح مبارزان مستعمرات را فراهم می‌کردند، در خدمت به آمريكايي‌ها هر سه به خروج بریتانیایی‌ها از ايالات متحده كمك كردند؛ به‌طوري‌كه فرانسوي‌ها مجسمه بزرگ آزادي را كه نام رسمي آن آزادي روشنگر جهان است، در سال ۱۸۸۶ میلادی از بابت اين خوش‌خدمتي به ایالات متحده آمریکا هدیه كردند تا با زمينه‌سازي شكست بريتانيا عملا منافع اقتصادي انگليسي‌ها را از بين ببرند.
انگليسي‌ها كه براي تأمين خسارات خود در جنگ با فرانسويان، مجبور شدند ماليات‌هاي سنگين را بر مستعمرات 13‌گانه خود ببندند، از اين طريق نه‌فقط طرفي نبردند؛ بلكه به‌تدريج باعث آن شدند تا با تصويب اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا در چهارم جولای ۱۷۷۶ از سوي کنگره قاره‌ای، جاي پاي خود را در ايالات متحده از‌بين‌رفته ببينند و منافع خود را به‌كلي از دست بدهند. ازبين‌رفتن اين منافع دنباله‌روي انگليسي‌ها را از آمريكاييان در بر داشته است. در دوره‌هاي مختلف از زمان مارگارت تاچر تا توني بلر و ترزا مي، همگي دنباله‌رو سياست آمريكا بوده‌اند. اين دنباله‌روي اكنون نيز اثرات خود را در خروج آمريكا از برجام و بي‌تعهدي انگليسي‌ها نشان داده است.
بيش از يك سال از خروج آمريكايي‌ها و انجام جنگ اقتصادي با ايران مي‌گذرد. انگليسي‌ها و به تبع آنها فرانسوي‌ها و آلماني‌ها هركدام به‌نوعي يا از سر استيصال و بردگي يا از سر جلب منافع خود به تبعيت از آمريكا پرداخته‌اند. اكنون كه حسن روحانی، رئيس‌جمهور ايران، اعلام کرده اگر اقدام عملی از سوی طرف‌های مقابل انجام نشود، ایران اقدام‌های بعدی را انجام خواهد داد، اروپايي‌ها كه خود به بي‌اثري سازوكار اينستكس واقف هستند، خواهان حفظ برجام‌اند و تمام تلاش‌هاي خود را در این مسیر به کار گرفته‌اند تا با اقدام‌های خود اثرات سوء تحریم‌های آمریکا را جبران كنند. اين در حالي است كه ایران در ۱۴ ماه گذشته و با وجود همه فشارها و تحریم‌های آمریکا کوشیده در چارچوب یک صبر راهبردی، توافق برجام را حفظ کند.
تبعيت اروپا از سياست‌هاي آمريكا در ابعاد مختلف از‌جمله به‌نتيجه‌نرسيدن برجام ريشه در نتايج تاريخ عصر روشنگري دارد. اتفاقاتی که در عصر روشنگری و پیامدهای ناشی از آن تاکنون به وجود آمده است و با همه نصایح صادقانه برای ایجاد جامعه‌ای آزاد و عادلانه بي‌ثمر مانده و افراد سنگدل و جاه‌طلبی پیدا شده‌اند كه می‌خواستند به قدرت و شوکت دست پیدا کنند و برای دست‌یافتن آن حاضر به هر حرکت رذیلانه و وحشیانه‌ای شدند تا امیدها را برای عصر و دنيايي جدید زایل کنند.
وحشت و نفرت ناشی از دیکتاتوری خونین ژاکوبن‌ها و دوره‌های پس‌ از ‌آن در عصر روشنگری تاکنون که به سرخوردگی از انقلاب فرانسه منجر شد و جنایات و کشتارهای بی‌پایانی که در دوره نازیسم در آلمان و استالينيسم در اتحاد شوروي به وجود آمد و دیگر اتفاقاتی که در عصر مدرن و به‌ويژه در دوره معاصر در انقلاب‌های خونباری که در غرب يا در مقابله با استعمار غربي شکل گرفته است و از آن جمله فاجعه معاصر در سربرنیتسا در جمهوری بوسنی و هرزگوین که با تلفات انسانی و ویرانی‌های سنگینی که در بر داشت و نقطه تاريك تمدن اروپاست، حمله ناو وينسنس به هواپيماي مسافربري ايران به‌مثابه هفتمين سانحه مرگبار هوايي تاريخ بشري، ايجاد و تقويت گروه‌هاي تكفيري-سلفي و رقابت‌هاي ساختگي به منزله دستمايه ساختارهاي بنيادي روشنگري غربي، جنون‌هاي سياسي سازمان‌يافته در جنگ‌هاي جهاني اول و دوم و همچنين با دست‌داشتن در كشتارهاي ميليوني در قرن بيستم كه شمار آنها به حدود 200 ميليون نفر تخمين زده شده است و به‌طور‌كلي زخم‌هاي ماندگاري از ميان همه اتفاقات و حوادث خونبار در قرن بيست‌ويكم به‌ویژه قتل‌عام و كشتار 20 هزار نفر از مسلمانان در سال 2012 ميانمار كه رهبر آن، آنگ سان سوچي به دريافت جايزه صلح نوبل مفتخر شده بود، كشتار بي‌رحمانه 50 نفر و مصدوم‌كردن بيش از 40 نفر از مسلمانان نمازگزار در دو مسجد كرايست چرچ نيوزيلند، آن‌هم درحالي‌كه صحنه جنايت به سبك بازي‌هاي رايانه‌اي از لايو اينستاگرام از سوي جاني حادثه «برنتون تارانت»، پخش مي‌شد، تحت تأثير نماد شيطان‌پرستي و همه تهديدهاي نابخردانه، هوچي‌گري‎ها و مانورهاي سياسي كه دونالد ترامپ براي تحريم بي‌سابقه در تاريخ متوجه ايران مي‏داند و حوادث گوناگون ديگري كه سازمان‌هاي دولتي و غير‌دولتي غرب روشنگري در آنها را به نحوي از انحا مشاركت داشته و دارند؛ اينها را باید ناشی از پیامدهای مردگي عصر روشنگری و عواقب ناشی از تعاليم آن دانست که در اصول خود سعی کرد به استبداد عقل استدلالي انسان اعتماد پيدا کند؛ عقلی که حاضر نبود تا جاي شايسته‌اي براي ايمان به خدا و وحي الهي در زندگي انسان قائل شود.
اين عقل خود‌بنياد، به دنبال آن بود تا تأليفي ميان نقش ايمان و فلسفه صورت نگيرد و می‌خواست به گفته فرزانه کهنسال آلماني در دانایی خويش دلیر باشد و با دركار‌بودن اين دليري درصدد بود تا به نیروی آن با مانع‌هایی که طبیعت کاهل و دل ترسنده بشری بر سر راه دانایی انسان می‌گذارد، مبارزه کند؛ غافل از آنکه «در جهان خارج و بیرون از ما دلیلی در کار نیست و باید در درون خود و در خلق و خوی ما چیزی نهفته باشد که درک حقیقت را ـ هر اندازه هم که به‌روشنی در برابرمان بدرخشد- و پذیرفتن حقیقت را هر اندازه که بي‌شبهه و متيقّن باشد، برایمان ناممکن کرده و بر آن راه ببندد.
كانت که می‌خواست عقل خود‌بنياد خويش را سوار بر گرده بشر مدرن کند، نمی‌دانست که در زیر لوای آن، چه جنایات ممكني را بر تمدن خود‌ساخت بشر امروزي روا کرده است: «جانوري خوشايند، دلير و نوآور كه بر روي زمين مانند ندارد و از هر هزار دالان راه به بيرون مي‌گشايد». اين جانور همانا در عصر معاصر ترامپ نام دارد؛ جانوري به نام انسان كه «سبب مي‌شود گواهي حس‌ها را به دروغ بيالايد» و «عقل در قالب زبان؛ وه چه پيرمرد دروغ‌زني!». بشري كه به‌درستی ناقص است و «جهان را دچار خطا و ناگزير از خطا مي‌كند» و نمی‌تواند در حل مشکلات انسان‌ها بدون پيروي از حرص، آز، طمع و خودپرستی عمل کند.
ولتر، زماني گفته بود: «آنچه اين جهان را به صورت سيلاب اشك درآورده است، آز سيري‌ناپذير و غرور رام‌نشدني بشر است». این آزمندی‌ها اكنون ریشه همه بدی‌هایي است که او برای انسان‌ها دام ‌گسترانيده تا زنجیری شوند بر دست‌و‌پای عقل آنها؛ عقلی که دشواری‌های نهفته در روشنی و وضوح ظاهری احکام روشنگری غربی را نشان می‌دهد؛ دشواری‌هایی که خود معلول این واقعیت‌اند که سوژه‌ها یا حاملانِ همین عقل، به‌واقع با یکدیگر در تقابل‌اند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها