علیه توتالیتاریسم
««شهربندان»» و ««عادلها»»، دو نمایشنامه مطرح آلبرکامو، پیش از این هریک جداگانه با ترجمه محمدعلی سپانلو منتشر شده بودند، اما این روزها انتشارات نگاه این هردو نمایشنامه را در یک کتاب منتشر کرده است. «شهربندان»، نمایشنامهای است در سه پرده و «عادلها» چنانکه در مقدمه سپانلو بر ترجمه فارسی آن آمده به روشنی بیانگر «منش اجتماعی و اخلاقی» کامو است و بیانگر ضدیت او با «توتالیتاریسم» و هرآنچه پایمالکننده حقوق انسانی است. وقایع نمایشنامه در کشور اسپانیا رخ میدهد. سپانلو در بخشی از مقدمهاش بر ترجمه فارسی این نمایشنامه مینویسد: «در این جا کامو- متاثر از اروپای بعد از جنگ- اندیشه سیاسی خود را نسبت به نظامهای گوناگون که هرکدام بخشی از ارزشها و حقوق انسان را زیرپا میگذارند، بیان میدارد. نمایشنامهای مینویسد و در آن سیاست عقیم و بیانصاف بلوکبندیهای «شرق و غرب» را در جامعه واحدی -بهمثابه کل راهبرد سیاسی آنان، در تمام جوامع معاصر- به تماشا میگذارد. و در عین حال با تمهید هنرمندانهای خود را نیز از باتلاق سیاسی بالاتر قرار میدهد.» سپانلو در جایی دیگر از مقدمه ترجمه فارسی توضیح میدهد که این نمایشنامه هرچند «از
طرف دستهبندیهای شرق و بخشهای فاشیسمگرای دستهبندی غرب مطرود افتاد، ولی در غرب لیبرال نیز با آن برخورد ملامتباری انجام گرفت. از جمله گابریل مارسل، فیلسوف مسیحی اگزیستانسیالیست، بر کامو خرده گرفت که چرا رویدادهای این نمایش در اسپانیا اتفاق افتاده و مثلا چرا در اروپای شرقی نیست.» ترجمه سپانلو از «شهربندان»، نخستینبار سالها پیش با عنوان «در محاصره» منتشر شده بود که سپانلو بعدها آن ترجمه را بازبینی کرد و نام آن را هم به «شهربندان» تغییر داد. «عادلها» دیگر نمایشنامه کامو به ترجمه محمدعلی سپانلو است که در کنار ««شهربندان»»، در یک کتاب به چاپ رسیده است. «عادلها» نمایشنامهای است در پنج پرده و باز هم بیانگر اصلیترین دغدغههای بشری نویسندهاش. کامو در پیشگفتار خود بر متن فرانسوی این اثر که در آغاز ترجمه فارسی نیز آمده، درباره نمایشنامه ««عادلها»» مینویسد: «در ماه فوریه سال 1905 در شهر مسکو، یک گروه تروریست، وابسته به حزب سوسیالیست انقلابی، سوءقصدی با بمب به جان گراندوک سرژ (سرگئی)، عموی تزار روسیه انجام داد. مقدمات و پیآیندهای شگرف این سوءقصد موضوع نمایشنامه ««عادلها»» شده است. شاید برخی از رخدادهای
این نمایشنامه ناواقعی به نظر رسد، اما حقیقتی است متعلق به تاریخ. این نکته چنانکه دیده خواهد شد، باعث نمیشود که ««عادلها»» را نمایشنامهای تاریخی بدانیم. گرچه تمامی نقشبازان بهدرستی وجود داشتهاند و همانطور که من نوشتهام، عمل کردهاند. کوشش من تنها بر این بوده که آنچه را واقعیت داشته است، واقعینما، بازسازم.»
««شهربندان»» و ««عادلها»»، دو نمایشنامه مطرح آلبرکامو، پیش از این هریک جداگانه با ترجمه محمدعلی سپانلو منتشر شده بودند، اما این روزها انتشارات نگاه این هردو نمایشنامه را در یک کتاب منتشر کرده است. «شهربندان»، نمایشنامهای است در سه پرده و «عادلها» چنانکه در مقدمه سپانلو بر ترجمه فارسی آن آمده به روشنی بیانگر «منش اجتماعی و اخلاقی» کامو است و بیانگر ضدیت او با «توتالیتاریسم» و هرآنچه پایمالکننده حقوق انسانی است. وقایع نمایشنامه در کشور اسپانیا رخ میدهد. سپانلو در بخشی از مقدمهاش بر ترجمه فارسی این نمایشنامه مینویسد: «در این جا کامو- متاثر از اروپای بعد از جنگ- اندیشه سیاسی خود را نسبت به نظامهای گوناگون که هرکدام بخشی از ارزشها و حقوق انسان را زیرپا میگذارند، بیان میدارد. نمایشنامهای مینویسد و در آن سیاست عقیم و بیانصاف بلوکبندیهای «شرق و غرب» را در جامعه واحدی -بهمثابه کل راهبرد سیاسی آنان، در تمام جوامع معاصر- به تماشا میگذارد. و در عین حال با تمهید هنرمندانهای خود را نیز از باتلاق سیاسی بالاتر قرار میدهد.» سپانلو در جایی دیگر از مقدمه ترجمه فارسی توضیح میدهد که این نمایشنامه هرچند «از
طرف دستهبندیهای شرق و بخشهای فاشیسمگرای دستهبندی غرب مطرود افتاد، ولی در غرب لیبرال نیز با آن برخورد ملامتباری انجام گرفت. از جمله گابریل مارسل، فیلسوف مسیحی اگزیستانسیالیست، بر کامو خرده گرفت که چرا رویدادهای این نمایش در اسپانیا اتفاق افتاده و مثلا چرا در اروپای شرقی نیست.» ترجمه سپانلو از «شهربندان»، نخستینبار سالها پیش با عنوان «در محاصره» منتشر شده بود که سپانلو بعدها آن ترجمه را بازبینی کرد و نام آن را هم به «شهربندان» تغییر داد. «عادلها» دیگر نمایشنامه کامو به ترجمه محمدعلی سپانلو است که در کنار ««شهربندان»»، در یک کتاب به چاپ رسیده است. «عادلها» نمایشنامهای است در پنج پرده و باز هم بیانگر اصلیترین دغدغههای بشری نویسندهاش. کامو در پیشگفتار خود بر متن فرانسوی این اثر که در آغاز ترجمه فارسی نیز آمده، درباره نمایشنامه ««عادلها»» مینویسد: «در ماه فوریه سال 1905 در شهر مسکو، یک گروه تروریست، وابسته به حزب سوسیالیست انقلابی، سوءقصدی با بمب به جان گراندوک سرژ (سرگئی)، عموی تزار روسیه انجام داد. مقدمات و پیآیندهای شگرف این سوءقصد موضوع نمایشنامه ««عادلها»» شده است. شاید برخی از رخدادهای
این نمایشنامه ناواقعی به نظر رسد، اما حقیقتی است متعلق به تاریخ. این نکته چنانکه دیده خواهد شد، باعث نمیشود که ««عادلها»» را نمایشنامهای تاریخی بدانیم. گرچه تمامی نقشبازان بهدرستی وجود داشتهاند و همانطور که من نوشتهام، عمل کردهاند. کوشش من تنها بر این بوده که آنچه را واقعیت داشته است، واقعینما، بازسازم.»