پزشکان و طب دفاعی؟
حميد خواجهپور . كارشناس حوزه سلامت
امسال نیز وجود دو مناسبت سلامتمحور، «روز پزشک» و «روز داروساز»، در هفته اول شهریورماه، مانند سالهای گذشته سببساز برگزاری مراسم و گردهماییهای مختلفی در سراسر کشور بهمنظور بزرگداشت این دو جایگاه والا شده و هرکس در مقام تشکر، بهنحوی سعی در تکریم و تمجید این بزرگواران دارد؛ قشری که نزد تمام جوامع انسانی در طول تاریخ به واسطه نقش حیاتی و پررنگشان در حفظ سلامت و زندگی مردم همواره ارج و قرب بینظیری داشتهاند. به کلام ساده و گویش رایج مردم، حیات و ممات ما بعد از خدا دست دانشآموختگان رشتههای پزشکی و امثالهم است و رابطه بین بیمار و درمانگر خیلی فراتر از یک رابطه ساده اقتصادی و کاری است. در تاریخ چندهزار ساله ایران نیز، چه در گذشتههای دورتر که حکیم بلامنازع زندگی مردم بودند و چه در دوران معاصر که مَحرم خصوصیترین اسرارشان هستند، همواره برخی از آنها در عداد نیکان روزگار و معتمدان اعصار قرار داشتهاند؛ بزرگمردان و زنانی که یا اعتباری جهانی داشتهاند یا در کمال گمنامی مورد وثوق خاص و عام بودهاند. اما به قول معروف، در تمام گروهها، اصناف یا صنایع، هم خوب داریم، هم بد! کافی است در خاطرات خود کمی کاوش کنیم. بدون شک همه ما بهطور مستقیم یا با واسطه درباره نحوه برخورد پزشکان با بیمار یا کیفیت طبابتشان تجربیات متفاوتی داریم که بعضی از آنها مثبت و برخی دیگر منفی هستند و متأسفانه در این حیطه -به دلیل حساسیت بالایی که دارد- کوچکترین خطا میتواند بزرگترین خطا باشد. البته قصد ما در این نوشتار ربط چندانی به بُعد فنی و تخصصی قضیه ندارد بلکه بیشتر میخواهیم به اهمیت بُعد اخلاقی و انسانی آن بپردازیم؛ موضوعی که این روزها در اکثر روابط اجتماعی به خاطر دگردیسی عمیق در نوع و میزان توقعات افراد و ایجاد تغییرات فاحش ناشی از آن در رفتارهای روزمره، دیگر برای یافتنش باید تنها «با چراغ همی گشت گرد شهر»! هنگامی که برای رسیدن به ایدئالهای امروزی، مهمترین و بلکه تنهاترین راه، داشتن درآمد بالاتر و تمکن مالی بیشتر باشد، با قطعیت میتوان گفت که در بستر نامناسب و غیراصولی اقتصاد کنونی، اخلاق جایی نخواهد داشت.
با پیروی از اُسلوبهای مندرآوردی در گروهبندیهای اقتصادی یا اجتماعی و تقلید مد روز از الگوهای ظاهری جامعه به اصطلاح مدرن -که از تمام اجزای آن فقط پوسته نمایشیاش را به ارث بردهایم- خصایل انسانی و ارزشهای اخلاقی بهمرور دچار استحاله خواهند شد و با کمرنگشدن این ارزشهای دیرین، خواهناخواه با رفتارهای اجتماعی جدیدی هم روبهرو خواهیم بود؛ به عبارت بهتر و آنگونه که داریوش شایگان در مقدمه کتاب «افسونزدگی جدید» به این موضوع اشاره کرده است، «بیشتر اعتقادات دیرینه مشروعیت خود را از دست دادهاند و مبدل به غباری پراکنده شدهاند؛ به نحوی که دیگر با دیوارهای استوار اعتقادات گذشته روبهرو نیستیم» و بدیهی است که فقدان این دیوارها در کنار تمنیات روزافزون آدمی، نتیجهای جز نابودی بسیاری از حریمها و حرمتها نخواهد داشت. پزشک در برخورد با بیمار، خود را فعالمایشاء میبیند و داروساز به داروفروش یا مُبلّغ لوازم آرایشی تبدیل میشود و آنجاست که ادای عبارت «سلامت و بهبود بیمار را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم میدارم» هم در سوگندنامه ارزشمند و الزامی بقراط برای بعضی تبدیل به عملی از سر نمایش و اضطرار میشود. در این موارد تجربه نشان داده است که اگر اساس قضیه درست نشود و حس مسئولیت یا وجدان کاری به شکلی درونی وجود نداشته باشد، نقش بازدارندگی قانون نیز به حداقل خود میرسد و تشدید قوانین در این زمینه فقط باعث پدیدارشدن رفتارهای قانونگریز جدید میشود. کما اینکه در سالهای اخیر با پدیده نامأنوس و غیرقابل باور «طب دفاعی» مواجه شدهایم! یعنی انتخاب نحوه درمان نه بر مبنای نوع بیماری یا شدت آن، بلکه برای گریز از شکایت احتمالی بیمار یا در شکلی حادتر، سرباززدن از پذیرش بیمار صعبالعلاج یا ارجاع آن به پزشک دیگر و این یعنی دامنزدن به بیاعتمادی مطلق و متقابل بین بیمار و درمانگر. بنابراین راه چاره را باید در جای دیگری جُست. متأسفانه این دست از یادداشتهای انتقادی، باب طبع هیچ صنف یا خطاکار مشمولی نیست و به همان روال همیشگی سفسطه «اول مرغ بود یا تخممرغ؟» هر مجموعهای وجود خطاکار در حیطه خود را حاصل شرایط اجتماعی نامناسب میداند، نه اینکه وضعیت کنونی را حاصل کارکرد تکتک افراد جامعه از جمله افراد زیرمجموعه خود. البته عملکرد نادرست تعداد محدودی فرصتطلب در هر مجموعه نیز به معنای تعمیم آن به کل جامعه آماری مورد نظر نيست، ولی تا زمانی هم که نپذیریم مشکل وجود دارد، به دنبال راهحل نخواهیم بود. قدرت تابوهای مخرب با چشمپوشی و فرار از بیان آنها، کمتر نمیشود. مضاف بر اینکه در برخی عرصهها انتظارات به صورت منطقی بیشتر و گستردهتر است و هرگز انتظاری که از یک فرد تحصیلکرده و قسمخورده، بهویژه در شرایط سخت و دشوار اقتصادی داریم از دیگران نداریم. درست به خاطر دارم که سالها پیش یکی از بزرگان عرصه فوتبال در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه «چرا فساد در فوتبال ایران نهادینه شده است؟» گفته بود کجا فساد نیست که بخواهیم در فوتبال هم نباشد؟! انگار که تخلف دیگران مجوزی است بر تخلف ما. درحالیکه تنها راه برونرفت از این تودرتوی خطرناک توجه به اصلاح زیرساختهای آموزشی و اخلاقی در تمام بخشها و از همان دوران کودکی است. به هر حال تا آن زمان باید امیدوار بود که افراد فرهیخته و دلسوز که خوشبختانه هنوز هم کم نیستند، در حفظ دیوارهای کهن فرهنگی و انسانی بر پایداری و پایمردی خود ادامه دهند. بله، روز پزشک و روز داروساز مبارک باد، اما فقط و فقط بر عزیزانی که همواره بلندای نیکنامی را بر اوج کامروایی ترجیح دادهاند.
امسال نیز وجود دو مناسبت سلامتمحور، «روز پزشک» و «روز داروساز»، در هفته اول شهریورماه، مانند سالهای گذشته سببساز برگزاری مراسم و گردهماییهای مختلفی در سراسر کشور بهمنظور بزرگداشت این دو جایگاه والا شده و هرکس در مقام تشکر، بهنحوی سعی در تکریم و تمجید این بزرگواران دارد؛ قشری که نزد تمام جوامع انسانی در طول تاریخ به واسطه نقش حیاتی و پررنگشان در حفظ سلامت و زندگی مردم همواره ارج و قرب بینظیری داشتهاند. به کلام ساده و گویش رایج مردم، حیات و ممات ما بعد از خدا دست دانشآموختگان رشتههای پزشکی و امثالهم است و رابطه بین بیمار و درمانگر خیلی فراتر از یک رابطه ساده اقتصادی و کاری است. در تاریخ چندهزار ساله ایران نیز، چه در گذشتههای دورتر که حکیم بلامنازع زندگی مردم بودند و چه در دوران معاصر که مَحرم خصوصیترین اسرارشان هستند، همواره برخی از آنها در عداد نیکان روزگار و معتمدان اعصار قرار داشتهاند؛ بزرگمردان و زنانی که یا اعتباری جهانی داشتهاند یا در کمال گمنامی مورد وثوق خاص و عام بودهاند. اما به قول معروف، در تمام گروهها، اصناف یا صنایع، هم خوب داریم، هم بد! کافی است در خاطرات خود کمی کاوش کنیم. بدون شک همه ما بهطور مستقیم یا با واسطه درباره نحوه برخورد پزشکان با بیمار یا کیفیت طبابتشان تجربیات متفاوتی داریم که بعضی از آنها مثبت و برخی دیگر منفی هستند و متأسفانه در این حیطه -به دلیل حساسیت بالایی که دارد- کوچکترین خطا میتواند بزرگترین خطا باشد. البته قصد ما در این نوشتار ربط چندانی به بُعد فنی و تخصصی قضیه ندارد بلکه بیشتر میخواهیم به اهمیت بُعد اخلاقی و انسانی آن بپردازیم؛ موضوعی که این روزها در اکثر روابط اجتماعی به خاطر دگردیسی عمیق در نوع و میزان توقعات افراد و ایجاد تغییرات فاحش ناشی از آن در رفتارهای روزمره، دیگر برای یافتنش باید تنها «با چراغ همی گشت گرد شهر»! هنگامی که برای رسیدن به ایدئالهای امروزی، مهمترین و بلکه تنهاترین راه، داشتن درآمد بالاتر و تمکن مالی بیشتر باشد، با قطعیت میتوان گفت که در بستر نامناسب و غیراصولی اقتصاد کنونی، اخلاق جایی نخواهد داشت.
با پیروی از اُسلوبهای مندرآوردی در گروهبندیهای اقتصادی یا اجتماعی و تقلید مد روز از الگوهای ظاهری جامعه به اصطلاح مدرن -که از تمام اجزای آن فقط پوسته نمایشیاش را به ارث بردهایم- خصایل انسانی و ارزشهای اخلاقی بهمرور دچار استحاله خواهند شد و با کمرنگشدن این ارزشهای دیرین، خواهناخواه با رفتارهای اجتماعی جدیدی هم روبهرو خواهیم بود؛ به عبارت بهتر و آنگونه که داریوش شایگان در مقدمه کتاب «افسونزدگی جدید» به این موضوع اشاره کرده است، «بیشتر اعتقادات دیرینه مشروعیت خود را از دست دادهاند و مبدل به غباری پراکنده شدهاند؛ به نحوی که دیگر با دیوارهای استوار اعتقادات گذشته روبهرو نیستیم» و بدیهی است که فقدان این دیوارها در کنار تمنیات روزافزون آدمی، نتیجهای جز نابودی بسیاری از حریمها و حرمتها نخواهد داشت. پزشک در برخورد با بیمار، خود را فعالمایشاء میبیند و داروساز به داروفروش یا مُبلّغ لوازم آرایشی تبدیل میشود و آنجاست که ادای عبارت «سلامت و بهبود بیمار را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم میدارم» هم در سوگندنامه ارزشمند و الزامی بقراط برای بعضی تبدیل به عملی از سر نمایش و اضطرار میشود. در این موارد تجربه نشان داده است که اگر اساس قضیه درست نشود و حس مسئولیت یا وجدان کاری به شکلی درونی وجود نداشته باشد، نقش بازدارندگی قانون نیز به حداقل خود میرسد و تشدید قوانین در این زمینه فقط باعث پدیدارشدن رفتارهای قانونگریز جدید میشود. کما اینکه در سالهای اخیر با پدیده نامأنوس و غیرقابل باور «طب دفاعی» مواجه شدهایم! یعنی انتخاب نحوه درمان نه بر مبنای نوع بیماری یا شدت آن، بلکه برای گریز از شکایت احتمالی بیمار یا در شکلی حادتر، سرباززدن از پذیرش بیمار صعبالعلاج یا ارجاع آن به پزشک دیگر و این یعنی دامنزدن به بیاعتمادی مطلق و متقابل بین بیمار و درمانگر. بنابراین راه چاره را باید در جای دیگری جُست. متأسفانه این دست از یادداشتهای انتقادی، باب طبع هیچ صنف یا خطاکار مشمولی نیست و به همان روال همیشگی سفسطه «اول مرغ بود یا تخممرغ؟» هر مجموعهای وجود خطاکار در حیطه خود را حاصل شرایط اجتماعی نامناسب میداند، نه اینکه وضعیت کنونی را حاصل کارکرد تکتک افراد جامعه از جمله افراد زیرمجموعه خود. البته عملکرد نادرست تعداد محدودی فرصتطلب در هر مجموعه نیز به معنای تعمیم آن به کل جامعه آماری مورد نظر نيست، ولی تا زمانی هم که نپذیریم مشکل وجود دارد، به دنبال راهحل نخواهیم بود. قدرت تابوهای مخرب با چشمپوشی و فرار از بیان آنها، کمتر نمیشود. مضاف بر اینکه در برخی عرصهها انتظارات به صورت منطقی بیشتر و گستردهتر است و هرگز انتظاری که از یک فرد تحصیلکرده و قسمخورده، بهویژه در شرایط سخت و دشوار اقتصادی داریم از دیگران نداریم. درست به خاطر دارم که سالها پیش یکی از بزرگان عرصه فوتبال در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه «چرا فساد در فوتبال ایران نهادینه شده است؟» گفته بود کجا فساد نیست که بخواهیم در فوتبال هم نباشد؟! انگار که تخلف دیگران مجوزی است بر تخلف ما. درحالیکه تنها راه برونرفت از این تودرتوی خطرناک توجه به اصلاح زیرساختهای آموزشی و اخلاقی در تمام بخشها و از همان دوران کودکی است. به هر حال تا آن زمان باید امیدوار بود که افراد فرهیخته و دلسوز که خوشبختانه هنوز هم کم نیستند، در حفظ دیوارهای کهن فرهنگی و انسانی بر پایداری و پایمردی خود ادامه دهند. بله، روز پزشک و روز داروساز مبارک باد، اما فقط و فقط بر عزیزانی که همواره بلندای نیکنامی را بر اوج کامروایی ترجیح دادهاند.