كنش اجتماعی پزشكان
بابک زمانی- رئیس انجمن سکته مغزی
درخواست عمومی انجمنهای پزشكی برای همكارینکردن پزشكان با صداوسیما و توفیق نسبی در انجام آن را میتوان نوعی اعتصاب به معنای مدرن آن تفسیر كرد. اما چرا اعتصاب و چرا مدرن؟ چون یك درخواست و فعالیتی اجتماعی برای دستکشیدن از کاری است، میتواند اعتصاب باشد و چون فقط در یكی از كارهای تخصصی پزشكان صورت میگیرد و بدون ایجاد خسارت، چرخههایی بهشدت معیوب را اصلاح میکند، مدرن است.
حق اعتصاب نیروی كار نهتنها تضمینکننده واقعیبودن نرخ كالا و خدمات در سیستم اقتصادیای است كه بیتردید همچنان سرمایهداری است، بلكه از شأن و جایگاه عناصر مختلف اجتماعی هم حفاظت میکند. شأن و جایگاه پزشكان بهعنوان مهمترین عناصر سیستم سلامت نه به منافع پزشكان بلکه به مصالح و منافع کلیتر ملی مربوط میشود. اطلاع از نقطهجوش یا خط قرمزی كه دستمزد از هزینه بقای نیروی كار عقب میافتد، یا اطلاع از رفتاری كه كلیت آن فعالیت اجتماعی را درخطر میافکند، اطلاعاتی اساسی برای هر فرد یا هر سازمان برنامهریز است.
اعتصاب پزشكان در همهجای دنیا تحت هیچ شرایطی نمیتواند مطلق و در تمام زمینهها باشد. این موضوع در شرایط فرهنگی ما و رواج نظریات عامیانه خصمانه درباره پزشكان در عمل پیچیدگی و ظرافت فراوان و اهمیت ویژهای
پیدا میکند.
هیچگاه از یاد نباید برد كه مخاطب هیچ اعتصابی مسئولان تصمیمگیر نیستند بلكه تودههای ناظری هستند كه قرار است با تغییر در برداشت جمعیشان و تولید یك نظریه عمومی، بر تصمیمگیریها تأثیر بگذارند. هیچکس بیش از مسئولان اجرائی از واقعیات اطلاع ندارد، اما آنها هم در چنبرهای از مشكلات و نظرات مسئولان بالادست خود قرار گرفتهاند یا شاید بهتر باشد بگوییم گیر افتادهاند. بنابراین نكته اصلی صرف اطلاعرسانی به ایشان نیست بلكه ایجاد شرایطی است كه بر چارچوب تصمیمات ایشان تأثیر بگذارد. آنها حتی ممكن است بتوانند از اعتصاب مدنی با مختصات گفتهشده در حل مشكلات و در جریان چانهزنیهایشان با ارگانهای دیگر و با مسئولان بالادست از آن
استفاده كنند.
بنابراین شرایط اعتصاب، اینكه تنها در چه کاری رعایت میشود و اینكه انجام این اعتصاب به كیفیت سلامت و بیماران آسیبی نمیرساند و برعكس باعث بهبود كیفیت مراقبت از آنان خواهد شد باید بارها و بارها برای عموم و از طریق رسانههای مختلف توضیح داده شود.
تحریم صداوسیما شاید از این زاویه بهترین نقطه برای تمرین كار حساسی باشد كه جامعه پزشكی در آن تجربه اجتماعی درستی ندارد. اولا كارنامه مثبت سیمای ملی ما در برابر فعالیتهای منفی آن خیلی سنگین نیست؛ با اطلاعرسانی بیبرنامه و بدون سیاست مشخص باعث ایجاد نوعی پانیك اجتماعی شده به نام طب سنتی و امثال آن همپای اطلاعات مفید، خرافات به خورد مردم داده (برای مثال صداوسیما با پخش تبلیغات درباره زالو و مزارع كشت زالو بخش مهمی از نتایج اطلاعرسانی مراجع رسمی در درمان صحیح سكته مغزی را به خورد این جانور بدشكل داد) و در رفتاری کاملا غیراخلاقی و غیرقانونی با دریافت وجه، رسانه ملی را به رسانه تبلیغاتی برخی پزشكان تبدیل کرد و... . ثانیا در سایر مسائل غیرپزشکی هم رسانه ملی همین رفتار را پیشه كرده است. ثالثا درحالحاضر جامعه پزشكی برای اطلاعرسانی مناسب خود كمبود رسانه ندارد! بنابراین عدم شركت همگانی پزشكان در رسانه ملی در مجموع به نفع سلامت عمومی است و حتی ممكن است نتیجهاش مشاركت بیشتر جوامع پزشكی در سیاستگذاری برای اطلاعرسانی عمومی در یك برنامه و اهداف مشخص باشد كه الگویی برای سایر زمینههای غیرپزشکی خواهد بود.
مهمترین عامل برای جلوگیری از اعتصاب درواقع وجود قانون اعتصاب است. سیستم و مسئولان بالادست وقتی بدانند حق اعتصاب وجود دارد، سعی میکنند كار بهجایی كه اعتصاب را اجتنابناپذیر میکند، نكشد. مسئولان انجمنهای پزشكی هم به آن درایت و مسئولیتپذیری رسیدهاند كه تهدید اعتصاب را به این آسانی خرج نكنند و آن را بهعنوان تیر آخر همیشه در تركش نگه دارند. (درواقع اعتصاب پزشكان شبیه اجازه لغو پرواز ازسوی خلبان است).
بنابراین تحریم صداوسیما در نوع خود اعتصابی است كه هیچگونه صدمات اجتماعی ندارد و جلب حمایت مردم نسبت به آن آسان است. توفیق در انجام آن را باید بهمثابه اولین قدمها در خودآگاهی عملی اجتماعی و فراتررفتن از بیانیه پنداشت. جوامع پزشكی حضور در یك كنش اجتماعی را از طریق آن تجربه میکنند و فرامیگیرند. بیتردید جمعیتی كه چنین كنش فعالانهای را به منصه ظهور برساند، فقط با همین هیبت میتواند بر روند بسیاری از امور مربوط به سلامت در آینده تأثیرگذار باشد.
اعتصابخواندن تحریم صداوسیما یك خاصیت دیگر هم دارد و آن اینكه تابوی تنیدهشده پیرامون اعتصاب پزشكان را میدرد و آشکار میکند كه مقصود از آن چیست و چرا در دنیای مدرن قانون اعتصاب پزشكان از ضروریات
سلامت است.
درخواست عمومی انجمنهای پزشكی برای همكارینکردن پزشكان با صداوسیما و توفیق نسبی در انجام آن را میتوان نوعی اعتصاب به معنای مدرن آن تفسیر كرد. اما چرا اعتصاب و چرا مدرن؟ چون یك درخواست و فعالیتی اجتماعی برای دستکشیدن از کاری است، میتواند اعتصاب باشد و چون فقط در یكی از كارهای تخصصی پزشكان صورت میگیرد و بدون ایجاد خسارت، چرخههایی بهشدت معیوب را اصلاح میکند، مدرن است.
حق اعتصاب نیروی كار نهتنها تضمینکننده واقعیبودن نرخ كالا و خدمات در سیستم اقتصادیای است كه بیتردید همچنان سرمایهداری است، بلكه از شأن و جایگاه عناصر مختلف اجتماعی هم حفاظت میکند. شأن و جایگاه پزشكان بهعنوان مهمترین عناصر سیستم سلامت نه به منافع پزشكان بلکه به مصالح و منافع کلیتر ملی مربوط میشود. اطلاع از نقطهجوش یا خط قرمزی كه دستمزد از هزینه بقای نیروی كار عقب میافتد، یا اطلاع از رفتاری كه كلیت آن فعالیت اجتماعی را درخطر میافکند، اطلاعاتی اساسی برای هر فرد یا هر سازمان برنامهریز است.
اعتصاب پزشكان در همهجای دنیا تحت هیچ شرایطی نمیتواند مطلق و در تمام زمینهها باشد. این موضوع در شرایط فرهنگی ما و رواج نظریات عامیانه خصمانه درباره پزشكان در عمل پیچیدگی و ظرافت فراوان و اهمیت ویژهای
پیدا میکند.
هیچگاه از یاد نباید برد كه مخاطب هیچ اعتصابی مسئولان تصمیمگیر نیستند بلكه تودههای ناظری هستند كه قرار است با تغییر در برداشت جمعیشان و تولید یك نظریه عمومی، بر تصمیمگیریها تأثیر بگذارند. هیچکس بیش از مسئولان اجرائی از واقعیات اطلاع ندارد، اما آنها هم در چنبرهای از مشكلات و نظرات مسئولان بالادست خود قرار گرفتهاند یا شاید بهتر باشد بگوییم گیر افتادهاند. بنابراین نكته اصلی صرف اطلاعرسانی به ایشان نیست بلكه ایجاد شرایطی است كه بر چارچوب تصمیمات ایشان تأثیر بگذارد. آنها حتی ممكن است بتوانند از اعتصاب مدنی با مختصات گفتهشده در حل مشكلات و در جریان چانهزنیهایشان با ارگانهای دیگر و با مسئولان بالادست از آن
استفاده كنند.
بنابراین شرایط اعتصاب، اینكه تنها در چه کاری رعایت میشود و اینكه انجام این اعتصاب به كیفیت سلامت و بیماران آسیبی نمیرساند و برعكس باعث بهبود كیفیت مراقبت از آنان خواهد شد باید بارها و بارها برای عموم و از طریق رسانههای مختلف توضیح داده شود.
تحریم صداوسیما شاید از این زاویه بهترین نقطه برای تمرین كار حساسی باشد كه جامعه پزشكی در آن تجربه اجتماعی درستی ندارد. اولا كارنامه مثبت سیمای ملی ما در برابر فعالیتهای منفی آن خیلی سنگین نیست؛ با اطلاعرسانی بیبرنامه و بدون سیاست مشخص باعث ایجاد نوعی پانیك اجتماعی شده به نام طب سنتی و امثال آن همپای اطلاعات مفید، خرافات به خورد مردم داده (برای مثال صداوسیما با پخش تبلیغات درباره زالو و مزارع كشت زالو بخش مهمی از نتایج اطلاعرسانی مراجع رسمی در درمان صحیح سكته مغزی را به خورد این جانور بدشكل داد) و در رفتاری کاملا غیراخلاقی و غیرقانونی با دریافت وجه، رسانه ملی را به رسانه تبلیغاتی برخی پزشكان تبدیل کرد و... . ثانیا در سایر مسائل غیرپزشکی هم رسانه ملی همین رفتار را پیشه كرده است. ثالثا درحالحاضر جامعه پزشكی برای اطلاعرسانی مناسب خود كمبود رسانه ندارد! بنابراین عدم شركت همگانی پزشكان در رسانه ملی در مجموع به نفع سلامت عمومی است و حتی ممكن است نتیجهاش مشاركت بیشتر جوامع پزشكی در سیاستگذاری برای اطلاعرسانی عمومی در یك برنامه و اهداف مشخص باشد كه الگویی برای سایر زمینههای غیرپزشکی خواهد بود.
مهمترین عامل برای جلوگیری از اعتصاب درواقع وجود قانون اعتصاب است. سیستم و مسئولان بالادست وقتی بدانند حق اعتصاب وجود دارد، سعی میکنند كار بهجایی كه اعتصاب را اجتنابناپذیر میکند، نكشد. مسئولان انجمنهای پزشكی هم به آن درایت و مسئولیتپذیری رسیدهاند كه تهدید اعتصاب را به این آسانی خرج نكنند و آن را بهعنوان تیر آخر همیشه در تركش نگه دارند. (درواقع اعتصاب پزشكان شبیه اجازه لغو پرواز ازسوی خلبان است).
بنابراین تحریم صداوسیما در نوع خود اعتصابی است كه هیچگونه صدمات اجتماعی ندارد و جلب حمایت مردم نسبت به آن آسان است. توفیق در انجام آن را باید بهمثابه اولین قدمها در خودآگاهی عملی اجتماعی و فراتررفتن از بیانیه پنداشت. جوامع پزشكی حضور در یك كنش اجتماعی را از طریق آن تجربه میکنند و فرامیگیرند. بیتردید جمعیتی كه چنین كنش فعالانهای را به منصه ظهور برساند، فقط با همین هیبت میتواند بر روند بسیاری از امور مربوط به سلامت در آینده تأثیرگذار باشد.
اعتصابخواندن تحریم صداوسیما یك خاصیت دیگر هم دارد و آن اینكه تابوی تنیدهشده پیرامون اعتصاب پزشكان را میدرد و آشکار میکند كه مقصود از آن چیست و چرا در دنیای مدرن قانون اعتصاب پزشكان از ضروریات
سلامت است.