تهران منهای قالیباف
ناصر ذاکری: مدیریت محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران یکی از طولانیترین دورههای مدیریت در سطح کشور در سالهاي اخیر است. ازاینرو بهجرئت میتوان گفت با ارزیابی این عملکرد 12ساله میتوان به قضاوتی بسیار منصفانه و واقعگرایانه از شیوه مدیریت و سمتگیریهای اجرائی او رسید، زیرا مدیری که فقط دوره کوتاهی بر مسند قدرت بوده، ممکن است ادعا کند که «فرصت» برخی اقدامات اساسی را نداشته است. منتقدان و مخالفان قالیباف به گران ادارهشدن شهر اشاره میکنند. از دید آنان بیمبالاتی مالی، بیانضباطی بودجهای و بیاعتنایی به فساد نهادینهشده در تشکیلات، هزینههای شهرداری را با رشدی فوقالعاده مواجه کرده است. ازاینرو حتی اگر پروژههای اجراشده از نظر کمی و کیفی عاری از عیب و نقص باشند که البته چنین نیست، صِرف افزایش هزینه اداره شهر و تحمیل هزینه فاقد توجیه به شهروندان خبط و خطایی بسیار بزرگ بوده است. با توجه به طولانیبودن دوره مسئولیت آقای قالیباف در شهرداری تهران، اولین توقعی که از وی میرفت این بود که به وضعیت مالی این تشکیلات عظیم سروسامانی بدهد و از اتلاف منابع مالی و حیفومیلشدن دارایی شهروندان تهرانی جلوگیری کند.
شفافیت حسابهای مالی، مطالبات و بدهیهای احتمالی و بهکارگرفتن تمهیداتی که در آینده هزینه اضافی به شهروندان تحمیل نشود، جزء اولین گامهایی بود که باید برداشته میشد، اما قالیباف چنین گامی را هرگز برنداشت.
قالیباف در همان ماههای نخست مسئولیت خود با پرونده ویژهای روبهرو شد: مبلغ 350 میلیارد تومان از منابع مالی شهرداری از طریق سازمان فرهنگی و هنری شهرداری هزینه شده بود و اسناد و مدارک کافی در مورد این مبلغ و شیوه هزینهکرد آن موجود نبود. برخی رسانهها ادعا میکردند که این مبلغ توسط نزدیکان شهردار وقت، آقای احمدینژاد که بهتازگی بر صندلی ریاستجمهوری تکیه زده بود، صرف تبلیغات انتخاباتی شده است. آقای قالیباف در اولین اظهارنظر رسمی درباره این پرونده با بیان اینکه اسناد و مدارک برای صرف این پول وجود دارد، اما ناقص است، این پرونده را به بایگانی سپرد و بهاینترتیب معلوم نشد این مبلغ هنگفت که سهم هر شهروند تهرانی در آن معادل 50 هزار تومان به قیمت سال 1384 بود، کجا رفته است. او حتی به این سؤال بدیهی پاسخ نداد که برای «چند درصد» از این پول اسناد هزینه وجود دارد و «چند درصد» آن در بررسی و حسابرسی تأیید شده است. این شیوه عملکرد آقای قالیباف در مورد پرونده سازمان فرهنگی و هنری گویی نشان از آغاز دورهای جدید در مدیریت کلان کشور داشت که دیگر قرار نیست شهروندان حقی در منابع مالی عمومی و پرسش از شیوه هزینهکرد آن
داشته باشند. رفتار مالی دولت نهم و دهم بهخوبی معرف این رویکرد جدید بود. اما آیا عملکرد قالیباف در شهرداری تهران هم با وجود مناقشات لفظی او با دولت وقت، در همین راستا بود؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است به دو مورد زیر توجه کنیم: 1 - چندی پیش سخنگوی شورای شهر تهران از پیگیری شهرداری تهران برای وصول طلب خود از بنیاد تعاون سپاه خبر داد. بهدنبال آن روابطعمومی بنیاد تعاون نیز با تکذیب این مطلب اعلام کرد که این بنیاد هیچگونه بدهیای به شهرداری تهران ندارد. بدیهی است در این یادداشت در مقام بررسی و داوری بین این دو طرف دعوی نیستیم، اما صرف صدور چنین بیانیههایی نشان میدهد که شیوه ثبت و ضبط اسناد مالی شهرداری در رابطه با یکی از بزرگترین پیمانکاران طرف قراردادش تا چه میزان غیراصولی بوده است.
توجه به این نکته که عمده قراردادهای شهرداری وقت با پیمانکاران خارج از شیوه جاافتاده برگزاری مناقصه بوده است، بهخوبی نشان میدهد که حجم توافقات شفاهی و غیرمکتوب و عدم رعایت ترتیبات رسمی اداری برای ثبت توافقات و تعهدات تا چه میزان بوده، و چگونه عدمشفافیت را به شکل حاد و خطرناک به این تشکیلات عظیم تحمیل کرده است. 2 - تیم مدیریتی جدید در یکسال گذشته بارها به این نکته اشاره کردهاند که اطلاعات کافی در مورد املاک شهرداری و وضعیت استفاده از آنها ندارند و باید با شیوههایی عجیب به کشف این املاک و جلوگیری از حیفومیلها بپردازند. اگر دوران تصدی آقای قالیباف کمتر از یک سال بود، میشد این خطای بزرگ را با این توجیه نادیده گرفت که فرصتی فراهم نشد، اما آیا ایشان در طول 12 سال هرگز به این فکر نیفتاد که اولین وظیفه یک مدیر ارشد ساماندهی اموال و داراییها و جلوگیری از «گمشدن» احتمالی برخی از این اقلام است؟ آیا او حتی یکبار از زیردستان خود درباره فهرست املاک و مستغلات شهرداری و شیوه اداره این املاک سؤال نکرد که متوجه این کاستی شگرف شود؟! ظاهرا در همین ایام وقت ایشان صرف بررسی میزان نارضایتی مردم آمریکا از دولتشان و
درصد کودکان نامشروع در جوامع غربی میشد. به باور نگارنده، شیوه مدیریت 12ساله آقای قالیباف بر شهرداری تهران و شیوه مدیریت هشتساله آقای احمدینژاد بر دولت با وجود تفاوتهای بارز، شباهتهای چشمگیری هم دارند که شاهبیت آنها، بیاعتنایی به خواست و اراده صاحبان حق در شیوه هزینهکرد منابع مالی، پاسخگونبودن به مردم و نمایندگان آنها و صرف منابع مالی متعلق به مردم در مسیرهای دیگر
بوده است.
ناصر ذاکری: مدیریت محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران یکی از طولانیترین دورههای مدیریت در سطح کشور در سالهاي اخیر است. ازاینرو بهجرئت میتوان گفت با ارزیابی این عملکرد 12ساله میتوان به قضاوتی بسیار منصفانه و واقعگرایانه از شیوه مدیریت و سمتگیریهای اجرائی او رسید، زیرا مدیری که فقط دوره کوتاهی بر مسند قدرت بوده، ممکن است ادعا کند که «فرصت» برخی اقدامات اساسی را نداشته است. منتقدان و مخالفان قالیباف به گران ادارهشدن شهر اشاره میکنند. از دید آنان بیمبالاتی مالی، بیانضباطی بودجهای و بیاعتنایی به فساد نهادینهشده در تشکیلات، هزینههای شهرداری را با رشدی فوقالعاده مواجه کرده است. ازاینرو حتی اگر پروژههای اجراشده از نظر کمی و کیفی عاری از عیب و نقص باشند که البته چنین نیست، صِرف افزایش هزینه اداره شهر و تحمیل هزینه فاقد توجیه به شهروندان خبط و خطایی بسیار بزرگ بوده است. با توجه به طولانیبودن دوره مسئولیت آقای قالیباف در شهرداری تهران، اولین توقعی که از وی میرفت این بود که به وضعیت مالی این تشکیلات عظیم سروسامانی بدهد و از اتلاف منابع مالی و حیفومیلشدن دارایی شهروندان تهرانی جلوگیری کند.
شفافیت حسابهای مالی، مطالبات و بدهیهای احتمالی و بهکارگرفتن تمهیداتی که در آینده هزینه اضافی به شهروندان تحمیل نشود، جزء اولین گامهایی بود که باید برداشته میشد، اما قالیباف چنین گامی را هرگز برنداشت.
قالیباف در همان ماههای نخست مسئولیت خود با پرونده ویژهای روبهرو شد: مبلغ 350 میلیارد تومان از منابع مالی شهرداری از طریق سازمان فرهنگی و هنری شهرداری هزینه شده بود و اسناد و مدارک کافی در مورد این مبلغ و شیوه هزینهکرد آن موجود نبود. برخی رسانهها ادعا میکردند که این مبلغ توسط نزدیکان شهردار وقت، آقای احمدینژاد که بهتازگی بر صندلی ریاستجمهوری تکیه زده بود، صرف تبلیغات انتخاباتی شده است. آقای قالیباف در اولین اظهارنظر رسمی درباره این پرونده با بیان اینکه اسناد و مدارک برای صرف این پول وجود دارد، اما ناقص است، این پرونده را به بایگانی سپرد و بهاینترتیب معلوم نشد این مبلغ هنگفت که سهم هر شهروند تهرانی در آن معادل 50 هزار تومان به قیمت سال 1384 بود، کجا رفته است. او حتی به این سؤال بدیهی پاسخ نداد که برای «چند درصد» از این پول اسناد هزینه وجود دارد و «چند درصد» آن در بررسی و حسابرسی تأیید شده است. این شیوه عملکرد آقای قالیباف در مورد پرونده سازمان فرهنگی و هنری گویی نشان از آغاز دورهای جدید در مدیریت کلان کشور داشت که دیگر قرار نیست شهروندان حقی در منابع مالی عمومی و پرسش از شیوه هزینهکرد آن
داشته باشند. رفتار مالی دولت نهم و دهم بهخوبی معرف این رویکرد جدید بود. اما آیا عملکرد قالیباف در شهرداری تهران هم با وجود مناقشات لفظی او با دولت وقت، در همین راستا بود؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است به دو مورد زیر توجه کنیم: 1 - چندی پیش سخنگوی شورای شهر تهران از پیگیری شهرداری تهران برای وصول طلب خود از بنیاد تعاون سپاه خبر داد. بهدنبال آن روابطعمومی بنیاد تعاون نیز با تکذیب این مطلب اعلام کرد که این بنیاد هیچگونه بدهیای به شهرداری تهران ندارد. بدیهی است در این یادداشت در مقام بررسی و داوری بین این دو طرف دعوی نیستیم، اما صرف صدور چنین بیانیههایی نشان میدهد که شیوه ثبت و ضبط اسناد مالی شهرداری در رابطه با یکی از بزرگترین پیمانکاران طرف قراردادش تا چه میزان غیراصولی بوده است.
توجه به این نکته که عمده قراردادهای شهرداری وقت با پیمانکاران خارج از شیوه جاافتاده برگزاری مناقصه بوده است، بهخوبی نشان میدهد که حجم توافقات شفاهی و غیرمکتوب و عدم رعایت ترتیبات رسمی اداری برای ثبت توافقات و تعهدات تا چه میزان بوده، و چگونه عدمشفافیت را به شکل حاد و خطرناک به این تشکیلات عظیم تحمیل کرده است. 2 - تیم مدیریتی جدید در یکسال گذشته بارها به این نکته اشاره کردهاند که اطلاعات کافی در مورد املاک شهرداری و وضعیت استفاده از آنها ندارند و باید با شیوههایی عجیب به کشف این املاک و جلوگیری از حیفومیلها بپردازند. اگر دوران تصدی آقای قالیباف کمتر از یک سال بود، میشد این خطای بزرگ را با این توجیه نادیده گرفت که فرصتی فراهم نشد، اما آیا ایشان در طول 12 سال هرگز به این فکر نیفتاد که اولین وظیفه یک مدیر ارشد ساماندهی اموال و داراییها و جلوگیری از «گمشدن» احتمالی برخی از این اقلام است؟ آیا او حتی یکبار از زیردستان خود درباره فهرست املاک و مستغلات شهرداری و شیوه اداره این املاک سؤال نکرد که متوجه این کاستی شگرف شود؟! ظاهرا در همین ایام وقت ایشان صرف بررسی میزان نارضایتی مردم آمریکا از دولتشان و
درصد کودکان نامشروع در جوامع غربی میشد. به باور نگارنده، شیوه مدیریت 12ساله آقای قالیباف بر شهرداری تهران و شیوه مدیریت هشتساله آقای احمدینژاد بر دولت با وجود تفاوتهای بارز، شباهتهای چشمگیری هم دارند که شاهبیت آنها، بیاعتنایی به خواست و اراده صاحبان حق در شیوه هزینهکرد منابع مالی، پاسخگونبودن به مردم و نمایندگان آنها و صرف منابع مالی متعلق به مردم در مسیرهای دیگر
بوده است.