لوکاچ: فرهنگ و نقد ادبی
بهتازگی ویراست تازهای از کتاب «نویسنده، نقد و فرهنگ» لوکاچ با ترجمه اکبر معصومبیگی منتشر شده. چاپ قبلی کتاب، شش مقاله و یک نامه از لوکاچ را در بر میگرفت و در ویراست تازه، چهار مقاله دیگر از لوکاچ به کتاب اضافه شده است. لوکاچ که از سالها پیش در ایران شناخته شده، جایگاهی مهم در فلسفه و نظریه ادبی قرن بیستم دارد و بر بسیاری از مکتبها و نظریهپردازان بعد از خود تأثیر گذاشته است. کتاب «نویسنده، نقد و فرهنگ»، برخی از مهمترین مقالات لوکاچ را در زمینههای نقد ادبی، نظریه ادبیات، زیباییشناسی و فرهنگ دربرگرفته. لوکاچ در این مقالات، به آثار نویسندگانی مثل گوته، زولا، تالستوی، تورگنیف، توماس مان، فلوبر، شکسپیر و دیگران پرداخته. معصومبیگی در مقدمه کوتاه و مفیدش، با تقسیمبندی دورههای فکری لوکاچ به شناخت بهتر این مقالات کمک کرده است. به اعتقاد مترجم، سه مرحله متمایز را میتوان در آثار لوکاچ درنظر گرفت که از مراحل دیگر شاخصترند. او مرحله نخست را، دورهای دانسته که «لوکاچ به تأثیر محیط فکری امپراتوری اتریش-هنگری در حلقه هنرمندان و فیلسوفان گروه هشت سخت تحت تأثیر سنت سترگ ایدئالیسم آلمانی است و با بزرگانی چون گئورگ زیمل، ماکس وبر و ارنست بلوخ محشور است و در محفل یکشنبه با مشاهیری چون بلاباش، فردریک آنتال، کارل مانهایم، بلافوگراسی، آرنولد هاورز، کارل پولانی و... همسخن و همنشین است». مقدمه در ادامه این آثار را به این مرحله از تفکر لوکاچ مربوط میداند: «تاریخ تکامل درام مدرن»، «روح و فرم»، «فرهنگ زیباییشناسی»، «فلسفهی هایدلبرگی هنر» و بهویژه «نظریه رمان» که تحتتأثیر کانت و سپس هگل و کیرکهگور نوشته میشود. بعد از این مرحله، لوکاچ در سالهای پایانی جنگ جهانی اول به مارکسیسم روی میآورد و در 1919 به حزب کمونیست میپیوندد. در این سالهاست که او «تاریخ و آگاهی طبقاتی» را مینویسد. منتقدان لوکاچ در این دوره او را «پرفسور» و «ایدئالیست» میخوانند اما لوکاچ در حزب باقی میماند: «در مرحله نخست تأکید لوکاچ بر عنصر ذهنی، دوری از عینتباوری خشک، علمگرایی پوزیتیویستی و ماتریالیسم مکانیکی اکثریت نظریهپردازان سوسیالدموکرات (بینالملل دوم) و کمونیست (بینالملل سوم) است. این دوره از 1919 تا 1929 به درازا میکشد.» حاصل دوره سوم از کار لوکاچ، «معنای رئالیسم معاصر» و «خلع عقل» است که اولی مجموعهای در نقد توماس مان، کافکا، بکت و مدرنیسم در ادبیات است و دومی حملهای بیمهابا به تأثیر مخرب نیچه بر عالم سیاست و تفکر در یکصد سال اخیر. معصومبیگی عمده مقالات حاضر را به دروه نخست و دوره میانی آثار لوکاچ مربوط دانسته. عناوین مقالههایی که در ویراست تازه این کتاب عبارتند از: روایت یا توصیف، قیافهشناسی فکری در شخصیتپردازی، نویسنده و منتقد، داستایفسکی، توماس مان: در جستوجوی انسان بورژوا، نامهای درباره شکسپیر، فرهنگ کهن و فرهنگ نو، مینا فون بارنهلم یا بخت سرباز لسینگ، هنر و حقیقت عینی، مسئولیت روشنفکران و زیباییشناسی از نگاه مارکس و انگلس. چهار مقاله آخر، گفتارهاییاند که در چاپ تازه کتاب به آن اضافه شدهاند.
بهتازگی ویراست تازهای از کتاب «نویسنده، نقد و فرهنگ» لوکاچ با ترجمه اکبر معصومبیگی منتشر شده. چاپ قبلی کتاب، شش مقاله و یک نامه از لوکاچ را در بر میگرفت و در ویراست تازه، چهار مقاله دیگر از لوکاچ به کتاب اضافه شده است. لوکاچ که از سالها پیش در ایران شناخته شده، جایگاهی مهم در فلسفه و نظریه ادبی قرن بیستم دارد و بر بسیاری از مکتبها و نظریهپردازان بعد از خود تأثیر گذاشته است. کتاب «نویسنده، نقد و فرهنگ»، برخی از مهمترین مقالات لوکاچ را در زمینههای نقد ادبی، نظریه ادبیات، زیباییشناسی و فرهنگ دربرگرفته. لوکاچ در این مقالات، به آثار نویسندگانی مثل گوته، زولا، تالستوی، تورگنیف، توماس مان، فلوبر، شکسپیر و دیگران پرداخته. معصومبیگی در مقدمه کوتاه و مفیدش، با تقسیمبندی دورههای فکری لوکاچ به شناخت بهتر این مقالات کمک کرده است. به اعتقاد مترجم، سه مرحله متمایز را میتوان در آثار لوکاچ درنظر گرفت که از مراحل دیگر شاخصترند. او مرحله نخست را، دورهای دانسته که «لوکاچ به تأثیر محیط فکری امپراتوری اتریش-هنگری در حلقه هنرمندان و فیلسوفان گروه هشت سخت تحت تأثیر سنت سترگ ایدئالیسم آلمانی است و با بزرگانی چون گئورگ زیمل، ماکس وبر و ارنست بلوخ محشور است و در محفل یکشنبه با مشاهیری چون بلاباش، فردریک آنتال، کارل مانهایم، بلافوگراسی، آرنولد هاورز، کارل پولانی و... همسخن و همنشین است». مقدمه در ادامه این آثار را به این مرحله از تفکر لوکاچ مربوط میداند: «تاریخ تکامل درام مدرن»، «روح و فرم»، «فرهنگ زیباییشناسی»، «فلسفهی هایدلبرگی هنر» و بهویژه «نظریه رمان» که تحتتأثیر کانت و سپس هگل و کیرکهگور نوشته میشود. بعد از این مرحله، لوکاچ در سالهای پایانی جنگ جهانی اول به مارکسیسم روی میآورد و در 1919 به حزب کمونیست میپیوندد. در این سالهاست که او «تاریخ و آگاهی طبقاتی» را مینویسد. منتقدان لوکاچ در این دوره او را «پرفسور» و «ایدئالیست» میخوانند اما لوکاچ در حزب باقی میماند: «در مرحله نخست تأکید لوکاچ بر عنصر ذهنی، دوری از عینتباوری خشک، علمگرایی پوزیتیویستی و ماتریالیسم مکانیکی اکثریت نظریهپردازان سوسیالدموکرات (بینالملل دوم) و کمونیست (بینالملل سوم) است. این دوره از 1919 تا 1929 به درازا میکشد.» حاصل دوره سوم از کار لوکاچ، «معنای رئالیسم معاصر» و «خلع عقل» است که اولی مجموعهای در نقد توماس مان، کافکا، بکت و مدرنیسم در ادبیات است و دومی حملهای بیمهابا به تأثیر مخرب نیچه بر عالم سیاست و تفکر در یکصد سال اخیر. معصومبیگی عمده مقالات حاضر را به دروه نخست و دوره میانی آثار لوکاچ مربوط دانسته. عناوین مقالههایی که در ویراست تازه این کتاب عبارتند از: روایت یا توصیف، قیافهشناسی فکری در شخصیتپردازی، نویسنده و منتقد، داستایفسکی، توماس مان: در جستوجوی انسان بورژوا، نامهای درباره شکسپیر، فرهنگ کهن و فرهنگ نو، مینا فون بارنهلم یا بخت سرباز لسینگ، هنر و حقیقت عینی، مسئولیت روشنفکران و زیباییشناسی از نگاه مارکس و انگلس. چهار مقاله آخر، گفتارهاییاند که در چاپ تازه کتاب به آن اضافه شدهاند.