تتلو، سحر تبر و بیهویتی
اماناله قراییمقدم- جامعهشناس
وقتی اکثریت جامعه، یعنی جوانان، به اصطلاح دچار شناخت حسی میشوند، میتوان انتظار داشت در آن افرادی همچون تتلو به هواداران میلیونی برسند و سحر تبر خود را بتواند به نسل جوانش بقبولاند.
ما در زمینه شناخت در جامعهشناسی دو گونه کلی داریم: یکی حسی است و افراد تحت تأثیر احساسات و عواطف و چیزهایی که میبینند و میشنوند، قرار میگیرند. دومی هم شناخت ادراکی است و آنها از آنچه میبینند و میشنوند، به برداشت و تحلیل و تفکری میرسند و همواره به دنبال دلیل میگردند و میپرسند چرا اینطور شد؟ افراد حسی بیشتر ظاهربین هستند و افراد ادراکی به باطن توجه نشان میدهند و شناختشان از شناخت حسی بهتر است. هنرمندان اغلب شناخت حسی دارند و البته در برخی از موارد اینها هم مثل ونگوگ و براگل درک عمیقی از دیدههایشان دارند. بنابراین هنرمندان از هر دو وجه بهره میبرند. الان هم بیشتر مسائل چه در خانواده، چه در مدرسه و چه در دانشگاه عینا مثل ماشین تولید میشود و همه نیز طوطیوار به دنبال تقلید از این مباحث هستند؛ بهویژه هر چه سن پایینتر باشد این برخوردها حسیتر است و هر چه سن بالاتر میرود، آدمها بیشتر با شناخت ادراکی با مسائلشان برخورد میکنند. بنابراین جوانان کمتر شک میکنند و در فضاهای مجازی وقتی آدمی مثل تتلو را میبینند که مورد توجه میلیونی واقع شده است، بیآنکه فکر کرده باشند، تصور میکنند روش تتلو و تتلوها
درست است و چشمبسته پیرو آنان میشوند. این دلیلش میتواند ناکارآمدی آموزش و پرورش باشد که نمیتواند نسل جوان را نسبت به این دیدهها پرسشگر و با تردید بار بیاورد که با دیدن هر چیزی آنقدر کنجکاوی کنند که بتوانند به حقیقت آن پی ببرند. همچنین نسل جوان تحت تأثیر تبلیغات و فضای رسانهای هستند که اغلب از این آدمها الگو میسازند و جوانان هر چه را گفته میشود، میپذیرند. ماکس وبر، جامعهشناس، بر این باور است در جامعه هر چه بیشتر سنتها حاکم باشد، جای سؤال وجود ندارد چون مردم عادت کردهاند هر چه پیرها و سالمندان گفته باشند، همان درست است و در آن به دنبال چون و چرایی نمیگردند. حالا در غیاب این بزرگان در فضاهای مجازی این افراد بزرگ جلوه و همچنان نسل تازه با همان شیوه برخورد میکنند که اینها هر چه بگویند درست است. وبر همچنین معتقد است جامعه مشروع عقلانی است و سؤال میکند. همه پستهای اجتماعی بر اساس شایستگی و عقل و منطق شکل میگیرد. اما امروز در جامعه برخي جوانها به سبک و سیاق تتلو در میآیند و مثل او لباس میپوشند و آرایش مو میکنند.
سحر تبر: متأسفانه آموزش و پرورش یا ما معلمها کوتاهی کردهایم و مسئولانه رفتار نکردهایم و این دخترخانم خواسته خودش را شبیه آن هنرپیشه هالیوودی (آنجلینا جولی) دربیاورد. او به نوعی به جامعهاش اعتراض میکند و دلیلش برخی از محدودیتهاي زنان است. سحر تبر و تتلو با نوعی کمبودهای عاطفی و اجتماعی همراه هستند و اینها با این کارها دارند به مردم التماس میکنند ما را ببینید. آنها تقاضای دیدن دارند و التماس ميكنند و فرياد ميزنند بگویند ما هم هستیم و به گونهای میخواهند بر تحقیرها و سرزنشهای آدمهای جامعه و در برابر کمبودهایشان بر جنس مخالف اینگونه غلبه کنند. من معتقدم با برخوردهاي اين چنيني با امثال سحر تبر دردی از جامعه حل نخواهد شد و به گونهای این فرد هم معروف خواهد شد و دختران ناآگاه را تحت تأثیر قرار میدهد.
بیهویتی: الان برخي افراد جامعه دچار بیهویتی شدهاند و در تهران و شهرهای بزرگ این بیهویتی مشهودتر است. افراد خودگرا و خودخواه شدهاند. اینها با این پوشش و آرایش و حالت غیرعادی به دنبال این هستند که بگویند ما هم هستیم و هر چه متفاوتتر و عجیبتر انگار زودتر مطرح میشوند. در اینجا شیءسروری شکل گرفته است و همه دارند خود را به ازای اشیای قیمتی خود مطرح میکنند. میخواهند با خرید ماشینهای گران، لباسها و جواهرات ذیقیمت به دیگران بگویند ما برتریم. این افراد به صورت روبات درآمدهاند. اینکه دچار تجملگرایی شدهاند و دارند همه چیز را به شکل لاکچری عرضه میکنند و از النگوها، پورشهها و زرق و برق خانهها مایه میگذارند تا بزرگبودنشان را نشان دهند. اینها اکثرا تازه به دوران رسیدههایی هستند که اینطوری خودشان را مطرح میکنند. چندی پیش دختری با پورشه زد جوانی را زیر گرفت و کشت و بعد گفت: دیهاش را میدهم!
در جامعهشناسی همچنین یک اصطلاحی به نام تلقین وجه است که در آن افراد به همدیگر وجه و اعتبار میبخشند. همچنین خود افراد در رشتهای سرآمد و سرشناس هستند که به دلیل تلقین وجه سر از جاهایی درمیآورند که ممكن است هیچ شناختی از آن نداشته باشند. مثلا جوانی ورزشکار قهرمان ملی است اما بیآنكه سیاستمدار باشد و سر از امور اجتماعی دربیاورد، به شورای شهر و مجلس و مانند اینها میرود. در حالت تلقین، مردم ناآگاه از آدمهای دیگر پیروی میکنند و این نقطه مقابل تقلید است که در آن همه آگاهانه از دیگری پیروی خواهند کرد.
وقتی اکثریت جامعه، یعنی جوانان، به اصطلاح دچار شناخت حسی میشوند، میتوان انتظار داشت در آن افرادی همچون تتلو به هواداران میلیونی برسند و سحر تبر خود را بتواند به نسل جوانش بقبولاند.
ما در زمینه شناخت در جامعهشناسی دو گونه کلی داریم: یکی حسی است و افراد تحت تأثیر احساسات و عواطف و چیزهایی که میبینند و میشنوند، قرار میگیرند. دومی هم شناخت ادراکی است و آنها از آنچه میبینند و میشنوند، به برداشت و تحلیل و تفکری میرسند و همواره به دنبال دلیل میگردند و میپرسند چرا اینطور شد؟ افراد حسی بیشتر ظاهربین هستند و افراد ادراکی به باطن توجه نشان میدهند و شناختشان از شناخت حسی بهتر است. هنرمندان اغلب شناخت حسی دارند و البته در برخی از موارد اینها هم مثل ونگوگ و براگل درک عمیقی از دیدههایشان دارند. بنابراین هنرمندان از هر دو وجه بهره میبرند. الان هم بیشتر مسائل چه در خانواده، چه در مدرسه و چه در دانشگاه عینا مثل ماشین تولید میشود و همه نیز طوطیوار به دنبال تقلید از این مباحث هستند؛ بهویژه هر چه سن پایینتر باشد این برخوردها حسیتر است و هر چه سن بالاتر میرود، آدمها بیشتر با شناخت ادراکی با مسائلشان برخورد میکنند. بنابراین جوانان کمتر شک میکنند و در فضاهای مجازی وقتی آدمی مثل تتلو را میبینند که مورد توجه میلیونی واقع شده است، بیآنکه فکر کرده باشند، تصور میکنند روش تتلو و تتلوها
درست است و چشمبسته پیرو آنان میشوند. این دلیلش میتواند ناکارآمدی آموزش و پرورش باشد که نمیتواند نسل جوان را نسبت به این دیدهها پرسشگر و با تردید بار بیاورد که با دیدن هر چیزی آنقدر کنجکاوی کنند که بتوانند به حقیقت آن پی ببرند. همچنین نسل جوان تحت تأثیر تبلیغات و فضای رسانهای هستند که اغلب از این آدمها الگو میسازند و جوانان هر چه را گفته میشود، میپذیرند. ماکس وبر، جامعهشناس، بر این باور است در جامعه هر چه بیشتر سنتها حاکم باشد، جای سؤال وجود ندارد چون مردم عادت کردهاند هر چه پیرها و سالمندان گفته باشند، همان درست است و در آن به دنبال چون و چرایی نمیگردند. حالا در غیاب این بزرگان در فضاهای مجازی این افراد بزرگ جلوه و همچنان نسل تازه با همان شیوه برخورد میکنند که اینها هر چه بگویند درست است. وبر همچنین معتقد است جامعه مشروع عقلانی است و سؤال میکند. همه پستهای اجتماعی بر اساس شایستگی و عقل و منطق شکل میگیرد. اما امروز در جامعه برخي جوانها به سبک و سیاق تتلو در میآیند و مثل او لباس میپوشند و آرایش مو میکنند.
سحر تبر: متأسفانه آموزش و پرورش یا ما معلمها کوتاهی کردهایم و مسئولانه رفتار نکردهایم و این دخترخانم خواسته خودش را شبیه آن هنرپیشه هالیوودی (آنجلینا جولی) دربیاورد. او به نوعی به جامعهاش اعتراض میکند و دلیلش برخی از محدودیتهاي زنان است. سحر تبر و تتلو با نوعی کمبودهای عاطفی و اجتماعی همراه هستند و اینها با این کارها دارند به مردم التماس میکنند ما را ببینید. آنها تقاضای دیدن دارند و التماس ميكنند و فرياد ميزنند بگویند ما هم هستیم و به گونهای میخواهند بر تحقیرها و سرزنشهای آدمهای جامعه و در برابر کمبودهایشان بر جنس مخالف اینگونه غلبه کنند. من معتقدم با برخوردهاي اين چنيني با امثال سحر تبر دردی از جامعه حل نخواهد شد و به گونهای این فرد هم معروف خواهد شد و دختران ناآگاه را تحت تأثیر قرار میدهد.
بیهویتی: الان برخي افراد جامعه دچار بیهویتی شدهاند و در تهران و شهرهای بزرگ این بیهویتی مشهودتر است. افراد خودگرا و خودخواه شدهاند. اینها با این پوشش و آرایش و حالت غیرعادی به دنبال این هستند که بگویند ما هم هستیم و هر چه متفاوتتر و عجیبتر انگار زودتر مطرح میشوند. در اینجا شیءسروری شکل گرفته است و همه دارند خود را به ازای اشیای قیمتی خود مطرح میکنند. میخواهند با خرید ماشینهای گران، لباسها و جواهرات ذیقیمت به دیگران بگویند ما برتریم. این افراد به صورت روبات درآمدهاند. اینکه دچار تجملگرایی شدهاند و دارند همه چیز را به شکل لاکچری عرضه میکنند و از النگوها، پورشهها و زرق و برق خانهها مایه میگذارند تا بزرگبودنشان را نشان دهند. اینها اکثرا تازه به دوران رسیدههایی هستند که اینطوری خودشان را مطرح میکنند. چندی پیش دختری با پورشه زد جوانی را زیر گرفت و کشت و بعد گفت: دیهاش را میدهم!
در جامعهشناسی همچنین یک اصطلاحی به نام تلقین وجه است که در آن افراد به همدیگر وجه و اعتبار میبخشند. همچنین خود افراد در رشتهای سرآمد و سرشناس هستند که به دلیل تلقین وجه سر از جاهایی درمیآورند که ممكن است هیچ شناختی از آن نداشته باشند. مثلا جوانی ورزشکار قهرمان ملی است اما بیآنكه سیاستمدار باشد و سر از امور اجتماعی دربیاورد، به شورای شهر و مجلس و مانند اینها میرود. در حالت تلقین، مردم ناآگاه از آدمهای دیگر پیروی میکنند و این نقطه مقابل تقلید است که در آن همه آگاهانه از دیگری پیروی خواهند کرد.