|

آینه

جوان
کارهای مسیح علی‌نژاد فرهنگ‌سوزی است و عاقبتی ندارد
دکتر احمد زید‌‌آبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، طی یادداشتی در کانال شخصی خود درباره فعالیت‌های مسیح علی‌نژاد نوشت: بسیار از من می‌پرسند که نظرم در‌باره کار‌های مسیح علی‌نژاد چیست. از آنجا که امکانی برای پیگیری کار‌های او ندارم، پاسخم معمولا «نمی‌دانم» است! با این همه، می‌پنداشتم که او لابد مشغول پروژه‌ای در جهت کمک به فرهنگ «حجاب انتخابی» است که طبعا مشکلات و دردسر‌های ویژه خود را به‌دنبال دارد. اخیرا، اما از سر تصادف به برنامه‌ای از او برخوردم که دلم لرزید! مسیح علی‌نژاد فیلمی را نمایش داده بود که پیرمرد معممی به خانمی می‌گفت: «من در خدمتم»! او این جمله را حمل بر فسق و فجور پیرمرد بینوا کرده و با نمایش گفت‌وگوی سخیفی بین افرادی دیگر، ماجرا را پی گرفته بود! ... من نمی‌دانم این کار با چه انگیزه‌ای صورت می‌گیرد و هدف نهایی‌اش چیست؟ ... جامعه‌ای که روز‌به‌روز تحمل و مدارا و تساهل در آن رنگ می‌بازد و همه افراد و گروه‌های سیاسی رنگارنگ در آن، خود را مظهر تمام‌عیار حق و همه آن دیگران را، منشأ شر و خیانت کامل می‌دانند، آیا نیاز به فرهنگ انصاف و تسامح و احترام دارد یا پرده‌دری‌ها و هتاکی‌های فزاینده‌ای که گویی حد یقفی هم نمی‌شناسد؟

دنیای اقتصاد
راهکار آشتی بانک‌ها و مردم
نیما نامداری: مردم در همه‌جای دنیا بانکدارها را دوست ندارند چون آنها را نماد ثروت‌اندوزی و سرمایه‌داری می‌دانند. ... بی‌جهت نیست مردم کوچه و بازار از هر خبر و شایعه‌ای که به فساد در بانک‌ها اشاره دارد استقبال می‌کنند. بانکداری کلاسیک به‌صورت طبیعی«‌بانکداری دارایی‌محور» است؛ یعنی بانک‌ها به مشتریان بر‌اساس دارایی‌شان سرویس می‌دهند... ثروتمندان چون دارایی بیشتری دارند راحت‌تر اعتماد بانک‌ها را جلب می‌کنند؛ یعنی مسئله اعتماد است که بانکداری کلاسیک را در خدمت ثروتمندان درآورده‌ است... سه علت خاص ایران هم باعث شده بانک‌های ما حتی بیشتر از بقیه دنیا «دارایی‌محور» شوند. نخستین علت، تورم دورقمی مزمن در ایران است... ثروتمندان چون دارایی بیشتری دارند تسهیلات بیشتری از بانک‌ها می‌گیرند و دارایی‌های جدید خلق می‌کنند و در نهایت از تورم بهره‌مند می‌شوند، اما طبقه متوسط و همین‌طور فقرا چون دارایی مشهود چندانی ندارند از منابع بانکی هم محروم می‌شوند و از تورم بیشتر لطمه می‌بینند... دومین علت، بانکداری دولتی است. اغلب بانک‌های ایرانی مستقیم یا غیرمستقیم به منابع عمومی وصل هستند و به همین دلیل منطق حاکم بر اداره آنها منطق دولتی است؛ یعنی حداقل ریسک‌پذیری و نوآوری و حداکثر محافظه‌کاری و سیاست‌پیشگی! سومین علت، نظام تأمین مالی بانک‌محور در اقتصاد ایران است. تأمین مالی کسب‌وکارهای بزرگ و ابرپروژه‌ها در ایران عمدتا توسط بانک‌ها انجام می‌شود؛ برخلاف بسیاری کشورها که بورس و بازار سرمایه این وظیفه را برعهده دارند... اما این روند در دنیا در حال تغییر است. چند دهه است که در کشورهای توسعه‌یافته «بانکداری داده‌محور» به‌عنوان یک بدیل «بانکداری دارایی‌محور» مطرح شده و اتفاقا تمرکز این نوع بانکداری بر طبقه متوسط جامعه است. مهم‌ترین محصول بانکداری داده‌محور در دنیا کارت‌های اعتباری است... اما در ایران به دلایل مختلف، دولت و نهادهای دیگر قانونی ترجیح می‌دهند وارد این فضا نشوند. بانک مرکزی چنان درگیر مسائل جاری کشور است که فرصتی برای ورود به این حوزه و آینده‌نگری ندارد، اما حاضر هم نیست درها را باز کند و اجازه تأسیس بانک‌های مجازی و نئوبانک‌ها را هم بدهد. احتمالا بانک مرکزی نگران است با توجه به تجربه تلخ مؤسسات مالی غیرمجاز و نیز مشکلاتی که بانک‌های موجود دارند اگر اجازه تأسیس و فعالیت نهادهای جدید را بدهد مشکلی به مشکلاتش اضافه شود.

جمهوری اسلامی
آنچه موجب تأسف شدید است این است که در طول همین سال‌های تخلف، فریاد‌های اعتراض به عملکرد خلاف سازمان خصوصی‌سازی از افراد، گروه‌ها و رسانه‌ها بلند شد ولی گوش شنوایی وجود نداشت و همین بی‌توجهی موجب گستاخی بیشتر خاطیان شد و از رهگذر این بی‌انضباطی زیان‌های فراوانی به بیت‌المال وارد شد. در واگذاری‌های بی‌ضابطه‌ای که سازمان خصوصی‌سازی مرتکب شد، مواردی از قبیل شرکت ماشین‌سازی تبریز، کشت و صنعت مغان، آلومینیوم المهدی و نفت کرمانشاه قیمت‌های دریافت‌شده تا نصف و حتی کمتر از یک‌سوم قیمت واقعی بوده و خریداران با دریافت وام‌های کلان و اقساطی‌کردن پرداخت‌ها و حتی نپرداختن بدهی خود، به روشی متوسل شدند که می‌توان گفت ثروت‌های کلانی را بدون آنکه انجام دهند به چنگ آوردند و جیب ملت را خالی کردند. استمرار این تخلفات در طول سال‌ها نشان‌دهنده فقدان نظارت کافی در مجموعه نظام اجرائی، نظارتی و قضائی کشور است. از همین‌جا است که می‌توان به ریشه‌های پیدایش فساد اقتصادی در کشور پی برد.

جوان
کارهای مسیح علی‌نژاد فرهنگ‌سوزی است و عاقبتی ندارد
دکتر احمد زید‌‌آبادی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، طی یادداشتی در کانال شخصی خود درباره فعالیت‌های مسیح علی‌نژاد نوشت: بسیار از من می‌پرسند که نظرم در‌باره کار‌های مسیح علی‌نژاد چیست. از آنجا که امکانی برای پیگیری کار‌های او ندارم، پاسخم معمولا «نمی‌دانم» است! با این همه، می‌پنداشتم که او لابد مشغول پروژه‌ای در جهت کمک به فرهنگ «حجاب انتخابی» است که طبعا مشکلات و دردسر‌های ویژه خود را به‌دنبال دارد. اخیرا، اما از سر تصادف به برنامه‌ای از او برخوردم که دلم لرزید! مسیح علی‌نژاد فیلمی را نمایش داده بود که پیرمرد معممی به خانمی می‌گفت: «من در خدمتم»! او این جمله را حمل بر فسق و فجور پیرمرد بینوا کرده و با نمایش گفت‌وگوی سخیفی بین افرادی دیگر، ماجرا را پی گرفته بود! ... من نمی‌دانم این کار با چه انگیزه‌ای صورت می‌گیرد و هدف نهایی‌اش چیست؟ ... جامعه‌ای که روز‌به‌روز تحمل و مدارا و تساهل در آن رنگ می‌بازد و همه افراد و گروه‌های سیاسی رنگارنگ در آن، خود را مظهر تمام‌عیار حق و همه آن دیگران را، منشأ شر و خیانت کامل می‌دانند، آیا نیاز به فرهنگ انصاف و تسامح و احترام دارد یا پرده‌دری‌ها و هتاکی‌های فزاینده‌ای که گویی حد یقفی هم نمی‌شناسد؟

دنیای اقتصاد
راهکار آشتی بانک‌ها و مردم
نیما نامداری: مردم در همه‌جای دنیا بانکدارها را دوست ندارند چون آنها را نماد ثروت‌اندوزی و سرمایه‌داری می‌دانند. ... بی‌جهت نیست مردم کوچه و بازار از هر خبر و شایعه‌ای که به فساد در بانک‌ها اشاره دارد استقبال می‌کنند. بانکداری کلاسیک به‌صورت طبیعی«‌بانکداری دارایی‌محور» است؛ یعنی بانک‌ها به مشتریان بر‌اساس دارایی‌شان سرویس می‌دهند... ثروتمندان چون دارایی بیشتری دارند راحت‌تر اعتماد بانک‌ها را جلب می‌کنند؛ یعنی مسئله اعتماد است که بانکداری کلاسیک را در خدمت ثروتمندان درآورده‌ است... سه علت خاص ایران هم باعث شده بانک‌های ما حتی بیشتر از بقیه دنیا «دارایی‌محور» شوند. نخستین علت، تورم دورقمی مزمن در ایران است... ثروتمندان چون دارایی بیشتری دارند تسهیلات بیشتری از بانک‌ها می‌گیرند و دارایی‌های جدید خلق می‌کنند و در نهایت از تورم بهره‌مند می‌شوند، اما طبقه متوسط و همین‌طور فقرا چون دارایی مشهود چندانی ندارند از منابع بانکی هم محروم می‌شوند و از تورم بیشتر لطمه می‌بینند... دومین علت، بانکداری دولتی است. اغلب بانک‌های ایرانی مستقیم یا غیرمستقیم به منابع عمومی وصل هستند و به همین دلیل منطق حاکم بر اداره آنها منطق دولتی است؛ یعنی حداقل ریسک‌پذیری و نوآوری و حداکثر محافظه‌کاری و سیاست‌پیشگی! سومین علت، نظام تأمین مالی بانک‌محور در اقتصاد ایران است. تأمین مالی کسب‌وکارهای بزرگ و ابرپروژه‌ها در ایران عمدتا توسط بانک‌ها انجام می‌شود؛ برخلاف بسیاری کشورها که بورس و بازار سرمایه این وظیفه را برعهده دارند... اما این روند در دنیا در حال تغییر است. چند دهه است که در کشورهای توسعه‌یافته «بانکداری داده‌محور» به‌عنوان یک بدیل «بانکداری دارایی‌محور» مطرح شده و اتفاقا تمرکز این نوع بانکداری بر طبقه متوسط جامعه است. مهم‌ترین محصول بانکداری داده‌محور در دنیا کارت‌های اعتباری است... اما در ایران به دلایل مختلف، دولت و نهادهای دیگر قانونی ترجیح می‌دهند وارد این فضا نشوند. بانک مرکزی چنان درگیر مسائل جاری کشور است که فرصتی برای ورود به این حوزه و آینده‌نگری ندارد، اما حاضر هم نیست درها را باز کند و اجازه تأسیس بانک‌های مجازی و نئوبانک‌ها را هم بدهد. احتمالا بانک مرکزی نگران است با توجه به تجربه تلخ مؤسسات مالی غیرمجاز و نیز مشکلاتی که بانک‌های موجود دارند اگر اجازه تأسیس و فعالیت نهادهای جدید را بدهد مشکلی به مشکلاتش اضافه شود.

جمهوری اسلامی
آنچه موجب تأسف شدید است این است که در طول همین سال‌های تخلف، فریاد‌های اعتراض به عملکرد خلاف سازمان خصوصی‌سازی از افراد، گروه‌ها و رسانه‌ها بلند شد ولی گوش شنوایی وجود نداشت و همین بی‌توجهی موجب گستاخی بیشتر خاطیان شد و از رهگذر این بی‌انضباطی زیان‌های فراوانی به بیت‌المال وارد شد. در واگذاری‌های بی‌ضابطه‌ای که سازمان خصوصی‌سازی مرتکب شد، مواردی از قبیل شرکت ماشین‌سازی تبریز، کشت و صنعت مغان، آلومینیوم المهدی و نفت کرمانشاه قیمت‌های دریافت‌شده تا نصف و حتی کمتر از یک‌سوم قیمت واقعی بوده و خریداران با دریافت وام‌های کلان و اقساطی‌کردن پرداخت‌ها و حتی نپرداختن بدهی خود، به روشی متوسل شدند که می‌توان گفت ثروت‌های کلانی را بدون آنکه انجام دهند به چنگ آوردند و جیب ملت را خالی کردند. استمرار این تخلفات در طول سال‌ها نشان‌دهنده فقدان نظارت کافی در مجموعه نظام اجرائی، نظارتی و قضائی کشور است. از همین‌جا است که می‌توان به ریشه‌های پیدایش فساد اقتصادی در کشور پی برد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها