|

این توهین‌ها باسابقه است

زینب اسماعیلی . روزنامه‌نگار حوزه دیپلماسی

چند سالی است که دیگر توهین به یک مقام مسئول در مجامع عمومی یا رسانه‌ها به امری عادی تبدیل شده است. چند سالی است که حاشیه بر متن اغلب مراسم‌های رسمی و نیمه‌رسمی که در سطح عموم برگزار می‌شود، می‌چربد. جدیدترین اتفاق، فحاشی به علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، در حین راهپیمایی روز قدس است. واقعا ماجرا چیست؟ دوپارگی یا چندپارگی در جامعه فعلی از کجا آب می‌خورد؟ آیا این حرکت‌ها و جریان‌ها از محفل یا جریانی طراحی می‌شود یا که خودجوش است و چند نفر نتوانسته‌اند هیجان و خشم خود را کنترل کنند و به این‌گونه برون‌ریزی کرده‌اند. به نظر می‌رسد این نگاه اندکی سطحی است، ماجرا خیلی پیچیده‌تر از اینهاست.

لحظه‌ای که تصاویر توهین به صالحی را می‌دیدم، با خود می‌اندیشیدم که ارنست مونیز، وزیر انرژی آمریکا و همتای صالحی در مذاکرات هسته‌ای و البته هم‌دانشگاهی او، آیا تابه‌حال چنین اتفاقی را تجربه کرده است؟ آیا اکنون که کارش با دولت اوباما به پایان رسیده و احتمالا در دانشگاهی در حال تدریس مبحثی پیچیده از حوزه اتمی است، ممکن است تجربه‌ای مشابه همتای ایرانی‌اش در خیابان‌های ایالات متحده داشته باشد؟ احتمالا شما هم با من هم‌نظرید که جواب این سؤالات منفی است. از همین دست است آنچه محمدجواد ظریف تجربه می‌کند و آنچه جان کری، لوران فابیوس یا فرانک والتر اشتاین مایر یا دیگر همتایانش در کشورهای آمریکا، فرانسه و آلمان و... . بار دیگر با خروج ترامپ از برجام، جواد ظریف در رسانه‌های مخالف دولت مورد نوازش واقع می‌شود و اتهام وطن‌فروشی و خیانت به او نسبت داده می‌شود. واقعا این‌همه بی‌انصافی چرا؟ به قول عباس عراقچی، برجام از همان اول به جای یک موضوع فراملی به موضوعی فروملی تبدیل شد. البته عملکرد دولت و حتی رسانه‌های هوادار در این ماجرا بی‌تأثیر نبوده؛ اما انصاف اگر اصل باشد، باید با برجامی که گوشت قربانی دعواهای داخلی شده، بهتر از این برخورد کنیم. آن‌هم در شرایطی که ائتلاف آمریکا، عربستان و اسرائیل ایران را تهدید می‌کند. در شرایط فعلی منافع ایران و جمهوری اسلامی به طرز پیچیده‌ای به هم بافته شده و نمی‌توان هنگام گزند، یکی را از دیگری تفکیک کرد.
علی‌اکبر صالحی در مصاحبه‌ای با ایسنا از اصول انقلابی و اخلاق گفته و از اینکه این‌گونه رفتارها می‌تواند منجر به سست‌شدن شالوده اجتماعی ما شود. رئیس سازمان انرژی اتمی «دُر» گفته اما «دیر» گفته؛ زیرا این بداخلاقی‌ها همان زمانی شروع شد که مردی مقابل دوربین تلویزیون به مردم دروغ گفت. اعداد بی‌کاری و اشتغال را دستکاری‌شده خواند و مقابل فردی که به تأکید می‌گفت «من یک انقلابی هستم» تصویر همسرش را گرفت و ادعایی مطرح کرد. میرحسین موسوی خرداد 9 سال پیش گفت که «من به دلیل احساس خطری که در نظام جمهوری اسلامی به وجود آمده است و آن پدیده دروغ است، به صحنه آمدم».
همه کارشناسان هشدار دادند که تبعات این رفتار در قدرت حتی در لایه‌های زیرین جامعه نمود پیدا می‌کند و آمارهای تلخ آسیب‌های اجتماعی و خشم‌های کنترل‌نشده و رفتارهای بی‌قیدوبند را که عمدتا به جرم منجر می‌شود، این سال‌ها مشاهده می‌کنیم و قطعا این روند به بدترین شکل ادامه خواهد داشت.
علی‌اکبر صالحی از آنجایی مورد توهین واقع شده که موضوعی فنی، جدی و پر از جزئیات علمی مثل بحث انرژی هسته‌ای، تعداد و نوع سانتریفیوژ، میزان کارایی آنها و... به موضوعی در سطح عموم تقلیل یافته‌ است. مسائل سیاست خارجی و پیچیدگی‌های آن در منطقه‌ای پیچیده مثل خاورمیانه به موضوع عموم و حتی موضوع برنامه طنز تبدیل می‌شود. از همین مظاهر هم نتیجه می‌گیریم که مردم ایران مردمی سیاسی هستند؛ اما اگر قرار باشد در موضوعی سیاسی اظهارنظر کنند، چیزی ندارند غیر از کلیاتی که هرروزه در صداوسیما تكرار می‌شود و بی‌محتوا و تنها پر از شعار است. همان‌طور که در تمام دوران مذاکرات هسته‌ای و بعد از آن، از تخریب تیم مذاکره‌کننده تا تخریب دستاوردشان فراتر نرفتند. حال این گفته ترامپ که «این توافق تنها منافع ایران را تأمین کرده و آمریکا هیچ نفعی از این توافق نبرده» را نادیده می‌گیرند و می‌گویند چرا جوری توافق نکردید که جلوی خروج یک عضو را بگیرد؟ چرا جوری توافق نکردید که بتوانید عضو خارج‌شده را به خاک و خون بکشید؟ و حرف‌هایی از این دست که گویی آنچه را اکنون در جهان می‌گذرد، نمی‌بینند.
تنها می‌توان گفت این روند، خطرناک است. این روند بی‌نتیجه و پرهزینه است و مقصد سراشیبی این پیکان ترمز‌بریده نه‌تنها دره که دره‌ای عمیق است. پوشیده نیست که این سال‌ها از کف‌ خیابانی‌‌کردن انرژی هسته‌ای، ‌سودها برده شده؛ اما به نظر می‌رسد با این شکاف عمیق اجتماعی، دیگر بس است.

چند سالی است که دیگر توهین به یک مقام مسئول در مجامع عمومی یا رسانه‌ها به امری عادی تبدیل شده است. چند سالی است که حاشیه بر متن اغلب مراسم‌های رسمی و نیمه‌رسمی که در سطح عموم برگزار می‌شود، می‌چربد. جدیدترین اتفاق، فحاشی به علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، در حین راهپیمایی روز قدس است. واقعا ماجرا چیست؟ دوپارگی یا چندپارگی در جامعه فعلی از کجا آب می‌خورد؟ آیا این حرکت‌ها و جریان‌ها از محفل یا جریانی طراحی می‌شود یا که خودجوش است و چند نفر نتوانسته‌اند هیجان و خشم خود را کنترل کنند و به این‌گونه برون‌ریزی کرده‌اند. به نظر می‌رسد این نگاه اندکی سطحی است، ماجرا خیلی پیچیده‌تر از اینهاست.

لحظه‌ای که تصاویر توهین به صالحی را می‌دیدم، با خود می‌اندیشیدم که ارنست مونیز، وزیر انرژی آمریکا و همتای صالحی در مذاکرات هسته‌ای و البته هم‌دانشگاهی او، آیا تابه‌حال چنین اتفاقی را تجربه کرده است؟ آیا اکنون که کارش با دولت اوباما به پایان رسیده و احتمالا در دانشگاهی در حال تدریس مبحثی پیچیده از حوزه اتمی است، ممکن است تجربه‌ای مشابه همتای ایرانی‌اش در خیابان‌های ایالات متحده داشته باشد؟ احتمالا شما هم با من هم‌نظرید که جواب این سؤالات منفی است. از همین دست است آنچه محمدجواد ظریف تجربه می‌کند و آنچه جان کری، لوران فابیوس یا فرانک والتر اشتاین مایر یا دیگر همتایانش در کشورهای آمریکا، فرانسه و آلمان و... . بار دیگر با خروج ترامپ از برجام، جواد ظریف در رسانه‌های مخالف دولت مورد نوازش واقع می‌شود و اتهام وطن‌فروشی و خیانت به او نسبت داده می‌شود. واقعا این‌همه بی‌انصافی چرا؟ به قول عباس عراقچی، برجام از همان اول به جای یک موضوع فراملی به موضوعی فروملی تبدیل شد. البته عملکرد دولت و حتی رسانه‌های هوادار در این ماجرا بی‌تأثیر نبوده؛ اما انصاف اگر اصل باشد، باید با برجامی که گوشت قربانی دعواهای داخلی شده، بهتر از این برخورد کنیم. آن‌هم در شرایطی که ائتلاف آمریکا، عربستان و اسرائیل ایران را تهدید می‌کند. در شرایط فعلی منافع ایران و جمهوری اسلامی به طرز پیچیده‌ای به هم بافته شده و نمی‌توان هنگام گزند، یکی را از دیگری تفکیک کرد.
علی‌اکبر صالحی در مصاحبه‌ای با ایسنا از اصول انقلابی و اخلاق گفته و از اینکه این‌گونه رفتارها می‌تواند منجر به سست‌شدن شالوده اجتماعی ما شود. رئیس سازمان انرژی اتمی «دُر» گفته اما «دیر» گفته؛ زیرا این بداخلاقی‌ها همان زمانی شروع شد که مردی مقابل دوربین تلویزیون به مردم دروغ گفت. اعداد بی‌کاری و اشتغال را دستکاری‌شده خواند و مقابل فردی که به تأکید می‌گفت «من یک انقلابی هستم» تصویر همسرش را گرفت و ادعایی مطرح کرد. میرحسین موسوی خرداد 9 سال پیش گفت که «من به دلیل احساس خطری که در نظام جمهوری اسلامی به وجود آمده است و آن پدیده دروغ است، به صحنه آمدم».
همه کارشناسان هشدار دادند که تبعات این رفتار در قدرت حتی در لایه‌های زیرین جامعه نمود پیدا می‌کند و آمارهای تلخ آسیب‌های اجتماعی و خشم‌های کنترل‌نشده و رفتارهای بی‌قیدوبند را که عمدتا به جرم منجر می‌شود، این سال‌ها مشاهده می‌کنیم و قطعا این روند به بدترین شکل ادامه خواهد داشت.
علی‌اکبر صالحی از آنجایی مورد توهین واقع شده که موضوعی فنی، جدی و پر از جزئیات علمی مثل بحث انرژی هسته‌ای، تعداد و نوع سانتریفیوژ، میزان کارایی آنها و... به موضوعی در سطح عموم تقلیل یافته‌ است. مسائل سیاست خارجی و پیچیدگی‌های آن در منطقه‌ای پیچیده مثل خاورمیانه به موضوع عموم و حتی موضوع برنامه طنز تبدیل می‌شود. از همین مظاهر هم نتیجه می‌گیریم که مردم ایران مردمی سیاسی هستند؛ اما اگر قرار باشد در موضوعی سیاسی اظهارنظر کنند، چیزی ندارند غیر از کلیاتی که هرروزه در صداوسیما تكرار می‌شود و بی‌محتوا و تنها پر از شعار است. همان‌طور که در تمام دوران مذاکرات هسته‌ای و بعد از آن، از تخریب تیم مذاکره‌کننده تا تخریب دستاوردشان فراتر نرفتند. حال این گفته ترامپ که «این توافق تنها منافع ایران را تأمین کرده و آمریکا هیچ نفعی از این توافق نبرده» را نادیده می‌گیرند و می‌گویند چرا جوری توافق نکردید که جلوی خروج یک عضو را بگیرد؟ چرا جوری توافق نکردید که بتوانید عضو خارج‌شده را به خاک و خون بکشید؟ و حرف‌هایی از این دست که گویی آنچه را اکنون در جهان می‌گذرد، نمی‌بینند.
تنها می‌توان گفت این روند، خطرناک است. این روند بی‌نتیجه و پرهزینه است و مقصد سراشیبی این پیکان ترمز‌بریده نه‌تنها دره که دره‌ای عمیق است. پوشیده نیست که این سال‌ها از کف‌ خیابانی‌‌کردن انرژی هسته‌ای، ‌سودها برده شده؛ اما به نظر می‌رسد با این شکاف عمیق اجتماعی، دیگر بس است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها